شوشان - هوشنگ نوبخت :
مدتهاست به واسطه برنامهریزی خوب همکاران رسانهای ام آقایان فرج و گهستونی و لطف خانه مطبوعات خوزستان و البته به صورت رایگان، فرصت را غنیمت شمرده و هفتهای یک بار به تماشای فیلم های سینمایی روز در سینما بهمن اهواز میروم.
باور کنید سال گذشته تقریبا هیچ فیلمی مرا مجاب نکرد که بتوانم بعنوان حداقل یک مخاطب سینما شناس تا لحظه ی آخر در سالن بنشینم و لذت ببرم.
بارها نیز قصد داشتم در تحلیل فیلم های ساخته شده ی اخیر سینمای کشورم قلم بزنم بلکه برای متولیان این هنر و صنعت تلنگری باشد که بدانند و هوشیار باشند که دارند را کج می روند و بی شک این انتقاد شدید شامل همه تولیدات سینمایی کشور عزیزمان نمی شود ولی متأسفانه قریب به اتفاق آنها را در بر می گیرد.
امروز به واسطه دیدن فیلم فاخر سرخ پوست احساس کردم که دوباره به سینما علاقه مند شدم، احساس کردم هنوز هستند کسانی که دغدغه هنر را در دل این صنعت دنبال میکنند.
امروز تا لحظه آخر و تا تاریک شدن پرده ی سینما، روی صندلی نشستم و به احترام عوامل فیلم بلند شدم و دست زدم.
فیلمسرخپوست نه مرا خنداند و نه گریاند بلکه
این اثر سینمایی مرا جذب کرد به گونهای که خیلی متوجه زمان فیلم نشدم و احساس کردم دیگران نیز اینگونه اند.
وقتی مخاطب با گوشی موبایلش در سالن سینما بازی نمی کند، وقتی صدای آزار دهنده تخمه شکستن های پی در پی نمیآید و صدای خش خش چیپس ها و پفک ها تمرکز سالن را به هم نمی ریزد یعنی اینکه فیلم توانسته تو را به اصطلاح در آغوش بگیرد و امروز فیلم سرخ پوست را اینگونه دیدم.
اثری با فیلمنامه ای ساده، روان و پرمغز که تا لحظه ی آخر مخاطب را همراه و البته کمتر کسی پیش بینی سرانجام داستان را میکرد.
لوکیشن های بکر و غیر فانتزی در محیطی محدود که به هیچ وجه نیز کسل کننده نمی شد در کنار بازی روان و گیرای بازیگران اصلی و فرعی، گریم های به شدت قابل باور در کنار ریتم مناسب داستان و در نهایت پایان غیر قابل حدس و خوشایند مخاطب از جمله نکات بارز ی بود که در فیلم قابل تحسین سرخ پوست دیده شد.
امیدوارم سینمای ما در کنار همه ی ژانرها، دستاوردها، حاشیه ها و درآمدزایی هایی که دارد به ذات اصلی و هنر انسانی اش نیز همچنان نظر کند و شعور مخاطب را فدای سلیقه هایی خاص و محدود نکند.