شوشان - دکتر اکبر ظریفی :
کنش رئیس جمهور آمریکا در ترور سردار سلیمانی و همکارانش در فرودگاه بغداد، نشان از درماندگی سیاسی و نظامی او در منطقه دارد. نقشه خاورمیانه جدید که به دست پیشینیان او طراحی شده و بخش هایی از آن هم به اجرا در آمده بود، با بازی دقیق ایران در منطقه ،همراه با ناکامی برای آمریکا شد. رئیس جمهور منفعت طلب امریکا، مرد سیاسی روزهای سخت نیست،او حوصله برای ایستادگی و مداومت ندارد.
او در بازار اقتصادی آمریکا بزرگ شده و همه چیز را از همان دریچه نگاه می کند و رسیدن به بهره های مطلوب را در کوتاه ترین مسیر جستجو می کند. او اهل دقت در برنامه ریزی و حوصله برای به بار نشستن نیست. او خاورمیانه را از دریچه نگاهش به رهبران کشورهای نفت خیز می بیند و همه کشورها را هم با یک چشم!
به سرانجام نرسیدن سیاست های آمریکا در سوریه و عراق، دولتمردان پیشین را به این نتیجه رسانده بود که ایران یک سوی معادلات نباشد،کار به پیش نمی رود. اما حاضر نبودند ایران بدون هماهنگی با آنها شریک تصمیم گیری های منطقه ای باشد،و این مهم باعث شد که در دوره اوباما ،مساله سوریه و عراق کاملا حل نشود و هر روز که گذشت،جای پای ایران در این محیط وسیع و پرشعاع تر شد.
عجله می کند تا اقتصاد کشورش را با زور نظامی خود و پول برخی کشورهای منطقه بسازد، متوجه نیست که دوشیدن شیر در همه جا به آسانی برخی جاهای دیگر نیست. متوجه نیست که برخی هرگز به او شیر نمی خواهند بدهند، با زور نمی شود.
ترامپ به درستی متوجه دکترین ایران نشده و اگر هم متوجه بود، در عمل با مشکلات موجود روبرو نشده بود، این بار با محاسبات اشتباه و خارج از عرف دیپلماتیک که به صورت قلدر مابانه به پیش گرفته بود ، وارد رویارویی با ایران شد.
او قرار بر بازگرداندن سربازان آمریکا به وطنشان گذاشته بود،اینک ایران در منطقه به روش پیشین دست بالا را دارد و بزرگترین فشارهای اقتصادی را که در قالب تحریمها ارائه شده است، دارد پشت سر می گذارد و سختی ها را هم تحمل می کند.
این رویارویی برای ما بسیار هزینه داشت، اما هزینه های سرسام آوری روی دست آمریکا گذاشت. درواقع ترامپ با خروج از برجام،انتظار تاکتیک روتین و قدیمی ایران را داشت که بالاخره تن به مذاکره دو جانبه یا چند جانبه بدهد و از این میان تفاوتی در دستاوردهایش نسبت به رئیس جمهور پیشین آمریکا داشته باشد.
اما ایران قاعده ی بازی را عوض کرد و با خروج از تعهدات ،زمین بازی را به روش پیشین کشاند که ترامپ با تبلیغ علیه این روش بر رقبای انتخاباتی خود پیروز شده بود.
ترور قاسم سلیمانی که در به هم زدن برنامه های منطقه ای آمریکا، نقشی پر رنگ داشت. اما دقت نکرده بود که نتایج این عمل تروریستی، نه همه آنگونه می شود که او و مشاورانش پیش بینی کرده بودند.با این ترور، اولا ایران هرگز به میز مذاکره با آمریکا و بعلاوه هایش فکر نخواهد کرد، دست کم تا دوسال دیگر. دوما، دوستان منطقهای ترامپ تمام تلاش خود را خواهند کرد تا تنش ها با ایران را کاهش دهند و در این مسیر،ایران امتیازاتی رابه دست خواهد آورد که در قبل نمی توانست. سوما،تنش آمریکا با کشورهایی که در آنها پایگاه دارد بالا می رود و هزینه های وجود آمریکا در منطقه برای همه بالا خواهد رفت.
بسیار خب، آمریکا و رئیس جمهورش چه پاسخی برای افکار عمومی آمریکا در پیش از انتخابات بعدی دارد؟ سوریه از دست رفته است، عراق که وضعش معلوم است و با ایران گویا جدانشدنی شده است، دوستان منطقه ای آمریکا موشک می خورند و دم در کشیده اند، ایران مانور قدرت می دهد و پهباد سرنگون می کند و…تحمل ملت ایران و به دوش کشیدن سختی ها،ترامپ را مستاصل کرده است،بالاخره چه خواهد شد؟ ترامپ راضی شد که با روسای ایران، یک نشست کوتاه داشته باشد، ایران شروع کرد به تنش زدایی با عربستان و امارات و…واین یعنی شکست کامل دیپلماسی بهره جویانه ترامپ! بسیار خب، رئیس جمهور آمریکا باید یک کاری می کرد که دیگران نکرده بودند.
وچهارم اینکه، حق انتقام برای ایران و نیروهای محور مقاومت پابرجا خواهد بود و همه این تفاسیر، خاورمیانه جدیدی را شکل خواهد داد، اما نه خاورمیانه جدیدی که قبلا طراحی شده بود،بلکه خاورمیانه ای که اکنون ایران طراحی خواهد کرد…