تقابل و رودروييهاي سياسي دو جريان عمده سياسي کشور يعني اصلاحطلبان و اصولگرايان باعث شده است که تعريف مشترکي از منافع ملي نداشته باشند.
امید فراغت روزنامهنگار: تقابل و رودروييهاي سياسي دو جريان عمده سياسي کشور يعني اصلاحطلبان و اصولگرايان باعث شده است که تعريف مشترکي از منافع ملي نداشته باشند؛ به تعبيري در اين کشمکشها فراموش کردهاند که نقاط ضعفي که متوجه جريان شان است نقاط ضعف کشور هم است! و بر همين اساس دود برخي تقابلها در چشم ملت فرو ميرود و به عبارتي در دعواهاي سياسي مردم متضرر خواهند شد! هيچ ملتي دوست ندارد در نظام بينالملل در فضاي ارباب و رعيتي باشد. بنابراين دولتها و سياستمداران که در مجامع بينالمللي خود را نماينده ملتشان خطاب ميکنند وظيفه دارند که به معني واقعي کلمه نمايندگي ملت را داشته باشند. سوال کليدي اين است که مردم ايران با توجه به واقعيتهاي امروز چه تعريف و تصويري از خود دارند؟ گاه مشاهده ميشود که تعريف و تصويري که سياستمداران و دولتمردان از ملت ارائه ميدهند با تعريف و تصويري که جامعه از خود دارد متفاوت است! و به عبارتي اين تفاوت نگاه پاشنه آشيل خواست و آرزوي مشترک همگاني است. شبکههاي اجتماعي به عنوان يکي از ابزارهاي جامعهساز که آزادي ابراز نظر و عقيده يکي از شاخصههاي آن شده است جامعه را به تعريف و تحليلهاي جديد سوق داده است و گاه اين تعريف و تصوير و تحليلها متفاوت از تعريف، تصوير و تحليل حاکمان است! حکومت بايد اين واقعيت همگاني را بپذيرد و نسبت به واقعيتهاي موجود جامعه، مواجهه واقعيت انگارانه داشته باشد. رابطه بين مردم و مسئولان بايد بر اساس محبت باشد و تعهد و تعلق ميهني و مکتبي بايد در شرايط مطلوب باشد، اما ترس آفت است! ترس کينه و نفرت توليد ميکند و در زمان و مکان غير منتظره سکوت را ميشکند و براي حفظ و حراست همگاني از يک اقليم جغرافيايي بايد منطق و تعادلي متناسب با دادههاي تاريخي آن سرزمين داشت. اسلاميت- ايرانيت به عنوان دو بال پرواز جامعه امروز ايران بايد در يک تعادل نسبي حضوري توامان داشته باشند. ادبيات زير پوست جامعه بر اساس همان دادههاي تاريخي زيست دارد. به عنوان مثال اکنون خانوادهها نيز در مواجهه با ادبيات دهکده جهاني از طريق فناوري و تکنولوژي در قالب شبکههاي اجتماعي، دچار تجزيه فرهنگي شدهاند! و سبک و روشهاي متفاوت زيستي در يک خانوار ايراني قابل مشاهده است! سوال کليدي ديگر اين است؛ وقتي برخي مسئولان از تناقضهايي که بعضا جوامع توسعه يافته در رابطه با حکومت ايران ابراز ميدارند ناراحت ميشوند، آيا مردم حق ندارند از تناقضهاي جامعه خودماني ناراحت و افسرده باشند؟ سخناني که برخي مسئولان درباره آمريکا و ديگر کشورهاي غربي به زبان ميآورند را باور کنند، يا حضور فرزندان را در آن کشورها؟ اين تناقضها چه بلايي سر اعتماد و باور جامعه ميآرود؟ ستيز دواي درد جامعه امروز نيست! چينيها با حفظ اصول، در مقوله اقتصاد، فضايي را ايجاد کردند که قدرتمندي آنان قابل مشاهده است! اقليم و جغرافياي ايران ثروتي عظيم به مانند نفت را در اختيار قرار داده است و اين ثروت طبيعي مانند ارثيه پدري ماحصل زحمات انديشه و تفکر انساني نيست! بلکه آوردهاي است که ايران را در زمره کشورهاي ثروتمند قرار داده است اما چرا با وجود اين ثروت عظيم، جامعه نسبت به فرداي خود احساس نگراني دارد؟ وقتي مردم ميبينند که مسئولان پيوسته از ثروت طبيعي ايران صحبت ميکنند اما مشکلات اقتصادي گريبان جامعه را گرفته چطور و چگونه بايد بينديشند؟ آيا چنين تناقضي براي جامعه اعتماد و يا بياعتمادي توليد ميکند؟ نکته مهم اينکه هرگونه انتخابي تاوان دارد! مردم به دنبال رفاه در ابعاد مختلف زيستشان هستند، پس بايد منطق مواجهه معطوف به اين مطالبه باشد.
آرمان ملی/