شوشان - دکتر حسن دادخواه :
سخنوری و خطابت از دیرین ترین زمان ها، روشی تاثیرگذار برای القای مفاهیم بر مخاطبان بوده است. این روش، در فقدان رسانه های مدرن امروزی، که صدا و سیمای سخنران را از دورترین مکان به سراسر جهان، مخابره می کند، می توانست و می تواند بطور رودر رو، میان سخنران و مخاطب، ارتباط برقرار کند.
از سوی دیگر، از آنجا که مقامات سیاسی و اجرایی کشورمان، تا پیش از پیروزی انقلاب، از سخنوری و سخنرانی های عمومی برای تبلیغ امور دینی و تربیتی استفاده می کردند، با پیروزی انقلاب و واگذاری پست های اجرایی به ایشان، آنان به عنوان یک مقام پاسخگو، همچنان از سخنوری و سخنرانی های مردمی برای تشریح اهداف سیاسی و ابلاغ رهنمون ها خویش، بهره می جویند و سخنان آنان نیز از شبکه های رسانه ملی و دیگر رسانه ها، روزانه به گوش مردم می رسد.
پرسش مهم این است که با وجود روش هایی مانند گفت و گو و مصاحبه مطبوعاتی، وجود دستگاه های عریض و طویل اداری برای ابلاغ و انتشار نقطه نظرات مقامات اجرایی و امکان تماس آنان با مدیران میانی و کارگزاران زیردست، چه نیازی به دیدارهای مردمی و حضوری و اظهار امور حکومتی و مشکلات متعارف از طریق سخنرانی و ملاقات های عمومی و پخش آن از شبکه های رسانه ملی است؟
در راستای پاسخ به این پرسش و در حالی که سیاستمداران جهان، کم و کوتاه سخن می گویند لازم می آید تا به آسیب ها و کاستی ها کارکرد سخنوری در میان سیاست ورزان کشورمان اشاره گردد:
۱- از آنجا که سخنوران سیاست ورز، بدون استفاده از یادداشت و دستنوشته سخن می گویند، مفاد سخنان آنان، تابع احساس و چه بسا افراط و تفریط می شود و موجب بروز مشکلات تازه می گردد.
۲- از آنجا که سخنرانی نوعی تک گویی است و مخاطبان و شنوندگان نمی توانند مفاد سخنرانی را نقد کنند و یا از سخنران پرسشی داشته باشند، لذا سخنران، سخنان خود را درست و بی نقص و مورد تایید شنوندگان تلقی می کند.
۳- سخنرانان سیاست ورز، به همان اندازه که زیاد سخن می گویند، فرصت مطالعه و بررسی و ایراد سخن تازه و متقن را از دست می دهند و از این رو، سخنان آنان تکراری و خسته کننده و بی دستاورد می شود.
۴- سخنرانان سیاست ورز، معمولا بدون نظرخواهی از کارشناسان خبره به سخنرانی می پردازند و عملا احتمال اشتباه در سخنان آنان زیاد می شود و درهای بازگشت از خطا بر آنان و کارشناسان بسته می گردد.
۵- اظهار مشکلات جامعه و بیان شفاهی نقصان ها در سخنرانی های عمومی، موجب ایجاد هیجان و نگرانی و تشتت در فضای جامعه می شود.لذا بهتر است تا این موارد در جلسات رسمی با مسئولان بیان شود.
۶- اظهار نقصان ها و مشکلات جامعه در سخنرانی های عمومی عملا اعتبار شوراهای تخصصی و سلسله مدیران دستگاه های مسئول را زیر پا می گذارد و موجب می گردد تا مردم نسبت به دستگاه ها و نهاد های رسمی جامعه بی اعتماد شوند.
۷- عکس العمل و واکنش سریع برخی مسئولان در رسیدگی به تذکرات مقامات عالی رتبه که در دیدارهای مردمی مطرح شده است، این معنا را القا می کند که مسئولان و مدیران میانی هیچ برنامه مدون ندارند و با تلنکری مبنا و روش کار انان برهم می ریزد.
۸- به نظر می رسد که استفاده مقامات عالی رتبه کشورمان از ظرفیت سخنرانی و امکانات پخش عمومی آن، به ابزار و اهرمی برای بسیج مردم علیه مخالفان آن مقام مسئول و یارگیری مسئولان علیه یکدیگر تبدیل شده است. اگر اینگونه باشد، متاسفانه ابزار پربرکت سخنوری، عملا وسیله ای می شود برای کشاندن سیاست به کف خیابان و بالابردن التهاب در جامعه و روان مردم.
۹- امروزه و در حالی که همه وزارتخانه ها سخنگوی رسمی در اختیار دارند و رسانه ها و ادارات روابط عمومی دستگاه ها وظیفه اطلاع رسانی را بر عهده دارند، بنظر می رسد که نقش سخنرانی عمومی و مردمی در القا و اعلام سیاست ها، رنگ باخته است و کارکرد سنتی خود را از دست داده است.
با توجه به بندهایی که گفته شد می توان نتیجه گرفت که مقامات عالی رتبه کشور باید از این پس، در شیوه اعلام نظر و موضع گیری های اجرایی و بیان سیاست های کلی نظام و پاسخگویی به ادعاهای مقامات دیگر کشورها، تجدید نظر کنند.