شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۷۵۷۳
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۳
شوشان - زمان بابادی شوراب :
سال ها پیش کورش که مال، گله ایی گوسفند و ثروتی از پدر مرحومش به ارث برده بود و با مادرش زندگی می کرد، بدلیل نداشتن سن مناسب، مادرش با شخصی به نام غضنفر ازدواج کرد تا غصنفر بظاهر هم شوهر مادرش باشد و هم از ثروت نگهداری کند و سرپرستی کورش را بعهده گیرد.
غضنفر از لحاظ جسمی مشکل داشت ولی از لحاظ سیاست استاد بود و با همین استادی توانسته بود مادر کورش را به عقد خودش در آورد و صاحب مال و ثروت او شود.
بین خانه غضنفر و مظفر همسایه او، یک رودخانه وجود داشت، مظفر آدم قوی، پر زور و قلدری بود، ولی عبور از رودخانه برای او مشکل و غیر ممکن بود.
این دو نفر با هم دشمن بودند و معمولا از این طرف به آن طرف رودخانه به همدیگر فحاشی و بد و بیراه می گفتند و درنهایت موضوع بدون نتیجه خاتمه پیدا می کرد.
یک روز از روی حواس پرتی و غفلت غضنفر(پدرخوانده کورش)گله گوسفندان به آن طرف رودخانه رفته و گله توسط مظفر مصادره شد و بدلیل پیری و ترس از مظفر و آگاهی از نیت وی، غضنفربه کورش گفت برو گوسفندان را از پیش مظفر پس بگیر و بیاور.
کورش گفت می ترسم مرا کتک بزند غضنفر گفت:خودش و هفت جدش غلط می کنند حتی اگر نگاه چپی به تو کنند.
با این پشت گرمی که کورش از غضنفر گرفته بود، ترسان و لرزان مجبور شد و از رودخانه عبور کرد و نزد مظفر رسید.
مظفر تا کورش را دید، چوبش را به علامت زدن بالا برد، غضنفر از آن سوی رودخانه فریاد زد و گفت اگر مردی و راستش را می گویی او را بزن تا ببینی چه به سرت می آورم.
مظفر با چوبی که در دست داشت چنان به پای و بدن کورش زد که جیغش به هفت آسمان رسید، مظفر رو به غضنفر فریاد کرد و گفت دیدی زدمش و تو هیچ غلطی نکردی.
مظفر گفت فلان فلان.... اگر یکبار دیگر بزنیش دودمانت را ریشه کن می کنم، این بار غضنفر چنان با چوب به پشت کورش کوبید که خون از پوستش بیرون زد و گفت بفرما بازم زدمش غضنفر این بار گفت فلان فلان شده بی وجدان...و کورش دید به امید غضنفر نشستن فایده ندارد و خیری نمی بیند و اگر رجز خوانی غضنفر ادامه پیدا کند مظفر نابودش خواهد کرد، برای همین شروع کرد به التماس که ببخش، اشتباه شد و تعهد می دهم دیگر گله وارد مراتع شما نشود.
و مظفر هم آخرین ترکه را البته کمی آرام تر بر کفل پاهایش کوبید و رفت.
کورش، دست و پا و پشت شکسته، گله را راند و به نزد غضنفر آمد.
کورش داشت بیهوش می شد که شنید غضنفر خطاب به کورش می گفت:به روح پدرت قسم اگر یک بار دیگر تو را کتک زده بود، مادرش را به عزایش می نشاندم و کورش از فرط درد وخستگی زیادی  از  هوش رفت و وقتی بهوش آمد دید غضنفر یکی از گوسفندان کورش را برای سلامتی کورش قربانی کرده  وخطاب به مادر کورش که کباب ها را بیاور امشب شب جمعه است و از روی سیاست یک ران آن را برای مظفر فرستاده است.

واقعیت
چهل سال از انقلاب شکوهمند مردم ایران می گذرد از ابتدای این انقلاب شعارهای گوناگونی مانند مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر فرانسه، مرگ بر شوروی، مرگ بر‌ اسراییل، مرگ بر عربستان، مرگ بر صدام و مرگ، مرگ، مرگ  در بین مردم ما در برهه های زمانی متفاوت وجود داشت ولی شعاری که هیچ وقت از رونق نیافت و هنوز هم از همه پر رنگ تر است شعار مرگ بر آمریکا بود و دولت های ما همیشه با دولت های وقت آمریکا دشمنی داشتند و همیشه چشم امید به دولت بعدی که قراراست سرکار بیآید دوخته بودند ولی متاسفانه هیچ وقت نتیجه مثبتی از این تغییرات نصیب مردم ایران نشد و الان که آقای ترامپ رییس جمهور دهکده آنطرف آب است هر روز مورد تهدید و تهمت دولت ما قرار می گیرد و آن هم برای تلافی این عمل آنها اقدام به وضع تحریم های جدید وفشار  بیشتر برای ملت ما می کند و هر روز عرصه را بر ملت زجر کشیده ایران تنگ تر کرده و مسئولین دولتی نیز با فراغ بال، خودشان، خانواده و بچه های محترم شان در ناز و نعمت در کشور آمریکا و متحدان همسو در خوشگذرانی کامل(بدون لحاظ حلال و حرام)زندگی می کنند و آمریکا و کشورهای همسو با ایشان، فقط و فقط روی تحریم روی مردم تاکید دارند و در زمینه  دشمنی با دولت مداران و خانواده های شان، نظر خاصی ندارند، حتی بعضا برای ترقی  انان در زمینه مدرک تحصیلی و ثروت به آنها کمک نیز می کنند.

بعضاً امریکا و متحدان آن برای پاسخ به رجز خوانی و جواب  متقابل اقدام به اعزام نیروی نظامی به منطقه کرده در کنار هزینه سنگین که  به مردم مسلمان منطقه تحمیل می شود توجهی برای فروش تسلیحات نظامی وغارت منابع انان می گردد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار