"سال 1656 برای ما تاریخی مهم و بنای حرکت مان است در این سال بود که فرمان تاسیس بیمارستان عمومی پاریس صادر شد"وی کتاب تاریخ جنون را با نقلی از پاسکال آغاز می کند :"دیوانگی بشر ، آن چنان ضروری است که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است.
شوشان - سپیده حکمت :
فوکو در کتاب تاریخ جنون می گوید :"سال 1656 برای ما تاریخی مهم و بنای حرکت مان است در این سال بود که فرمان تاسیس بیمارستان عمومی پاریس صادر شد"وی کتاب تاریخ جنون را با نقلی از پاسکال آغاز می کند :"دیوانگی بشر ،آنچنان ضروری است که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است."این سخن پاسکال یادآور اینست که پیش از فوکو کسانی بوده اند که در باب دیوانگی سخن گفته اند اما فوکو از مسئله ی جنون برداشتی عمیق و فلسفی دارد .
او اساسن به موضوعاتی می پردازد که در حاشیه ی جامعه قرار گرفته اند وآنها را از گوشه و کنار به متن جامعه هل می دهد این ویژگی مهم و بارز نگرش و اندیشه ی فوکو است بعنوان مثال به بررسی جنون ،افراد بزهکار و رانده شده و همچنین هم جنس خواهان پرداخته است و چقدر توجه فوکو به افراد از یاد برده و کمرنگ جامعه مرا به یاد دیدگاه صادق هدایت می اندازد وقتی از گوژ پشتی می گوید که در انزوا به سر می برد و یا سگ ولگردی که مورد توجه هیچ کس نیست .
فوکو صدای دیوانه را از اعماق ژرف تاریخ می شنود و برای به سطح آوردن آن دست به حفاری و اکتشاف می زند .لایه لایه گل و لای را کنار می زند و این چنین جنون را در مقابل عقل قرار می دهد .دوران عقل باوری جدید مصادف بود با ظهور دکارت در انتهای قرن شانزدهم میلادی که عصر رنسانس و روشنگری ست .دکارت در کتاب گفتار در روش درست راه بردن عقل می گوید :"میان مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است اختلاف آرا از این جهت نیست که بعضی بیشتر از بعضی دیگر عقل دارند بلکه از آن جهت است که افراد فکر خود را به روش های مختلف به کار می برند و منظورهای واحد در نظر نمی گیرند ."فوکو متوجه عقلانیت های خاص و جزئی و آثار و نتایج آنها در حوزه ی دیوانگی ،بیماری ،جرم و امور جنسی است نه عقلانی شدن کامل جامعه یا فرهنگ.نگاه فوکو به عقلانیت با نگاه دیگر متفکران پست مدرن متفاوت است .اما در هر حال معیار عقلانی یا غیر عقلانی بودن یک موضوع برای متفکران چندان محل منازعه نیست بلکه درباره ی جنون چه در مصداق و چه در مفهوم اختلاف نظر دارند.
در قرن پانزده و شانزده میلادی با مسئله ی جنون به شکل خاصی برخورد میشد دیوانه را در مسافرتی اجباری از شهری به شهری دیگر کوچ می دادند گرچه برای دیوانگان جای مشخصی وجود نداشت اما نمی شد وجودش را انکار کرد .درسال هزار و ششصد و پنجاه و شش کم کم جذام خانه ها تعطیل شد و بیکارها و فقرا،خلافکاران و دیوانگان را در این جذام خانه ها جای دادند که بعدها بیمارستان عمومی نام گرفتند در این دوران به دیوانه مجال جنبش و تحرک داده می شد اما در عصر کلاسیک با تاسیس مراکز اقامت اجباری و بیمارستانها نه تنها میدانی برای مبارزه و یا حتا محاکمه ی عادلانه ی دیوانه نبود بلکه پیشاپیش حکم صادر شده بود و دیوانه باید زندانی می شد .
با کشف عیار ناتوانی جنون در مواجهه با جامعه ی مدنی عصر کلاسیک ،کم کم تمام سرزمین های فکری و فرهنگی به تصرف عقلانیت مدنی در آمد به مراکز اقامت اجباری قدرت حاکمه و بزرگان مسیحی و طبقه ی بورژوازی احاطه ی زیادی داشتند.و نظرشان بر این بود که بر دیوانگان و افرادی که ایجاد اختلال و بی نظمی می کنند تسلط بیشتری اعمال شود تا اختلالات آنها از دید عموم جامعه پنهان بماند تا قبل از عصر کلاسیک روحانیون مسیحی با گرفتن اعتراف و سایر تدابیرشان سعی می کردند که این بی نظمی ها را سمت و سوی مذهبی و اخلاقی دهند اما با ایجاد مکان های مراقبتی و کنترل و انضباط افراد سیاست آنها تغییر کرد و به این نتیجه رسیدند که جنون باید با همه ی پلیدی هایش به نمایش گذاشته شود و حتا نمایش دیوانگان اسباب تفریح را در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم فراهم آورده بود .با این کار هم عاقبت ایجاد بی نظمی و اختلال را به مردم نشان می دادند و هم چنین زشتی و پلیدی دیوانگی را به نمایش میرگذاشتند و همینطور از آن استفاده ی اقتصادی هم شامل حال دولت ها میشد مانند اینکه مردم به سیرک رفته باشند و بابت آن هزینه بپردازند .
شاید باید پینل پزشک فرانسوی را اولین موسس آسایشگاه روانی و ترویج دهنده ی روان پزشکی بدانیم که از اولین پزشکانی بود که دیوانگان را از بند و زنجیر آزاد کرد
فوکو مهم ترین فیلسوفی است که از اساس دانش روان پزشکی را زیر سوال برد و ارکان روان پزشکی را مورد نقد قرارداد.وی روان پزشکی را حاصل نگاه گفتمان جدید امثال توک و پینل می پندارد که دیوانگان را بانگاه به اصطلاح اخلاقی و علمی از زندان آزاد کردند و به مکانی جدید به نام آسایشگاه روانی منتقل کردند
در اواخر قرن هجدهم فرد دیوانه بعنوان انسانی بیمار تعریف شد. فوکو روان پزشکی را شبه علم تعریف می کند. فوکو در تاریخ جنون می گوید علم واقعی،تاریخ خود را می شناسد و آن رامی پذیرد بدون اینکه احساس کند به او تعرض شده اما وقتی به شما روان پزشکان گفته شود خاستگاه آسایشگاه روانی جذام خانه است برآشفته و خشمگین می شوید .
روان پزشکی از ابتدای شکل گیری با تدبیر مهار و کنترل فرد دیوانه در طی گفتمان معالجه و برخورد انسانی غیرقهری شکل گرفت .برخوردی که بر اساس کنترل و انضباط و مهار و مراقبت و با شکنجه ی روحی به ظاهر اخلاقی به وجود آمد
اما زمانی به روان پزشکی پر و بال و میدان داده شد که این اندیشه رواج پیدا کرد که انسان دیوانه نه مجرم است و نه موجودی بی عقل و نه حیوان ،بلکه بیمار روحی است .
در آن زمان در بیمارستان های روانی آمار جنایت کاران روانی افزایش می یافت اینها گروهی بودند که جامعه را به خطر می انداختند و چاره یی جز زندانی کردنشان نبود .
در این آسایشگاه ها بیماران را به نسبت شدت و ضعف بیماری تقسیم بندی می کردند و هریک از این گروه ها مشکلات ویژه ی خود را داشتند آنها علاوه بر نابسامانی روانی بیماری های جسمی هم داشتند به لحاظ پزشکی خطرناک تلقی می شدند درست مانند جنایت کارهایی که به بیماری ذهنی و روحی گرفتار شده باشند .
بیماران خطرناک هنگامی که محکومیت های سنگین هم داشته باشند به مکان هایی منتقل می شوند که دارای آزمایشگاه های متعدد برای درمان روانی باشد گرچه این مطالعات در طول سالها نشان داد که در این موارد خاص چیزی عاید بشر نخواهد شد و راه حل درمانی هرگز وجود ندارد ناچار بیمار را با داروهای مسکن آرام نگه می داشتند
هنگامیکه یک محکوم روانی را تحویل بخش روانی زندان های بطور مثال راچستر و باتز می دادند دیگر محکوم به شمار نمی آمد بلکه انسانی بود مثل همه ی انسان های دیگر که به کمک نیاز دارد .
روان پزشکان تا جایی که مقدور بود از تجویز داروهای خواب آور و مسکن های قوی خودداری می کردند و ترجیح آنها رفتار درمانی بود .همه ی مردم از انسان هایی که زوال عقل دارند هراسانند و این دیدگاه غلط و خطرناک را فقط و فقط متخصصان می توانند ازمیان برداشته و پاک کنند .
فوکو می گوید فقط اعمال مجازات باعث شد درمان جسم و درمان نفس دیوانه از هم جدا شوند ظهور پزشکی ای که بطور کامل به روان انسان بپردازد تازه وقتی عملی شد که جنون به گناهکاری و تقصیر تغییر ماهیت داد.
به نظر سواژ:"برای درمان بیماری های نفس ،باید فیلسوف بود زیرا منشاء این امراض هیچ نیست جز میل شدید بیمار به چیزی که آن را مفید می پندارد و از همین رو پزشک وظیفه دارد با دلایل محکم به بیمار ثابت کند که آنچه او با آن حدت تمنا می کند در ظاهر مفید و در واقع مضر است تا بیمار به اشتباه خود واقف شود .
از نظر فوکو هجوم بیداری یکی از پایدارترین صورت های درمان جنون بود.تخیل که بیمار باشد صرفن در نتیجه ی تاثیر تخیلی بسیار سالم و توانا درمان می شود فرقی نمی کند که تخیل بر اثر ترس یا در نتیجه ی تکانی شدید و دردناک بر اثر حواس یا بر اثر ایجاد توهم درمان شود.
در قرن پانزده و شانزده دیوانه مظهر فراز و نشیب تعارضی بود که در طبیعت روی می داد اما در انتهای عصر کلاسیک دیوانگی تبلور جدلی بی واسطه بود که در قلب انسان جای داشت
همانطور که می بینیم مرز میان عقل و جنون بسیار باریک است مته پزشک اهل ژنو که از نظر فکری نزدیک به ژان ژاک روسو بود به عاقلان هشدار داد:"ای انسان های متمدن و عاقل احساس غرور نکنید عقلی که مدعی آن هستید و به آن می بالید لحظه ای برای مختل شدن و از میان رفتن ش کفایت می کند واقعه ای غیر منتظره ،احساس هیجانی شدید و ناگهانی در روح یکباره معقول ترین و ذکاوت مند ترین انسان را به فردی غضبناک یا سفیه تبدیل خواهد کرد ."فوکو با بررسی مسائلی که در بهبودی فرد دیوانه نقش دارند به مذهب و تاثیر آن روی فرد اشاره می کند و از پینل یاد می کند که به رغم وی مذهب باید مبنای اخلاقی زندگی در آسایشگاه باشد مذهب را باید امری در خدمت پزشکی به شمار آورد. پینل عقیده داشت :"مذهب غالبن مومنان کاتولیک را به سمت جنون سوق می دهد. زیرا با یادآوری وحشت و عذاب دنیای دیگرمسبب بروز عواطف و هیجانات شدید و تصاویر ذهنی هولناک می شود .مذهب کاتولیک اعتقادات غیرعقلانی و هذیان آمیز ایجاد می کند. به توهمات و تصاویر خیالی دامن می زند و انسان را به ناامیدی و مالیخولیا می کشاند."وی معتقد بود آسایشگاه باید از این مذهب و افکار تخیلی مرتبط با آن آزاد باشد اما اگر مذهب فقط در محتوای اخلاقی اش خلاصه شود و ضرورتن با فلسفه ،پزشکی و همه ی صورت های علم و حکمت که قادرند عقل را به ذهن گمراه برگردانند توافق خواهد داشت از نظر فوکو پینل زندگی بیماران بستری و رفتار ناظمان و پزشکان را به گونه ای ترتیب داده بود که ترکیب و همگونی اخلاقی ممکن شود و این امر از چهار طریق انجام می شد:
سکوت ؛ بازشناختن در آینه؛قضاوت دائمی و خداانگاری شخصیت پزشک
فوکو از دیوانگانی مثال می زند که با روش بازشناختن در آینه آرام شدند :
"سه دیوانه که خود را فرمان روا می پنداشتند و هر سه عنوان لویی شانزدهم را برخود نهاده بودند روزی سر حق تاج و تخت با هم به منازعه برخاستند ناظم به طرف یکی از آنها رفت او را به کناری کشید و گفا چرا با اینها که دیوانگی شان واضح و آشکار است مجادله می کنید ؟فکر میکنید برای ما مسلم نیست که شما لویی شانزدهم هستی؟دیوانه از این تجلیل مغرور شد و در حالی که با نخوتی تحقیر آمیز دو نفر دیگر را نگاه می کرد خود را از منازعه کنار کشید همین حیله در مورد دو دیوانه ی دیگر کارساز بود و این چنین مشاجره ی بین آنها خاتمه یافت"آینه این چنین به کمک می آمد و توهم زدایی می کرد.بحث روان پزشکی جنایی موضوع مورد علاقه و پژوهش فوکو بود.
در کتاب بررسی یک پرونده ی قتل فوکو روایت فردی به نام پییر ریوییر را بررسی می کند این شخص مادر و خواهر و برادرش را در یک روز به قتل می رساند بعد از ارتکاب جنایت می گوید :"فریاد زدم آه آیا ممکن است که این کار وحشتناک از من سرزده باشد ؟آیا من می توانم چنین هیولای وحشتناکی باشم؟قربانیان بدبخت جنایت وحشتناک من ،آیا امکان دارد که چنین کار زشتی از من سرزده باشد ؟خیر ،غیر ممکن است ،حتمن خواب می بینم !این امر نمی تواند حقیقت داشته باشد آه نه این خواب و رویا نیست بلکه حقیقت است .ای زمین دهان باز کن و مرا به کام خود فرو ببر "متهم بعد از ارتکاب جنایات احساس غریبی دارد و خود را سرزنش می کند گویی از خوابی سنگین بیدار شده حتا فردای روز جنایت تصمیم به خودکشی می گیرد و می گوید :"یادآوری جنایت وحشتناکی که مرتکب شده بودم برایم غیر قابل تحمل بود چون خیال می کردم که ممکن است پدرم را شریک جرم من تصور کنند و مزاحمش شوند فکر کردم باید طوری اقدام به خودکشی کنم که جسدم را هر چه زودتر پیدا کنند اما همینکه خواستم وارد عمل شوم به یادداوری پروردگار افتادم و این وحشت مرا از خودکشی بازداشت."متهم حتا چند روز بعد از ارتکاب جرم به دعا پرداخته تا خود راتسکین دهد و بعد به فکر چاره اندیشی برای تبرئه ی خود بوده است .
با قتل به نحوی صاف و روشن رابطه ی حاکمیت و مردم مطرح می شود دستور کشتن ،منع کشتن ،خود را به کشتن دادن ،اعدام شدن ،خود را فدا کردن داوطلبانه ،مجازات داوطلبانه ،خاطره و فراموشی .
فوکو می گوید قتل در حول و حوش قانون پرسه می زند .این که دستگاه عدالت و دستگاه پزشکی دماغی بر سر تصاحب عمل ریوییر با هم نزاع داشته باشند در درجه ی اول مساله ی اتیکت زدن بر دو هسته ی دانش را مطرح می سازد :مجرم یا دیوانه .در درجه ی دوم در ثبت این اختلافات نظری ،همچنیت تصویر رقابت کسانی مطرح میشود که از جایگاه خود در تقسیم کار اجتماعی دفاع می کنند .این پرونده گویی مسوولیتی سنگین بر دوش دستگاه عدالت و جامعه ی پزشکی آن زمان بود از طرفی باید از خطرات و آسیب های احتمالی آینده ی این فرد جلوگیری میشد و نگرانی دستگاه عدالت آن بود که چه تضمینی وجود دارد که این فرد دیوانه در صورت بخشایش و یا عدم اعدام مرتکب جنایت بعدی نشود .با نشست ها و بررسی های طولانی قضات و روان پزشکان و اظهارات شاهدان دیوانه بودن ریوییر محرز شد و برایش حکم تخفیف مجازات یعنی تبرئه شدن از اعدام و حبس و درمان صادر گردید و این در حالی بود که سالها بعد ریوییر در سلول خود دست به خودکشی زد و این چنین داستان پررنج زندگی اش به پایان رسید.
هدف فوکو آن بود که تاریخ دخالت و ورود روان پزشکی را در امر دادرسی جزایی مورد بررسی قرار دهد همانطور که در مقدمه ی کتابش به آن اشاره کرده بود .
فوکو در کتاب سیاست و خرد طی سخنرانی که خطاب به قانون و روان پزشکی بود اظهار می دارد که مداخله ی روان پزشکی در امر قانون در ابتدای قرن نوزدهم با مفهوم مانیا یا جنون آدمکشی آغاز می شود. وی می گوید در حقیقت جنون آدمکشی اگر اصلن وجود داشته باشد نشان می دهد که :
الف.در تجلی های محض ،جدی و حادش ،جنون سراسر جرم است.
ب.جنون نه فقط اختلالات رفتاری بلکه جرم مطلق را تولید می کند ،جرمی که تمامی قوانین طبیعت و جامعه را زیر پا می گذارد
ج.حتا اگر این جنون بتواند تا اندازه ی خارق العاده ای شدید باشد تا زمان غلیان و انفجار نامشهود باقی می ماند و به همین علت هیچ کس قادر به پیش بینی آن نیست و بنابراین جنون آدمکشی خطری است که دیوانگی در مضرترین شکلش باعث آن میشود خطری با حداکثر عواقب و حداقل علائم هشدار دهنده.
فوکو در پایان کتاب تاریخ جنون اذعان می دارد که :"جهانی که می پنداشت با توسل به روان شناسی حد و اندازه ی جنون را تعیین و آن را توجیه می کند اکنون باید خود را در برابر جنون توجیه کند زیرا معیارجهان برای سنجش خود در تلاش ها و منازعات خود ،ناسنجیدگی و عدم تعادل آثار افرادی چون نیچه ،ونسان ونگوگ و آرتو است و هیچ چیز در جهان بویژه میزان شناختش از جنون نمی تواند به آن اطمینان خاطر دهد کدامین آثار جنون آمیز جهان را توجیه می کند."
منابع :
تاریخ جنون میشل فوکو /ترجمه ی فاطمه ولیانی نشر هرمس
زایش جنون در اندیشه ی فوکو تالیف محمد صادق معتمدی نشر علم
روش مجازات در غرب /نوروال موریس .دیوید ج.روتمن ترجمه ی پرتو اشراق
کوگیتو و تاریخ جنون ژاک دریدا و میشل فوکو ترجمه ی فاطمه ولیانی نشر هرمس
سیاست و خرد میشل فوکو ترجمه ی محمدرضا اخلاقی منش نشر مصدق