تکنولوژیهای جدیدی هم در زمینه بحران وجود دارند که ورود به آنها ممکن است در این بحث نگنجد اما برای بحث کانکس همواره در کشور ما معضل حملونقل آن وجود دارد.
از آخرین روزهای سال 97 و اولین روزهای بهار امسال بارشهای پرحجم بهاری از شمال ایران تا جنوب کشور را تحت تاثیر قرار داد. سیل و آبگرفتگی شهرهایی چون آققلا و گمیشان به یک سطح خاص از مدیریت نیاز داشت، سرازیر شدن سیلاب و گل 24 ساعته پلدختر سطح دیگری از مدیریت را طلب میکرد، کنترل و خروج میلیاردها مترمکعب آب پشت سدهای خوزستان نیازمند برنامهریزی و مدیریت متفاوتی بود. سیل بهار 98 از جنبههای مختلفی قابلیت بررسی دارد؛ ابعاد اجتماعی، سیاسی، مدیریت افکار عمومی و زیستمحیطی. با مجید عباسپور، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف و از فعالان محیط زیست کشور درباره شرایط زیست محیطی سیل گفتوگو کردهایم که او در این گفتوگو تاکید دارد، مدیریت بحران کشور یک برنامه جامع و عملی برای مدیریت بحران ندارد؛ نکته دیگری که او بر آن تاکید میکند، عدم پذیرش تغییرات آبوهوایی توسط برخی مسوولان کشور است.
به نظر میرسد برای فهم سیل بهار امسال ما باید اول به دادههای آماری در سالهای اخیر توجه داشته باشیم تا تصویر روشنی از اتفاق پیدا کنیم. در این باره توضیح بفرمایید.
میانگین سالانه بارش در کشور در سالهای گذشته حدود400 میلیارد مترمکعب بوده که این میزان به 320 -300 میلیارد مترمکعب در سال آبی اخیر رسیده است. میزان تبخیر در کشور ما بالاست چنانکه در برخی مناطق تا 5/1 متر تبخیر سالانه داریم. این میزان بالای تبخیر منجر به بازگشت بخش زیادی از این آب به اتمسفر میشود و لذا سالانه حدود 100 میلیارد مترمکعب آب شیرین برای مصارف کشاورزی، شرب و... قابل دسترس است.
با توجه به سالهای آبی مختلف میزان آب شیرینی که در دسترس قرار میگیرد، کم و زیاد میشود. در کشور ما دورههای مختلف خشکسالی و پرآبی با دورههای بازگشت حدود 20 تا 30 سال وجود دارند. اما این دوره بازگشتها تحت تاثیر عوامل مختلفی از حالت طبیعی خود خارج شدهاند.
آیا عامل شاخصی در تغییر حالت طبیعی وجود دارد، میتوانید درباره آن صحبت کنید؟
یکی از این عواملی که بسیار حایز اهمیت است، تغییرات آبوهواست. تغییرات آبوهوا میتواند در مقدار و دوره این بارشها تاثیرگذار باشد، طبق آمارهای دریافتی در سالهای اخیر بارشها نسبت به میانگین کاهش پیدا کرده است که میتواند علاوه بر گذر از دوران خشکسالی متاثر از بحث تغییر اقلیم باشد.
یعنی ما وارد دوره ترسالی شدهایم؟
در پاسخ به این سوال که آیا به دوران ترسالی رسیدهایم یا اینکه سیلابهای اخیر متاثر از پدیده تغییرات آبوهواست، باید قبول کنیم که این اتفاقات تاثیر پذیرفته از تغییرات آبوهوا نیز بوده است.
حال باید ابتدا این نکته مشخص شود که مفهومی تحت عنوان تغییرات آبوهوایی مورد پذیرش و قبول مسوولان کشور هست یا خیر، پذیرش این نکته که اصولا تغییرات آبوهوا در حال وقوع است یا خیر به دیدگاه مدیریتی مسوولان بازمیگردد. در مورد این مفهوم دو دیدگاه وجود دارد، یکی پذیرش تغییرات آبوهوا و اینکه این تغییرات بر کشور ما نیز تاثیر خواهد گذاشت که دیدگاه من نیز همین است. علت این دیدگاه هم وجود اطلاعات آماری از تغییرات در مقدار و الگوی بارشهاست، متاسفانه این تغییرات در جهت کاهش بارش است. به عنوان مثال از تغییرات الگوهای بارش میتوان به بارش باران در بهمنماه اشاره کرد که در واقع در این فصل از سال به جای اینکه بارش به صورت برف باشد و بعدها به مرور با آب شدن در سرزمین جاری شود؛ به صورت باران اتفاق میافتد و هوا نیز نسبتا گرم و همین بارشها منجر به سیلاب میشود.
سیل در ابعادی که در بهار امسال اتفاق افتاد همه را غافلگیر کرد، آیا سیلهای بهار قابل پیشبینی بود؟
اولین نکتهای که باید مورد بحث قرار گیرد، این است که آیا مدیریت آب یا مدیریت منابع طبیعی بهگونهای صورت گرفته که بگوییم اتفاق اخیر خارج از توان ما و تمام تدابیر اتخاذ شده بوده است؟
به نظر بنده یکی از عاملهایی که تاثیرگذار بوده فقدان مدیریت صحیح در منابع طبیعی کشور است. به عنوان مثال پوشش گیاهی یکی از عواملی است که در هنگام بارش از وقوع سیلاب جلوگیری میکند و با جذب آب جاری شده باعث افزایش سطح آبهای زیرزمینی میشود. اما طبق آمار منتشر شده مساحت جنگلهای کشور کاهش یافته و به حدود 14 میلیون هکتار رسیده است. هر ساله چیزی حدود 100 هزار هکتار کاهش را شاهد بودهایم. بدین ترتیب اگر این فرآیند ادامه پیدا کند در 10 سال یکمیلیون هکتار از دست خواهد رفت و پس از چند دهه دیگر در کشور جنگلی وجود نخواهد داشت. علت این کاهش سطح جنگلها تخریب جنگل و قاچاق چوب جنگل بوده است.
این کاهش سطح جنگلها چطور اتفاق افتاد؟
در سالهای گذشته سازمان جنگلها و منابع طبیعی کشور به این جمعبندی رسیده بودند که باید درختهای فرسوده برای صیانت از جنگل بریده شوند تا فضا برای رشد نهالهای جوان باز شود. اما این موضوع بهانهای برای قاچاق چوب شده و با زد و بندهایی که انجام میشد علاوه بر درختهای کهنسال، کل درختها مورد هجمه قرار میگرفتند. خوشبختانه در سال 1396 در مجلس این قانون به تصویب رسید که تا 10 سال دیگر اصلا به جنگلهای کشور دست زده نشود و بحث صیانت از جنگل هم فراموش شود، اما متاسفانه گزارشهایی از قطع درختان همچنان وجود دارد.
عامل دیگری که در سالهای گذشته باعث از بین رفتن جنگلها شده، ورود دام به داخل جنگلها بوده است. خورده شدن نهالهای کوچک توسط دامها رشد جنگل را دچار مشکل میکند. البته برای این مساله قوانینی تصویب شده است که باید اجرای آنها پیگیری شود.
یکی از اقدامات خوبی که در چند سال گذشته در روستاها اتفاق افتاده، اجرای پروژههایی است که تحت حمایت برنامه عمران سازمان ملل (UNDP) انجام شده همچنین استفاده از پسماندهای دام و طیور برای تولید گاز از طریق تکنولوژی بیوگاز (BIO gas) یا تکنولوژیهای تجدیدپذیر است که از قطع درختان جلوگیری میکند.
نکته دوم که به مسائل مدیریتی برمیگردد، استفاده از تکنیکهای علمی است. در نقاط مختلف جهان برای شناسایی مسیر سیل احتمالی و عوامل مختلف موثر در وقوع سیل پروژههای گوناگونی انجام میشود و با توجه به این مطالعات جانمایی سازههای گوناگون و توسعه مناطق شهری و روستایی را به گونهای مشخص میکند که در مسیر سیل قرار نگیرد که در کشور ما چنین اقداماتی اتفاق نیفتاده است. به عنوان مثال ما مشاهده میکنیم که خط آهن را برای باز شدن مسیر گذر آب به کل منفجر میکنند. نکتهای که از این اتفاق به دست میآید: این است که اگر قبل از اجرای خط راهآهن مطالعات مربوط به سیل انجام شده بود و با گذاشتن تعدادی لوله در زیر خطوط جهت انتقال آب سیلاب، نیازی برای چنین تخریبی وجود نمیداشت.
معتقد هستید با مدیریت کلان میتوانستیم این سیل را کنترل کنیم؟
بله، طبق علم روز تکنولوژیهایی نظیر سنجش از دور یا سامانه اطلاعات جغرافیایی یا علومی که نحوه کشت در مناطق مختلف را مشخص میکنند، وجود دارند. به این ترتیب یک مجموعهای از امور علمی میتوانند به کمک مدیریت بیایند و در مدیریت نقش ایفا کنند. اما متاسفانه در کشور ما اینگونه مطالعات اتفاق نیفتاده یا اگر انجام شده به آنها توجهی نشده است. در سال 88 تا 89 توسط یکی از کارشناسان که در سازمان نقشهبرداری مشغول است، مطالعاتی صورت گرفت که طبق مطالعات انجام شده خطر سیل برای گمیشان و مناطقی که سرزمین پستی دارند را پیشبینی کرده و مشخص کرده بود که اگر بارندگی شدیدی رخ دهد، احتمال وقوع سیلاب در این مناطق زیاد است. اما بهرغم انتشار این گزارش سازمانهای مسوول این مطالعات را مورد استفاده قرار ندادند.
نکته سوم که میخواهم روی آن تاکید کنم، باز هم به بحث مدیریتی بازمیگردد، نبود یک برنامه مقابله با بحران است (Emergency Response). آیا در ستاد بحران کشور برنامهای وجود داشته که در زمان وقوع چنین بحرانی اساسا چه سازمانهایی باید وارد عمل شوند و وظایف هر سازمان چگونه باید باشد؟ در واقع بیشتر برخوردهای مشاهده شده در حادثه اخیر نیز واکنشهای احساسی بودهاند. سازمانیهایی نظیر بسیج و سپاه و ارتش و سایر مجموعههایی که فداکارانه به صحنه آمدند، هماهنگی لازم بین آنها وجود نداشت. به عنوان مثال مشاهده شد که خط آهن را برای باز شدن مسیر گذر آب منفجر میکنند و دیگری اعتراض میکند که چرا این انفجار صورت گرفته است. مشکل این است که ما در حد کلان برنامه مقابله با بحران نداریم اما در بسیاری از کشورها هنگامیکه بحرانی اتفاق بیفتد هر مجموعهای وظیفه خودش را از قبل میداند و نحوه درگیری هر سازمان مشخص میشود. تمام این هرجومرجهایی که در حادثه اخیر اتفاق افتاد به علت نداشتن برنامه مقابله با بحران است.
تکنولوژیهای جدیدی هم در زمینه بحران وجود دارند که ورود به آنها ممکن است در این بحث نگنجد اما مثلا برای بحث کانکس همواره در کشور ما معضل حملونقل آن در مواقع ضروری وجود داشته ولی پانلهای جدیدی وجود دارند که قابلیت جمع کردن دارند و به راحتی قابلحمل هستند و در محل میتوانند باز شده و نقش پناهگاه را ایفا کنند.
آیا با این نوع بارشها دیگر باید خیال ما از بابت کمآبی راحت باشد یا خیر؟
با وجود اینکه میبینیم سدهای کشور بیش از 70 تا 80 درصد پرشدهاند و به شکر خدا همین امر شرایط فعلی را مناسب کرده است اما باید دید که در بلندمدت هم مشکل کمآبی ما حل خواهد شد؟ ولی باید اذعان کرد که پاسخ مثبت نیست. به این علت که در شرایط فعلی سطح آبهای زیرزمینی در کشور ما بسیار پایین رفته است. به عنوان مثال در همین شهر تهران تمام آب مصرفی شهروندان از سد تامین نمیشود و بخشی نیز از چاههای موجود در تهران به دست میآید، این آب با آبهای پشت سد مخلوط شده و در تصفیهخانهها تصفیه شده و در شبکه توزیع قرار میگیرد. طبق آماری که در دسترس است، نشان میدهد که عمق بهرهبرداری از این چاهها به حدود 150 تا 200 متر رسیده است. این یعنی چه؟ یعنی سطح آب زیرزمینی خیلی پایین آمده است و با توجه به رشد جمعیت این میزان با یک سال و دو سال ترسالی و اینگونه بارشها جایگزین نمیشود. اقدامات بسیاری میتوان انجام داد مثلا استفاده از روشهای آبخوانداری تا بتوان آبهای سیلابی را به سمت سفرههای زیرزمینی هدایت کرد.
با توجه به مسائلی که در حوزه مدیریت مطرح شد، امروز چه باید کرد؟
ضمن این نقصهایی که مطرح شد باید راهکارهایی نیز ارایه شود. همانطور که مشخص شده کمیتهای برای گزارش سیل اخیر معرفی شده است که باید وظایف آن کمیته نیز مشخص شود. به نظر من باید از همین تقسیمبندیای که معرفی شد، استفاده شود یعنی اینکه عوامل بروز سیل در کشور چیست؟ بخشی از آنها شناخته شده است اما باید مقداری علمیتر به این موضوع نگاه شود.
باید به یک توافقی برسیم، علت عنوان کردن اینکه به یک توافق برسیم، این است که بنده شخصا شنیدم از برخی مسوولان که حتی بحث تغییرات آبوهوا را باور ندارند چه برسد که بشود وارد اینگونه مباحث شد. لذا ابتدا باید به یک توافق رسید که عوامل ایجادکننده سیل چیست و بر اساس آنها برنامهریزی کرد.
همانطور که مشخص است در کشور ما تاثیرپذیری از بلایای طبیعی زیاد است مانند سیل، زلزله، آتشسوزی جنگل و ... لذا داشتن یکسری برنامههای علمی تحت عنوان برنامه اقدام (Action Plan) ضروری است. عامل دوم ایجاد قوانین مناسب و جدی بودن در اجرای قوانین است و همچنین انجام تحقیقات دانشگاهی که بتوان از نتایج این تحقیقات در تصمیمگیریها مدیریتی استفاده کرد.
به نظر بنده نکته مهم دیگری که میتواند در این زمینه کارگشا باشد، بحث آگاهسازی عمومی(Public awareness) است، در سایر کشورهای دنیا در این مورد خیلی خوب کار شده است، به عنوان مثال از خطرهای موجود اطلاعات دقیق به مردم داده میشود و تبعات ناشی از عدم اقدام را به مردم یادآور میشوند. در واقع این کار هم در کشور ما انجام نشده است. به عنوان نمونه متاسفانه برخی خانوادهها به علت عدم اطلاعرسانی دقیق خانههای خود را ترک نکرده و متاسفانه جان و مال آنها به خطر افتاد.
ضمنا برنامه مربوط به کمیته نامبرده باید بهگونهای باشد که قابل پایش بوده و مطمئن باشیم که به نحو صحیح در حال فعالیت هستند.
یکی از مسائلی که در روزهای سیل بین افکار عمومی دست به دست میشد، ضرورت سدسازی بود البته بسیاری نظر غیرکارشناسی میدهند، آیا ما نیاز به سدسازی داریم؟ این روند باید ادامه پیدا کند یا باید متوقف شود؟
رویکرد به سدسازی در کشور با توجه به توانمندیهای داخلی از بعد از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است، توانمندی ما در حوزه سدسازی افزایش پیدا کرده منتها بحثی که در حوزه سدسازی مطرح است، این است که قبل از ساخت یک سد باید بررسی شود که سد برای چه هدفی ساخته میشود؟ آیا سد مورد نظر برای آبیاری است؟ برای کشاورزی است؟ برای مصرف آب شرب است؟ یا تولید برق؟ اینها بحثهایی است که کاملا مورد توجه قرار نگرفتهاند، هر چند ادعا میشود که این امور انجام شده است. منظور این است که ارزیابی محیطزیستی واقعی در طرحهای سدسازی برای خیلی از پروژهها انجام نشده است. مثالهای متعددی میتوانم بزنم مانند سد سیوند که در منطقه تاریخی اجرا شده و پس از ساخت سد متوجه این قضیه شدهاند یا سد گتوند که مشکلات گنبدهای نمکی در بستر آن مشکلات عظیمی ایجاد کرده یا سدهایی زده شده است که سالهای سال آبی درون آنها وجود نداشته یا همین حقابه زیستمحیطی که دیده میشود؛ این حقابه عملا تخصیص نمییابد و در نتیجه تالابهای کشور خشک میشوند؛ لذا اگر بخواهم پاسخی به سوال شما بدهم، سدسازی هم میتواند خوب باشد و هم بد، منتها باید محاسبات با دقت انجام شود که پیامدهای ناگوار محیطزیستی به حداقل برسد، مثلا سدهایی که حقابههای محیطزیستی، کشاورزی و آشامیدنی و سایر مطالبی که مطرح شد را داشته باشند، میتوانند سدهای مفیدی باشند، سدهایی داریم که بیشتر حالت سیلبند دارند و بحث آبخوانداری را انجام میدهند، این سدها نیز میتوانند مفید باشند ولی در برخی مناطق اصلا توصیه نمیشود یعنی اگر احداث سد ظرفیتهای مورد نیاز برای بحثهای محیطزیستی و کشاورزی که مطرح است را نتواند ایجاد کند، سد خوبی نخواهد بود و میتواند برای ما مشکلآفرین باشد. در مورد حضور سدها در مسیر سیل اخیر نیز میتوان گفت که طبیعتا تاثیرگذار بوده. به عنوان مثال سد سرباز روی رودخانهای است که اکثر فصول سال خشک است، این سد عمدتا برای کنترل سیلاب طراحی شده تا بتواند آب ناشی از سیلاب را کنترل کرده و برای مصارف کشاورزی مورد استفاده قرار دهد. بنابراین فلسفه حضور سد بد نیست، اما اینکه ما یک سد را بسازیم و برنامهای برای سد مشخص نباشد، بهرهبرداری از سد بهگونهای باشد که ناهماهنگی به وجود آید، طبیعتا مناسب نخواهد بود. به عنوان مثال وزارت نیرو میخواهد که آب سد سریعتر وارد چرخه تولید برق شود، اما جهاد کشاورزی میخواهد که آب را نگه دارد و برای مصارف کشاورزی استفاده کند؛ لذا اگر بخواهد سدسازی در کشور صورت بگیرد باید تمام این عواملی که ذکر شد مورد توجه قرار گیرد.
به هر صورت به نظر بنده اگر یک مدیریت کلان مناسب وجود داشته باشد که بتواند برنامهریزی و پایش و نظارت انجام دهد، فکر میکنم خیلی کمککننده خواهد بود. نباید نسبت به حوادث به صورت احساسی عمل کنیم و نسبت به یک اتفاق بلافاصله پس از وقوع تصمیماتی بگیریم اما با گذشت چند ماه به دست فراموشی سپرده شود. باید برنامههای دقیقی ریخته شود تا اگر در آینده با چنین مخاطراتی روبهرو شدیم دیگر درگیر چنین مشکلاتی نشویم. یکی از آمارهایی که منتشر شده نشان میدهد که 50 هزار میلیارد تومان خسارت سیل اخیر بوده است، فارغ از رقم اعلام شده که در حقیقت بیشتر یا کمتر است، سوالی که پیش میآید این است که آیا ممکن بود با هزینههای خیلی کمتر جلوی این حوادث را گرفت یا خیر؟ به هر حال نمیشود به افراد سیلزده کمک نکرد، سوال این است که آیا نمیشد با برنامهریزی و پیشبینی جلوی این حجم از خسارت وارده به مردم را گرفت؟
منبع: ایرنا به نقل از روزنامه اعتماد