شوشان - عادل مسلمانی خبرنگار و فیلمساز خوزستانی :
بر حسب ناچاری و نیاز روز گذشته گذرم به اورژانس چشم در بیمارستان امام خمینی اهواز خورد .که ای کاش چشمم این همه نازیبایی ها و حقارت را نمی دید!
به همراه بیمارم اول صبح منتظر باز شدن درب اورژانسی که میبایست برای اتفاقات فوری فعال باشد بودیم ، اما بر در بسته برخوردم. در حالیکه از پشت پنجره کوچکی به همراه انبوهی از مریضان بد حالتر در هوای گرم و شرجی به شیشه محکم میکوبیدم ...تا بلکه پاسخی دریافت کنم ،مردی مسن و گویا صبحانه نخورده بلافاصله درب کوچک پنجره را گشوده و با بیحوصله گی بسیار در حد رفع تکلیف گفت:بعد از ساعت ۸ و فورا درب پنجره را کوبید!
با اینکه درد مریض خودم را خیلی کمتر از دهها مریض دیگر که از راههای دور و نزدیک استان مراجعه نمودن، میدیدم ، ترجیح دادم (بدون اینکه هیج محل و مکان انتظاری باشد) گوشه خیابان مثل سایرین و روی زمین گرم بشینم !
کمی که گذشت گفتم دور و بر پذیرش درمانگاه عمومی چشم که آنجا هم گویی خیلیها ازنصف شب در گرما منتظر ساعت ۸ در گوشه ای دیگر از این بیمارستان فوق تخصصی و مدرن استان هستند، سرکی بکشم!
آنقد جمعیت بینوا خسته و رنجور وبی تاب شده بودند! که بی اختیار یاد بیانات مقام معظم رهبری افتادم که فرمودند: «ما می خواهیم که بیمار جز درد و غم بیماری مشکل و فکر دیگری نداشته باشد»
پیرمرد و خردسال و زن وجوان و... بیمار و همراه و همه و همه در بدتربن شرایط فقط از روی ناچاری و بضاعت کم مالی روی به این مکان آورده بودندتا مثلا درمان شوند!..
به گفته پیرزنی که از دزفول آمده بود :بعد از کلی اسم نویسی و شب تا سحر کردن آمده ام تا معالجه ام را شروع کنم اما با این وضع و ازدحام و بیتوجهی بعید میدونم نوبت گیرم بیاد! میگن فقط ۲۵نفر...اونهم یک روز در میان ...آخه مگه میشه!..چرا هر روز نه؟..در حالی که از اونجا فاصله می گرفتم صدای داد و فریاد پیرمردی توجهم را جلب کرد.. پیرمرد که از دشت آزادگان به همراه زن پیرش ، بار سوم اهواز می آمد ..ظاهرا هیچ کس خوب راهنمایی اش نکرده بود که فقط روزهای یکشنبه و سه شنبه آنهم از نصف شب باید در صف انتظار باشد!در حالی که ناتوان در صحبت کردن فارسی بود ،از دیگران می خواست که کمک بگیرد !
نگاهی به ساعتم کردم ساعت از ۸صبح رد شده بود! درب آهنی اورژانس چشم به زحمت وصدایی بسیار بالا شبیه درب طویله ای که با صدای باد به چهارچوب میخورد باز شد و بیماران اورژانسی به داخل مکان تنگ و کوچک هجوم بردند!
هنوز تا رسیدن نوبت ما فرصت باقیست..بعلت ظرفیت بسیار پایین سالن انتظار ترجیح دادم مریضم را تنها رها کنم و خود به درمانگاه دو طبقه چشم در جوار اورژانس چشم که آنجا هم بعد از ساعت ۸باز شده و مملو از جمعیت بود سری بزنم!...آنجا دیگر واقعا دور از انتظار بود !.بیماران روزهای قبل و ویزیت شده در مراجعات بعدی با بدترین شرایط و در حالیکه حتی جای ایستادن و نشستن روی زمین را نداشتند !باید ساعتها منتظر دکتر و یا قسمتهای مربوطه درمانی میشدند!..خدای من اینجا جای همه چیز است الا ...درمانگاه چشم!
دادوبیدادو نارضایتی بیماران مادام به گوش میرسد..انگار همه از دم ناراضی بودند!بیشترین جمله ای که میشنیدم این بود.آیا حق مردم خوزستان با این همه ثروت و...این فلاکته؟... چرا باید فقط تو روزهای خاص مراجعه باشه و پزشک روزانه و صبح و بعد از ظهر نباشه تا این همه ازدحام و نارضایتی پیش نیاد و..
دیگه مطمین شدم که بیمارستان دولتی امام بویژه درمانگاه چشم مدتهاست با این مشکل دست و پنجه نرم میکند و علی رغم تلاش پرسنل و شاید مسولین این مرکز پر مراجعه نتوانسته پاسخگوی نیاز باشد.
این درحالیست که مدام از مسولین وزارت بهداشت شنیده میشودهیچ مشکلی در این زمینه نداریم و این مردم بینوا هستند که به دلیل هزینه های بالای مطب های خصوصی مجبور به تحمل سختیهای اینچنینی هستند!..
ساعتی بعد نسخه داروهای بیمارم را از داروخانه میگیرم .آنجا هم انگار به نرخ نوشته شده پشت جلد داروها بیتوجه هستند ... تقریبا دو برابر هزینه... دیگر برای امروز به اندازه زیادی اعصابم خراب شد و توان بحث با داروخانه و احتمالا حق فنی بالایی که اخذ کرده و .. نداشتم...کاش توجه ویژه و رسبدگی عاجلی به این وضعیت از پذیرش تا گرفتن نسخه در این بیمارستان دولتی میشد! تا قدری بیمار سرخوش از واریز ماهانه حق بیمه و...بماند !...
به امیدآن روز