روزنامه آرمان: صادق زیباکلام؛ فعال سیاسی و استاد دانشگاه در یادداشتی به تحلیل عملکرد روحانی در دوره دوم دولت تدبیر و امید پرداخت.
او نوشت:
رئيسجمهوري از همان خرداد 92 نشان داد که استراتژي، وحدت رويه و انسجام در عملکرد خود ندارد. در چهار سال ابتداي دولت روحاني اين ضعف کمتر به چشم آمد و در سايه فعاليتهاي دولت پيرامون برجام کمتر بروز کرد. تقريبا از ارديبهشت سال 96 بود که نداشتن استراتژي بيشتر به چشم آمد و متاسفانه همه جوانب از دست رفت. از يک سو آقاي روحاني موضعگيريهايي ميکرد که طرفداران خود را حفظ کند و از سوي ديگر سريعا موضعگيري زاويهداري در مسالهاي ديگر داشت تا جريان تندرو را راضي نگه دارد.
اين تضادها بود که سبب ميشد هم مردم از او فاصله بگيرند و هم آن لايه تندرو پشتيباني لازم را از او نداشته باشد و متاسفانه همچنان در حال طي کردن همين روند است. آقاي روحاني اگر در ابتداي دولت مواضع قابل قبولي ميگرفت، اکنون شرايط فرق داشت. در اين مدت تغيير موضع داشته و نسبت به مطالبات مردم جديت نشان نداده و از اين رو هرقدر هم شعارهاي مورد پسند مردم را بدهد به نتيجه نخواهد رسيد.
آقاي روحاني در اين يک سال باقي مانده از دولت خود ديگر نميتواند پلهاي گذشته را بازسازي کند و عملا بيشتر حاميان اعتماد خود را نسبت به دولت از دست دادهاند. ديگر هيچ صحبت و شعاري از سوي رئيسجمهوري نظر مردم رامثل گذشته تغيير نميدهد. اين قبيل موضعگيريها در اين برهه زماني صرفا دشمني تندروها را براي روحاني به ارمغان ميآورد و حاصل ديگري براي ايشان ندارد. پيشبيني من اين است که رئيسجمهوري تا انتهاي دولت ميخواهد همين روند را ادامه دهد و تغيير رويکرد خاصي ايجاد نخواهد شد. رئيسجمهور خيلي زودتر بايد انتخابي سرنوشتساز ميکرد. انتخابي حياتي که نه تنها براي دولت بلکه براي کشور نيز بسيار حياتي بود.
آقاي روحاني بايد بين موضعگيريهاي معطوف به تندروها و موضعگيري معطوف به مطالبات مردم يکي را انتخاب ميکرد و اين سياست که تلاش کند تا به هر دو تن دهد، غير ممکن و غير قابل اجراست. در مساله اعتراضات آبان نميتوانست موضعي بگيرد که هم مردم از آن استقبال کنند و هم لايههاي گفته شده با آن زاويه نداشته باشند. شايد در برخي مواقع خاص بتوان اينگونه موضعگيري کرد، اما در چالشهاي اخير غير ممکن بود. رئيسجمهور تقريبا تمام فرصتهاي خود را از دست داد و اين امر چندان خوشايند نيست.
زيرا ايشان آراي کمسابقهاي اخذ کرد و با پشتوانه مردمي ميتوانست رئيسجمهوري بسيار تعيين کننده و موثر در همه حوزههاي مورد مناقشه باشد و ميتوانست با اين پشتوانه مردمي چشمگير نقطه عطفي در مسير کشور رقم بزند. مردم اقبال بينظيري نسبت به صندوقهاي راي از خود نشان دادند و سرمايه عظيمي براي دولت و کشور ايجاد شد. آقايروحاني با عملکرد خود اين سرمايه را از دست داد. شايد حتي بتوان گفت به تعبيري کشور و نظام اين سرمايه را از دست داد زيرا توانسته بود بيشتر از 40 ميليون نفر را به پاي صندوقهاي راي سوق دهد.