شوشان - محمدسعید بهوندی :
بارها از خود پرسیده و دائماً نیز می پرسم که چگونه عمل کنم تا هم به مبداءِ خلقت و خالقِ هستی بخشِ شاهد و قادر و کریم و قاضی توجه عالمانه نمایم و هم خلقت و بودن و نیازهای خودم(انسان) را تعمداً و از روی ناچاری و یا ناشیانه و از روی ناآگاهی نادیده نگیرم، نفی نکنم و اصالت و ضرورتش را از یاد نبرم؟! و من در ماجرای هستی به قدر و قیمت و فرصت و فهم خویش به دنبالِ یافتن و درکِ چنین خالق و چنین شاهراهِ یکتا و عظیمی هستم تا همه ی ذرّات هستی را بسوی منبعِ لایزالِ نورالهی در کنار خویش حس نموده و با آنها در تعاملِ فعّال، مُستمر و مثبت باشم. مسیری که به روشنی تام و تمام بتواند از من و تمامی اجزای هستی، برایم "بودنی متّحد، هدفمند، خوشایند و لذتبخش" ارائه و ترسیم نماید تا همه ی ذرّات و اجزای هستی در کنار هم "بنده و هوشیار و خوش" باشیم!. زیرا می بینم و احساس می کنم که هیچ ذَرّه ای در عالم هستی بدون "هدف و مسئولیّت" و بی توجه به ذرّات دیگر آفریده نشده است.
قطره ای کز جویباری می رود
از پیِ انجام کاری می رود
"پروین اعتصامی"
برگِ درختانِ سبز در نظرِ هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفتِ کردگار
"سعدی"
بنابراین راه درست و شایسته ی اثباتِ حقّانیّتِ بعضی از حقیقت های عالم، ولو حیاتی، عظیم و بااهمیّت، نفی عجولانه و نابخردانه و یا کم توجهی به دیگر حقایق و ضروریات نیست. زیرا هر حقیقتی ولو از نوعِ ذره بینی اش در نظام کلی خلقتِ الهی، در ذات و ماموریتِ خود دارای ارزش های نهادینه شده ای است، که کمیّت و کیفیّتِ تاثیرگذاری او بر اهدافِ کلیِ آفرینش، ولو کمتر از ذرّه هم که باشد، آنرا شایسته ی توجه قرار داده و می دهد.
جـمله اجـزا در تـحرّک در سکون
نــاطقان کــاناالیه راجــعون
ذکــرِ تسبـیحات و اجـزای نـهـان
غُــلغُلی افــکنده انـدر آسمان
جــمله ی ذرّاتِ عــالَم در نــهان
بــا تـو می گویند روزان و شـبان
ما سمعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
"مولوی"
آری؛ آنانی که قبل از هر اندیشه ی ناقص و تفکیک گرای افراطی، غیرالهی و حتّی غیرعلمی، نمی توانند و یا نمی خواهند خود و ماموریت خلقتِ خویش را جزئی از یک ماموریت عظیم در کل هستی در نظر آورند، ناچارند برای اثباتِ خود و افکار و اهداف و منافعشان، ولو به زَعمِ ابتر خویش؛ منافع معنوی و عقبایی، دیگر حقیقت ها، فرصت ها و زیبایی های هستی را نادیده انگاشته و به ضرورتِ حیات و همچنین نیازهایشان کم توجهی نمایند. ولی ناگفته پیداست که در این اصلی ترین ماجرا و موضوع آفرینش، تنها مبحثِ "خَلیفَةُ اللهی" انسان، خود به تنهایی مکشوف و اثبات می کند، که انسان و جایگاه و اهمیّت و نیاز او تا چه اندازه موردِ توجّه خالقِ هستی بخش و هدایت گر بوده است!.