شوشان - مهدی مکارمی، کارشناس ارشد جامعه شناسی :
"اگر می خواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، اصلا سراغ فناوری کارخانه و و ابزاری که استفاده میکند نروید، اینها را به راحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد.
برای دیدن توسعه، بروید در دبستانها پیشدبستانی ببینید آنجا چگونه کودکان را آموزش میدهند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند، بلکه ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذیر، خطرپذیر، دارای روحیهی گفتگو و تعامل و دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار آورد، اینها انسانها و شخصیتهایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند."
این، عبارت معروفی از داگلاس نورث از اقتصاددانان بزرگ قرن بیستم و برنده نوبل اقتصاد سال۱۹۹۳میلادی است.
این مهم، البته امروزه به یک باور جدی در کشورهای مختلف تبدیل شده و توسعه با نهاد آموزش و پرورش پیوند و وابستگی گسست ناپذیری پیدا کرده است.
متاسفانه در سالهای اخیر شاهد چیرگی نگاههای سیاسی نه از نوع حزبی و نگاه تشکیلاتی بلکه با نگاه حفظ و یا ارتقای جایگاه سازمانی در آموزش و پرورش بوده ایم. بگونه ای که در استان خوزستان حتی حامیان دولت منتخب و مستقر نیز از این نگاه در امان نبوده اند.
اما در این میان آنچه به نظر می رسد مغفول مانده است نگاه توسعه ای به آموزش و پرورش است و بر همین مبنا انتصابات نه بر اساس شایسته سالاری، توانمندی و برنامه محوری(و لاجرم همسویی با دولت و سیاست هایش)، بلکه با نگاه مبادله ای صورت می گیرند و انتصابات به ابزاری برای حفظ و یا تثبیت جایگاه سازمانی تبدیل می شوند.
حذف برخی چهره های خوشفکر و با ایده و نگاه مبتنی بر توسعه که از قضا از حامیان دولت(و در نتیجه همسو با سیاست های کلان آن) هستند (و متاسفانه امروز در اهواز نیز شاهد این اتفاق بوده ایم) نشان می دهد که علاوه بر وجود نگاه ابزاری به ساحت آموزش و پرورش، شاهد نوعی انفعال و سکوت در میان جامعه نخبگان و بویژه فرهنگیان استان نیز هستیم.
چنین نگاهی باعث مضاعف شدن فشار بر این نهاد مهم و سرنوشت ساز و فاصله گیری روزافزون از نگاه توسعه محور می شود. در چنین شرایطی رفت و آمد مدیران صرفا در همین چرخه ناصواب قرار می گیرد و نمی توان به بهبود وضعیت آموزشی و نهایتا توسعه آتی استان امیدوار بود.
آنچه در سالیان گذشته رخ داده به ما نشان می دهد این است که انفعال نخبگان و بویژه فرهنگیان در قبال حوزه آموزش و پرورش خسارت های جبران ناپذیری را بدنبال خواهد داشت و از امروز (و چه بسا مدتها قبل) می بایست نگران سرنوشت آینده سازان این سرزمین و ایتان مهم و استراتژیک باشیم.
آنچه در استخدام های فله ای آنهم نه برای یک معدن زغال سنگ یا رفت و روب و تنظیف شهری و یا نگهبانی از چاه نفت، بلکه برای حضور در کلاس های درس پیش دبستانی و ابتدایی و پرورش روح و روان و خلاقیت و شخصیت آینده سازان این کشور رخ داد، انتصابات و رویه هایی که زیست جهان و نظام فرهنگ و آموزش و پرورش را به استعمار سیاست(آنهم نه از جنس حرفه ای و تشکیلاتی آن) در می آورد چشم انداز تیره ای از آینده را پیش روی ما می گذارد و حاکم شدن نگاه توسعه ای و رو به آینده مستلزم بیرون آمدن جامعه نخبگان و فرهنگیان از لاک انفعال است و تا چنین نشود وضع همین است و روزنه امیدی به آینده این استان نمی توان گشود.
این به ظاهر نخبه ها نگرانند که پست خود را از دست بدهند جالب است که در این مقوله هم دلواپس پیدا شده است
دلواپسان از دست دادن جایگاه متزلزل گذشته خود