امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ منوچهربرون :
سال پیش، در هوایی نیمهپاییزی، راهی گتوند شدم. مقصد، گرامیداشت یاد بلندمرد شعر ایران، قیصر امینپور بود. اما رسم دل این است که پیش از رسیدن به مزار واژهها، سری هم به زیستِ نان بزند. این شد که چند کیلومتر مانده به گتوند، در حوالی شوشتر، بر کارخانههای برنجکوبی ایستادم؛ آنجا که بوی برنج تازه، هنوز به خاکِ حاصلخیز خوزستان وفادار بود.
کارگرها در رفتوآمد، ماشینها در نوبت بارگیری، و آقای مدیر – با چشمانی خندان – از «سود خوب امسال» میگفت. برنج عنبر، آن عطر کهن و خاموشنشدنی جنوب، در کیسههای ده کیلویی، کیلویی شصتوهشت تا هفتاد هزار تومان معامله میشد. مشتری؟ تا دلتان بخواهد! از اهواز تا اصفهان، از آبادان تا تهران...
آن روزها، برنج عنبربو نه فقط قوتِ خانهها، که مایهی قوت قلب کشاورز بود. خاک زنده بود. بذر بومی بود. آب هنوز قهر نکرده بود.
اما تنها یک سال گذشته است، و امروز، آن دانهی دوستداشتنی، با قیمتی دو تا سه برابر، بر پیشخوان بازارها نشسته؛ بیمشتری، بیوفا، و سنگین بر دوش سفرهها.
چه شد که «عنبر» اینگونه تلخ شد؟
دانهای که در دل همین خاک روییده، با دست همین کشاورز پیر و پینهدسته، با آب همین رودخانهی زخمخورده، چرا باید در عرض چند ماه، به کابوسی برای سفرهی جنوب بدل شود؟
آیا زمینِ شوشتر تغییر کرده؟ رودخانهی کارون خشکیده؟ یا اینکه ما نظارهگرانی منفعل بودهایم در برابر دلالی بیرحم، ضعف نظارت، و سوداگری بازار؟
بیتردید، دلایل اقتصادی فراواناند: از هزینههای بستهبندی گرفته تا کرایه حمل، از بذر و کود گرفته تا سیاستهای گاه ناهماهنگ حمایتی. اما فراتر از این تحلیلها، آنچه غمانگیز است، بیتفاوتی نسبت به "امنیت غذایی" در سطح استانی و ملی است.
برنج عنبر، فقط خوراک نیست. بخشی از فرهنگ جنوب است. بوی کودکیهاست. ریشهی سنتهاست. یادگار سفرههای مادربزرگ است.
افزایش بیضابطه قیمت آن، تنها نشانهای از یک بازار بیمار نیست؛ هشداری است از اختلال در پیوند جامعه با زیستمحیط خود، از بیتوجهی به کشاورز بومی، از ضعف رصد و برنامهریزی هوشمندانه در سطح مدیریت اقتصادی استان.
امروز، وظیفه مدیران اقتصادی خوزستان تنها گزارش و آمار نیست. سفره مردم را باید دید، نه نمودارها را. صدای کشاورز را باید شنید، نه صرفاً دلال را.
وقت آن است که با تشکیل کارگروههای کارشناسی، حمایتهای هدفمند از زنجیره تأمین و تولید، حذف واسطههای غیرضروری، و آگاهسازی عمومی، این طلای سفید جنوب، دوباره به سفرهها برگردد. نه بهعنوان کالای لوکس، که بهمثابه حقی بنیادین.
و ای کاش، روزی برسد که شعر قیصر با بوی برنج عنبر، دوباره بر سفرهی ما بنشیند؛ ساده، مردمی، و گرم.