شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
در اعلامیه ی نخست زادبوم گرایی، با تاکید بر علائق و آرمان های سرزمینی، خواستار همگرایی، وحدت و آشتی پذیری محیط زیست انسانی در ابعاد سیاست، هویت و اقلیم بطرفیت از توسعه پایدار در سطوح محلی، منطقه ای، ملی و جهانی شدیم.
به هرحال، آن روز اغلب حلقه های قومی، سیاسی و اجتماعی در خوزستان، با رویکردی معارضانه به گفتمان زادبوم گرایی می نگریستند و کمتر کسی یافت می شد که فارغ از دار و دسته بازی های خود به مزایا و منافع سرشار این گفتمان توجه نماید با این که ما همواره مساله ی رقابت خود با سایر حلقه ها و گرایشات دیگر را، قویا، رد و پس می زدیم و همیشه به آنها، اطمینان می دادیم که این گفتمان در جهت منافع زادبوم ها تئوریزه گشته و در جهت ضدیت و یا حذف جریانات دیگر نمی کوشد و شایسته این است که همه ی جناح ها و حلقه ها با حفظ مرامنامه ی خود با تاسی از رویکردهای زادبوم گرایانه، برای حفظ منافع اقلیم هایی که در آن رشد و نمو کردند، متداخل و المپیکی گونه باهم در رقابت باشند تا به باد زرد تفرقه ای، کشتزار مصلحت و مصالح حیاتی شان نسوزد. مثل آنچیزی که امروز ما در خوزستان، متاسفانه شاهد و ناظر آن هستیم.
علی ای حال، در جریان مصیبت بحران سیلابی اخیر، همگان بخوبی دیدیم که چگونه جریانات سیاسی_اجتماعی(حلقه ای، محفلی، قومی و جناحی) که همواره، تحت تاثیر نیروی گریز از مرکز حزبی خود هرکدام به شکل جزیره ای عمل می کردند از کمک و امداد به زادبوم خوزستان، بدلیل سرسپردگی های تمرکزگرایانه جناحی، ناتوان، عاجز و درمانده بودند.
آری، همان افرادی که در جریانات سیاسی خود محلی از اعراب نیستند و همواره جزو رده های پایینی حزبی محسوب می شوند.
به هر طریق، این بحران سیلابی، چون آتشی بود در نیستانی که شوربختانه دعوی های بی معنی بیشماری داشت و درسی شد برای آیندگان که همواره با هر عقیده، مرام، گرایش و قومیت برحفظ منافع زادبوم خویش، در کنار هم و غمخوار هم باشند که شاعر گفته است؛ کس نخارد پشت من، جزء ناخن انگشت من.!