وقتی ۴۵ هزار تومان یارانه هر فرد، فقط کفاف خرید سه کیلو سیبزمینی را میدهد، صحبت از اینکه خانوادههای ایرانی یارانه دولتی میگیرند، بیشتر به طنز میماند.
قریب به نه سال از اجرای طرح هدفمندی یارانهها گذشته و بعد از شوک ارزی اخیر، اگر بگوییم این طرح عملاً سیاستی بود برای حذف یارانهها، بیراه نگفتهایم. وقتی ۴۵ هزار تومان یارانه هر فرد، فقط کفاف خرید سه کیلو سیبزمینی را میدهد، صحبت از اینکه خانوادههای ایرانی یارانه دولتی میگیرند، بیشتر به طنز میماند. زمان آغاز طرح، یک خانواده ۴ نفره، ۱۸۰ هزار تومان یارانه میگرفت که با احتساب حداقل دستمزدِ حدوداً ۳۰۰ هزار تومانی کارگران، چیزی حدود ۶۰ درصد آن بود. با این حال شوکهای ارزی پی در پی و کاهش ارزش پول ملی چه در دولت محمود احمدی نژاد و چه در دولت حسن روحانی از ارزش یارانهها کاست. به طوریکه امروز مجموع یارانههای یک خانواده ۴ نفره به ۹ درصدِ حداقل دستمزد رسیده است و احتمالاً تا سالهای آینده همگام با کاهش ارزش پول ملی، طوری کمارزش خواهد شد که نه از تاک نشانی بماند و نه از تاکنشان.
اگر زمان، اجرای طرح هدفمندی یارانهها، میزان یارانه دریافتی خانوار ۴ نفره معادل ۴۰ دلار بوده، امروز این یارانه برابر با ۳.۴ دلار است. آنهم وقتی مجموع حداقل دستمزد کارگران برابر با ۱۵۳ دلار در سال ۹۸ است. به این معنا اگر وضعیت کارگران را نسبت به سال ۸۸-۸۹ قیاس کنیم، خواهیم دید که عملاً طرح هدفمندی یارانهها طرحی بود برای حذف یارانه به اقشار کم برخوردار و دهکهای پایین درآمدی جامعه.
طرحی که به توصیه صندوق بینالمللی پول انجام شد و جالب اینجا است که کریستین لاگارد، رییس صندوق بینالمللی پول در نامهای از اقدام جمهوری اسلامی ایران در اجرایی کردن طرح «هدفمندی یارانهها» تقدیر کرد و از این اقدام به عنوان الگویی مناسب برای بهرهبرداری سایر کشورها مخصوصاً کشورهای نفتخیز منطقه خاورمیانه یادکرد.
پولدارها کمتر از کارگران و کارمندان مالیات میدهند
وقتی تصمیم گرفته شد تا یارانه مستقیم را جایگزین یارانه غیرمستقیم کنند، البته خیلی از کارشناسان اقتصادی چپ تأکید داشتند، این سیاستی است در راستای زدن از حداقل حمایتهای رفاهی طبقه کارگر و قشر فرودست جامعه زیرا فرار مالیاتی ثروتمندان و به خصوص بورژوازی تجاری و مستغلات آنقدر هست که بتواند خیلی بیش از هدفمندی یارانهها مفید واقع شود.
کار به جایی رسیده است که گاهاً اقشار کمدرآمدتر مالیات بیشتری نسبت به ثروتمندان جامعه و به خصوص سرمایه تجاری میپردازند. بررسی درآمدهای مالیاتی در بودجه سال ۹۸ نشان میدهد که کارمندان دولت، کارکنان بخش خصوصی، اصناف و مشاغل در مجموع حدود ۲۳ هزار میلیارد تومان مالیات میگیرند که در مقایسه با مالیات بر ثروت و مستغلات که مجموعاً ۵.۵ هزار میلیارد تومان است، رقمی قابل تامل است.
دولت برای اخذ مالیات ترجیح میدهد به جای اینکه سراغ سرمایهداران برود، به سراغ حجم وسیع گروههای مزدبگیر برود. البته کارگران و کارمندان سهم ۲۹ درصدی مالیات بر ارزش افزوده را هم دارند که البته شامل همه گروههای اجتماعی است. این را باید کنار فرار مالیاتی ۶ هزار میلیارد تومانی پزشکان گذاشت تا بفهمیم اصولاً چرا مزدبگیران در مذاکرات مزدی و سهجانبهگرایی اساساً دولت و کارفرما را دو رای در برابر یک رای میدانند.
هدفمندی یارانهها در زمان دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی تنظیم شد و در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد اجرا شد. حالا که حسن روحانی صحبت از تخصیص ارز دولتی و نیمایی برای تأمین کالاهای اساسی جامعه میکند و کالاهای تنظیم بازار عرضه میشود، بیش از هر چیز طرح هدفمندی یارانهها زیر سوال میرود. آنهم با آن مبلغ ۴۵ هزار تومانی که قرار است یک کیسه حقیرانه سیبزمینی باشد.
با این حال زمانی که طرح اجرا میشد همه استدلالها حول محور بهبود شرایط معیشت فرودستان بود. علیرضا حیدری (نایب رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری) درباره پیشینه و استدلالهای حامیان اجرای طرح هدفمندی یارانهها میگوید: وقتی به فلسفه وجودی هدفمندی یارانهها در زمان پیدایش آن نگاه میکنید، بحث آزادسازی قیمتها، حذف یارانههای غیرمستقیم به اقلام مصرفی از جمله سوخت و انرژی بود که گفته میشد، دولت به واسطه پایین نگاه داشتن برخی از حاملهای انرژی و سوخت به شکل پنهان یارانههایی را پرداخت میکند.
وی میافزاید: این مسئله باعث میشد که کسانی که باید برخوردار از سوبسیدهای یارانهای باشند، کمترین برخورداری را پیدا میکردند و افراد ثروتمند به واسطه شکل اقتصاد کشور بیشترین یارانه را استفاده میکردند. مثلاً در مورد برق کسانی که در منازل مسکونی کوچک زندگی میکردند و برق مصرفی کمی داشتند، از یارانه کمتری بهره میبرند و کسانی که در منازل بزرگ بودند، یارانه بیشتری میگرفتند.
هدفمندی یارانهها توصیه صندوق بینالمللی پول بود
به گفته این فعال کارگری؛ توصیه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول این بود که اگر قرار باشد، دولت ایران همچنان به این شکل اقتصاد خود را ادامه دهد، برای پایین نگاه داشتن قیمت حاملهای انرژی با هدف حمایت از اقشار آسیبپذیر مجبور میشود، همه بودجه خود را به یارانه اختصاص دهد. پیشبینی میکردند در چند سال آینده هیچ پولی برای دولت نماند و همه آن را در قالب یارانه پرداخت کند.
حیدری تصریح میکند: توصیه کردند که یارانههای غیرمستقیم حذف شود، قیمتها را شناور و آزاد کنیم. در نهایت قرار بود، هدفمندی یارانهها قیمتها را واقعی کند به نوعی که یارانه غیرمستقیم به اقشار غیربرخوردار تعلق بگیرد. یعنی کسانی که از درآمدها و ثروتهای نسبی خوبی در جامعه برخوردار هستند، نتوانند از این یارانهها استفاده کنند.
او ادامه میدهد: قرار بود قسمتی از یارانه که قرار است در جامعه توزیع شود، به اقشار کمبرخوردار داده شود. اقشار کمبرخوردار نیز چند دهک پایینی جامعه هستند که بخشی از آنها در کمیته امداد و سازمان بهزیستی شناسنامهدار بودند و با یک بانک اطلاعاتی قابل توجهی میشد یارانهها را پرداخت کرد. بخشی از این یارانهها مربوط به آموزش و بهداشت بود که منابعی که از محل آزادسازی قیمتها، آزاد میشد میتوانست در این حوزهها مصرف شود، عموماً هم کسانی که از آن برخوردار میشدند شامل دهکهای پایین جامعه و محرومین بودند.
یارانه خانوار چهار نفره باید یک میلیون و دویست هزار تومان باشد
حیدری خاطرنشان میکند: آنچه تحت عنوان توزیع منابع حاصل از آزادسازی قیمتها به دست آمد، به گونهای بود که ۵۰ درصد منابع را برای خانوادهها هدفگذاری کرده بودند، ۳۰ درصد را برای بخش تولیدی که از محل آزادسازی قیمتها در کوتاه مدت و میان مدت شرایط خود را با شرایط جدید انطباق دهد، و ۲۰ درصد هم برای دولت به این خاطر که دولت نیز از محل آزادسازی قیمتها در کوتاه مدت و میان مدت تا وقتی خود را با شرایط جدید تطبیق دهد، حتما آسیبهایی میدید.
وی با بیان اینکه این قانون به خوبی اجرا و مدیریت نشد، میگوید: نه تنها در عمل صد درصد منابع را به خانوادهها اختصاص دادند و این خانوادهها تفکیک شده هم نبودند و عملاً همه جامعه را دربرمیگرفت. در واقع بیش از ۸۵ درصد جامعه از یارانه استفاده کرد. در زمان برقراری یارانه میگفتند که اگر خانوادهای ۴ یا ۵ نفر جمعیت داشته باشد، آن زمان که دستمزد کارگران ۳۰۰ هزار تومان بود، به نفع طبقه کارگر میشد. این ۱۸۰ هزار تومان ۶۰ درصد حداقل حقوق کارگران بود. این امر تأثیر قابل توجهی در زندگی کارگران داشت و درآمدی را در سبد زندگی کارگران آورده بود که کارگران به کمک آن میتوانستند که زندگی مناسبی را با این درآمد انجام دهند. در زندگی روستایی هدفمندی یارانهها تأثیر بیشتری داشت و روستاییان تمام الگوی مصرفشان تغییر میکرد و میتوانستند زندگی بهتری داشته باشند.
وی میافزاید: بالا رفتن نرخ ارز و تورمهای دورهای که دامن کشور را گرفت عملاً یارانه را در زندگی مزدبگیران بیتأثیر کرد. به تدریج ارزش واقعی یارانهها به سمت کمتر شدن پیش رفت. در سالی که هدفمندی یارانهها اجرا شد، دلار حدود ۱۲۰۰ تومان بود. چیزی حدود ۳۷ تا ۴۰ دلار ارزش سرانه یارانهای بود که توزیع میشد.
به گفته رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری؛ همان ۴۰ دلار با قیمت ارز دولتی در شرایط فعلی، معادل ۱۶۸ هزار تومان، با قیمت ارز نیمایی، حدود ۳۶۰ هزار تومان و با قیمت دلار آزاد حدوداً ۵۵۰ هزار تومان است. یعنی یارانهها الان باید حدود ۵۵۰ هزار تومان باشد تا بتواند ارزش همان زمان یارانهها را داشته باشد.
یارانهها باید ۹ برابر رقم فعلی باشد
حیدری با اشاره به اینکه اگر به شاخص حداقل دستمزد هم نگاه کنیم، بازهم افزایش چشمگیر یارانهها ضروری است، تصریح میکند: آن زمان یارانهها برای یک خانوار چهار نفره، چیزی حدود ۶۰ درصد حداقل دستمزد بود. درحالیکه ۶۰ درصد حداقل دستمزد سال ۹۸ چیزی حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان میشود. الان اگر یک خانواده چهار نفره کارگری ۱۸۰ هزار تومان میگیرد، باید نه برابر آن عدد را بگیرد تا ارزش یارانه زمان دولت احمدی نژاد را گرفته باشد.
او ادامه میدهد: همه این اعداد در کنار یکدیگر موید این است که عملاً یارانهها امروز هیچ اثری در زندگی دهکهای پایین جامعه ندارند. برای دهکهای بالای جامعه این بیارزش شدن از اول هم خیلی اهمیت نداشت. در زمانی که هدفمندی اجرا میشد، بیشترین یارانه را افراد غنی جامعه میگرفتند. در سالهای ۸۹ و ۹۰ بالا رفتن ضریب جینی تا حدود ۴۰ درصد نشان دهنده این بود که اختلاف طبقاتی رو به کاهش رفته است. ضریب جینی توزیع نابرابری فقر است. عدد آن هرچه افزوده میشود، یعنی بیشتر به سمت عدالت پیش رفتهایم.
حیدری خاطرنشان کرد: با ثابت ماندن هدفمندی یارانهها و اثر تورم و نوسانات نرخ ارز اثر آن به کلی خنثی شد. خنثی شدن این اثر یعنی فشار به طبقه کارگر و زحمتکش جامعه ضریب جینی که سال ۹۰ حدود ۰.۳۷۰۰ بود، سال ۹۷ به حدود ۰.۴۱۳۱ رسیده است. به این معنا که توزیع نابرابری و فقر در جامعه بیشتر شده است. همه خدمات و تولید خود را با قیمتهای جدید تطبیق دادند اما یارانه همان عدد ثابت قبلی ماند. کسانی که تولید و توزیع میکردند با قیمتهای جدید آمدند. در این سالها یارانهها ارزش خود را از دست داده است. امروز یارانهها نه تنها به کمک اقشار پایین دست نمیآید، بلکه برعکس عمل کرده و آنها را فقیرتر کرده است. یعنی حاصل امروزی قانون هدفمندی یارانهها فقر بیشتر جامعه بود.
هرچه هست طرح هدفمندی یارانهها، نهایتاً منجر به خنثی شدن یارانهها شد. به نظر می رسد دولت ترجیح میدهد به جای اینکه مالیات از نهادهای خاص و ثروتمندان، سرمایه تجاری و مستغلات را در دستور کار قرار دهد، هم سیاستهایش را معطوف بر مالیات بر مصرف کند و هم مالیات بردرآمد کارمندان و کارگران و اصناف را به طور مرتب کسر کند. البته همه انواع این سیاستها به نام برقراری عدالت اجرا میشود، اما از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
رنج دیده ایم
آری رنج را با ظاهرهای مختلف و در اشکال متفاوت با گوشت و پوست و استخوان خود لمس نکرده ایم
بلکه جزیی از بدن ما شده و هست.