شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۵۹۹۹
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۷
شوشان - محمد شریفی :
یکم:
 اول خاطره آقا مرادعلی و شلیکش به هواپیمای خودی را برایتان تعریف کنم ، تا برسیم به اصل ماجرا.  

 در آبادی ما مرادعلی نامی بود، که هیکلی درشت و قیافه ای زمخت داشت،شوخ و شنگ بود و خالی بند، ختم روزگار بود و هفت خط، و پیمانه اش پر بود از لاف و گزاف، استاد دودره بازی و جرزنی و دغل بود،اما این آدم هیچ وقت دلش قرص و محکم نشد که نشد. ترس ذاتی و دلهره وحشت همیشه از برون و  درونش نقاره می زد.جناب مرادعلی برای بازسازی و ظاهر سازی و عادی نشان دادن درون متزلزلش با توسل به گاف های گزاف و  قمپز  روشنفکری در کردن سعی در جبران مافات داشت،خلاصه  گذشت و گذشت تا اینکه آتش جنگ هشت ساله ی ایران و عراق شعله کشید و مردان و جوانان ایران زمین، با  غیرت و حمیت و ایثار و جهاد به سوی میدان جنگ شتافتند.  جوانان آبادی ولایت ما نیز به تأسی از سایر جوانان ایران پهناور عزم جبهه ها نمودند، اما مرادعلی  بلوف زن بر  سر دو راهی چکنم !!! رفتن یا نرفتن به جبهه های جنگ یاتاقان زد. 
مرادعلی هم دوست داشت بجنگد و نامی و آوازه ای برای خود و کشورش رقم بزند و از قافله جوانان روستا عقب نماند،  اما  دست و دلش از شدت ترس مثل منار جنبان اصفهان می لرزید .آبادی ما که سالها جزو منطقه امن و از تیر رس دشمن هم دور بود، یکباره صحنه جنگ شد و چند هواپیمای عراقی غرش کنان نمایان شدند تا تلمبه خانه نفت نزدیک آبادی را  بمباران  کنند. ابر و مه خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا مرادعلی هم خودی نشان بدهد،
 مرادعلی با شنیدن غرش هواپیماها و صدای مهیب انفجار ،از ترس روی زمین دراز کشید و  بعد از پخش اعلام وضعیت سفید که از رادیو پخش می شد،مرادعلی فرصت را غنیمت شمرد و تفنگ سرپرش را بر می دارد و با هو و گاله و عربده و نثار چند فحش آبدار به صدام یزید کافر و استکبار جهانی به طرف محل حادثه  راه می افتد و هل من مبارز می طلبید، شاه پسند که جنم و هیمنه پسرش را یکباره شعله ور می بیند ،شروع به کل زدن می کند ، اهل آبادی از زن و مرد گرفته تا کودک و پیرمرد پشت سر مرادعلی راه می افتند ،دست بر قضا یک طیاره جنگی که از دم آن شعله های آتش سر می کشید و در حال سوختن بود ، توی آسمان نمایان می شود، مرادعلی هم بدون هدف و نشانه گیری ، چاشنی را روی خروسک تفنگ قرار می دهد و ماشه را می چکاند، مرادعلی فریاد کنان نعره زد که هواپیمای عراقی را منهدم کردم و با سرعت باد به سمت سقوط لاشه هواپیما چهار نعل می تاخت و هوار می زد من زدمش!! اهالی هم بنا به شواهد و قرائن ظاهر به اتفاق رسیدند که گلوله تفنگ مرادعلی دمار از هواپیمای عراقی درآورد،خلاصه  بعد از طی مسافتی طولانی مرادعلی و اهالی روستاه به محل حادثه رسیدند و مرادعلی درست مثل یک ناجی قهرمان بر لاشه هواپیما سان می رفت که صدای شیون  نورمحمد همه را میخکوب کرد، بال هواپیما منقوش به پرچم ایران بود، و  هواپیمای ساقط شده یک بمب افکن اف چهار متعلق به نیروی هوایی خودمان بود.
یکباره  همه نگاههای خشم آلودبه سمت مرادعلی نشانه رفت، نورمحمد و یارعلی با گرز و چماق به جان مرادعلی افتادند، حالا نزن و کی بزن... که فلان شده هواپیمای خودمان را زدی... ؟ 

 مرادعلی هر چه می گفت:
ولاااااا به خدا به پیر به پیغمبر ساچمه تفنگ من اگه به خروس خیره نساء هم اصابت می کرد یک پر از آن نمی کند.چه برسد به هواپیمای جنگی،اما کی باور بکند.... 
مرادعلی با اینکه یک روده راست تو شکم نداشت اما این یک حرفش راست راست بود، او زمانی شلیک کرده بود که هواپیما رفته بود و هیچ ساچمه ای هم در لول تفنگش نبود و هواپیمای ایرانی هم به علت نقص فنی سقوط کرده بود، سرگرد احمدیار خلبان هواپیمای سقوط شده که سالم نجات پیدا کرده بود گفت: همینکه مرادعلی و لشکرش را دیدم با سینه خیز خودم را به ته دره کشانیدم ، آخه تا بخواستم ثابت بکنم که عراقی نیستم مرادعلی کار خودش را کرده بود.من ۵ بمب افکن عراقی را یک تنه تار و مار کردم و مانع بمباران تلمبه خان شدم...

دوم :
مرادعلی ها در سازمان آب و برق خوزستان راههای دوپینگ را خوب آموختند ،ژن هایشان را دستکاری کردند ، دچار جهش ناگهانی شدند، اما ذاتشان مرادعلی باقی ماند ،  غافل از آنکه خرمن کوبیدن همچنان مرد کهن می خواهد،
بلاد نفت خیز و زرخیز خوزستان بعلت عارضه خشکسالی و بی آبی تبدیل به کانون ریزگردها شده بود ،آه و ناله و استغاثه های جانسوز مردم از درگاه باریتعالی اجابت شد و باران رحمت باریدن گرفت ، آسمان به رحم آمد و طبیعت جان دوباره گرفت اما مرادعلی ها با ندانم کاری هایشان رحمت را به نقمت تبدیل کردند.
 سیل‌اب های خانمان‌برانداز فروردین ۹۸ در خوزستان آسیب‌های فراوانی به منازل و مزارع وارد کرد و سامانه بارش در پیش رو خطر سرریز شدن سدهای دز،کارون ، کرخه و مارون به مرحله ی بیداد رسید، رهاسازی آب سدها بر روی مزارع کشاورزان به عنوان نسخه طلایی و  تنها چاره کار توسط وزیر نیرو روی میز قرار گرفت،غافل از آنکه سالهاست که زمین ‌خواری ،  آسفالت کردن مسیل رودخانه ها ، احداث رستوران و مراکز تفریحی در حریم و وسط رودخانه ها ،را باب کردند و با بی خیالی و بی توجهی به لایروبی رودخانه ها و سدها بکل  احداث سیل بندها را از دستور کار خارج کردند، اینها بخشی از اقدامات مرادعلی گونه ای بود ،که سازمان آب و برق خوزستان برای این استان به ارمغان آورده بود،دو دهه و اندی است که مرادعلی ها کرسی آب و برق استان را به گروگان گرفتند و بدون هیچ اقدام پیشگیرانه به قول حاج حسن آقا -  فقط زخم روی نمک مردم پاشاندند، براستی کدامین دسته از مدیران مقصرند که تبعات  سو مدیریتشان این  همه مصیبت را برای خوزستان مظلوم رقم زده اند ؟ مگر  کارشناسان این حجم از بارش را قبلا پیش  بینی نکرده بودند و عواقب آن را هشدار و تذکر نداده بودند.؟ تمهیدات مرادعلی ها برای مقابله با بحران جز گعده های شبانه  
و گرفتن  عکس های سلفی و مدح و ستایش رسانه های زرد چه خاصلی در پی داشت.جز شلیک با تفنگ پوزپر به سیاق مرادعلی!!! 
براستی نقش دادستان محترم و بازرسی قوه قضائیه در برخورد با اعمالی ها و کم کاری ها و احداث ساخت و سازها در بستر و حاشیه رودخانه ها کجاست؟ باید بنشینم تا حادثه کار خودش را بکند ، بعد دنبال علت و مقصر حادثه بگردیم.

سوم : 
حضور دریابان شمخانی و به تبع آن حضور ریاست محترم جمهور و قهر و غیض برخی نمایندگان و اعلام برائت  کاذب آن ها از همراهی و ماهیگیری سیاسی در این سیلاب ها و  استقرار وزیر نیرو در مدیریت بحران استان خوزستان و انتصاب دریادار سیاری از طرف ستاد مشترک ارتش  در خوزستان جهت هماهنگی و فرماندهی یگان های ویژه  با زحمات و تلاش های  شبانه روزی مدیرکل مدیریت بحران استان و تیم های تخصصی ای که فعال نموده،  نشانه های مثبت و امیدوارکننده ای است و قطعا بحران با موفقیت مدیریت خواهد شد. و خدا کند آن وقت فاتحان شنبه کذابی زحمات صادقانه ی این عزیزان را به نام خویش در تاریخ ثبت نکنند.

 اما گلایه های ما خصوصا از نمایندگان استان خوزستان در مجلس شورای اسلامی که با چیدمان مدیران ادارات عملا ادارات را به ستاد انتخاباتی خود تبدیل کردند و هیچ وقت حرف مردم را نشنیدند و نزدند ...  همچنان باقی است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار