امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - رجبعلی کرد ، مدرس دانشگاه :
مدیرانی که نه بر اساس شایستگی و نه بر اساس گرایش سیاسی و دیدگاههای خود ، بلکه فقط بخاطر دوستی و رفاقت و سفارش منصوب شوند نمیتوانند در حد انتظار خط مشیهای دولت را عملیاتی کرده و به اهداف سازمانی برسند.هرکدام از کنشگران سیاسی-اجتماعی مواردی از این دست در ذهنشان خطور میکند و آن دست از مدیران منصف که در انتصاب مدیران زیرمجموعه خود چنین رویکردی داشتند نیز با خواندن این مطلب مصداقهای آن را در عملکرد خود مشاهده میکنند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ممکن است افرادی از این دست(سفارشی ها با معیار رفیق بازی) توان و کارآمدی نسبتا"خوبی داشته باشند اما باید گفت که متاسفانه تعدادشان قلیل است. اما کم نیستند افراد فرهیخته ای که تیمی و ستادی و منسجم و مستمر و باعشق و علاقه و باورهای درونی در راستای پیروزی یک دیدگاه وجریان هم کمر همت بسته وکارو تلاش کردند و هم ریسک کردند ولی در جایگاه خود قرار نگرفتند. کمترین آسیب از این بابت متوجه آنان است چرا که افرادی که با این ویژگیها پا در عرصه سیاست و رقابت گذاشتند پست و مدیریت را نه هدف بلکه وسیله ای برای اهداف متعالی میدانند.این رویه نامبارک آسیب بزرگتر به کشور و مردم واردمی کند که ازثروت و سرمایه انسانی استفاده بهینه نمیشود و آسیب دیگر متوجه آن جریان است که با ناامیدی و دلسردی مردم لطمه میبیند.
دردناکترین قسمت این سناریو این است که در آخر بخش اجرا و مشخصا" قوه مجریه باید تاوان آن را پس دهد چراکه بازخورد این شیوه نرسیدن به اهداف و عدم تحقق وعده ها و شعارهاست. گرچه عوامل متعددی در این ناکامی ها دخیل است و در مقاله ای با عنوان" اگردولت بهتر عمل می کرد..." و به حمایت از دولت تدبیر به آن پرداختم اما بخشی که دولت عامل آن بود قابل انکار نیست.فردای انتخابات "داستان کی بود کی بود من نبودم" شروع می شود.
مدیران ارشد دولتی نه تعامل بلکه معامله و یا رفیق بازی میکردند و چشم خود را به روی توانایی های آن بخش از نیروهای توانمندی می بستند که بصورت ویژه سفارش نمی شدند فردای انتخابات چه چیزی برای گفتن به مردمی دارند که با یک امید و آرزویی به شعارهایی که شایسته سالاری مردم سالاری مبارزه با رانت خواری و.... در آن موج میزد. دود شیوه ی نامیمون انتصابات رفاقتی و سفارشی قبل از اینکه به چشم یک جناح برود به چشم مردم و نظام می رود چراکه اولین و مهمترین نتیجه آن ناکارآمدی است.البته بعید نیست که مدیران فرادست برای رهایی از عذاب وجدان و پاسخگویی به منتقدین این قبیل مدیران را بر اساس عملکردشان کارآمد تلقی کننداما یک نکته مهم را به آنان گوشزد می کنم :
اینکه معیار کارآمدی نباید برداشت و سلیقه شخصی از عملکرد باشد. متاسفانه خلاء شاخص و معیار عملکرد داریم و همین امر سبب میشود که ملاک خوب و بد مدیران نگاه مثبت و منفی مافوقشان باشد. در چنین شرایطی مدیران پایین دست دغدغه اصلی شان مثبت کردن نگاه مافوق به آنان است و به هر شیوه ای متوسل میشوند تا این نگاه را مثبت و از این طریق عملکرد خود را پربار کنند. برای برون رفت از این وضعیت باید مدیران ارشد نگاهشان را عوض کنند.رویکردشان را به سمت کارآمدی سوق دهند. از روزمرگی فاصله بگیرند و با خود ووجدان خود و خدای خود خلوت کنند و چشم دل خود را باز نمایند و مجموعه ضعف ها و قوت های منصوبین و منسوبین خود را مرور و از طرف دیگر نقاط ضعف و قوت مجموعه ای از نیروهای فرهیخته و دلسوخته و خدمتگزار و حامی دولت که کنار گذاشته شدند و یا در جایگاه خود نیستند-حتی اگر اختلاف سلیقه ای با آن مدیران ارشد دارند- را مرور کنند و خود به قضاوت بنشینند که چقدر منصفانه و عادلانه عمل کردند. بصورت تقریبی حدود 10 تا 15 شاخص را بعنوان ملاک مشخص کنند و به هرکدام با توجه به اهمیتی که دارد ضریب بدهند وبه افراد سفارش شده و نورچشمیها نمره بدهند و چنانچه حداقل نمره قبولی را داشتند منصوب شوند. عمق تراژدی در جایی است که مدیران رابطه ای بعنوان کارگزار و نماینده دولتی هستند که به آن اعتقادی نداشته و ندارند و از طرف کسانی سفارش می شوند که آنان نیز با دولت زاویه و از منتقدین سرسخت دولت هستند و این منصوبین حتی به ظاهر رعایت حال حامیان دولت را نمیکنند و بعضا" با حامیان دولت برخوردهای ناشایست میکنند. وقتی در انتصابات رابطه بر زابطه ترجیح داده میشود بطور سلسله وار مدیر منصوب شده مدیران رده پایین تر را بدین شیوه منصوب میکند و آنان نیز برای بقا و ارتقاء هم و غم خود را بر نگاه مثبت مافوق میگذارند و از طرفی از افراد جسور و پاسخگو و کارآفرین استفاده نمیکنند که مبادا موی دماغشان شوند. این شیوه ضربه مهلکی به اخلاق حرفه ای وارد کرده وبرای رسیدن به اهداف خود-نه سازمان خود- از هر وسیله ای استفاده میکنند و برای آنان هدف وسیله را توجیه میکند. گرچه آن را بر زبان نمی آورند.
سخن آخر: دنیا و مقام دنیوی در مقابل ارزش های معنوی قابل قیاس نیست و اگر به این باور برسیم و آنرا در درون خود نهادینه کنیم بسیاری از تعارضات یا بوجود نمی آید و یا قابل حل هستند. آنان که با سفارش و رابطه منصوب شدند و آنان که با سفارشات منصوب میکنند بدانند که زمان مثل برق میگذرد و برای چند صباح ماندن در پست ا،خلاقیات را زیر پا نگذارند و همچنین آنانیکه احساس میکنند حقشان ضایع شده و از شایستگی و تواناییشان استفاده نشده نیز به هرشیوه ای برای تخریب دیگران و یا به منصب رسیدن انجام ندهند بلکه با منطق و اخلاق مطالب و نظرات خود را در راستای بهبود امور مطرح کنند.
والعاقبه للمتقین
بسیار موشکافانه و جالب به مساله مهم مدیریت پرداخته شد و شاید با قاطعیت بتوان گفت که یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی کشور ناشی از همین مساله یعنی استفاده از مدیران سفارشی بو بی تجربه و عدم استفاده از بحث شایسته سالاری است علیرعم اینکه می دانیم کشور از لحاظ منابع هیچ کمبودی ندارد.
نکته: جای تاشف داره که با وجود تبلیعات گسترده ای که در زمینه پیشرفت علم داریم اما باید بگویم که تا وقتی که نمی توانیم مواد خام رو به مواد اولیه و کاربردی تبدیل کنیم پس هیچ پیشرفت علمی نداشتیم.
( تنها چیزی که ما پیشرفت داشتیم کپی برداری هامون از دیگران بوده)