کد خبر: ۱۱۲۹۵۳
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۳
تیرهای سرگردان در قلب مردم !

پدیده شوم تیراندازی‌های بی‌حساب و کتاب در مراسم های عروسی و عزا در خوزستان

پدیده شوم تیراندازی‌های بی‌حساب و کتاب در مراسم های عروسی و عزا در خوزستان
هر ساله، شمارِ کشته‌شدگانِ این رسمِ نادرست، از تلفاتِ بسیاری از بلایای طبیعی پیشی می‌گیرد. خانواده‌هایی که داغدار می‌شوند، کودکانی که یتیم می‌مانند و زنانی که بی‌پناه می‌شوند، همه و همه قربانیانِ این پدیده نو ظهور و شوم هستند.

شوشان - محسن مرادی / سردبیر روزنامه وحدت :

در دیار تفتیده ی خوزستان، همان جایی که نخل‌های سرافراز و بلوط های ریشه دار،قامت خویش را به آسمان می‌سایند،پدیده ای زشت ،ناپسند و نابخردانه چون خوره ای به جان شادی و سوگ مردم این سرزمین افتاده است. پدیده ی دردناک و اسفباری که نه از سنت‌های اصیل این سرزمین ریشه می‌گیرد و نه از آیین‌های پاک مردمانش، بلکه زائیده‌ی جهل و بی‌خردی عده ای است که متوهمانه دل به آتش گلوله برای ایجاد لحظه ای صدای دلخراش.
تیراندازی‌های بی‌حساب و کتاب در مراسم عروسی و عزا، که هر ساله جان ده‌ها نفر را می‌گیرد و بر داغ دل مادران و همسران می‌افزاید، دیگر نه "شادی" می‌آفریند و نه "سوگ" را تسکین می‌بخشد، بلکه خود به سوگنامه‌ای خونین و چرکین تبدیل شده است.
در این سرزمین کهن، جایی که رودخانه‌های خروشان همیشه نماد زندگی بوده‌اند، امروز صدای رگبارِ تفنگ‌های مختلف، با شلیک کنندگانی چهره در نقاب،آوای زندگی را خفه کرده است. چه بسا دامادهایی که پیش از آنکه کام شیرین زندگی نو را بچشند، در آستانه‌ی خانه‌ی جدیدشان، بر زمین غلتیدند و عروس‌هایی که سفیدپوشِ عروسی، سیاه‌پوشِ عزا شده اند و چه بسیار مادرانی که در سوگ فرزندانی نشستند که نه در میدان جنگ، که در میدان شادی جان خود را از دست داده اند و با دلی شاد آمد و با جنازه ای خونین رهسپار سردخانه شده است.اینجا، در حوالی کارونِ خموش، جایی که تیغ آفتابِ بی‌مدارا بر فرقِ نخل‌ها و بلوط های بی‌جان  کشیده می شود، مردمانی زندگی می‌کنند که شادی‌شان به خون می‌آلاید و عزاهایشان با باروت می‌گریند. رسمی ناپاک چون زنگار و غبار بر آیینه‌ی فرهنگ کهن و دیرینه این سرزمین نشسته است؛ رسمی که نه ریشه در خاکِ پاک این دیار دارد و نه تبارش به آباء و اجدادِ خردمندش می‌رسد.
این تیراندازی‌های کور و بی‌هدف، که به بهانه‌ی ابراز شادی یا نمایش اندوه انجام می‌شود، نه تنها هیچ سنخیتی با فرهنگ غنی خوزستان ندارد، بلکه توهینی است به خرد جمعی مردمان این دیار. مردمی که در طول تاریخ، هم در شادی‌هایشان متانت داشتند و هم در سوگ‌هایشان وقار. امروز اما، صدای شلیکِ تفنگ‌ها، جای نواهای دلنشین را گرفته است.هر ساله، شمارِ کشته‌شدگانِ این رسمِ نادرست، از تلفاتِ بسیاری از بلایای طبیعی پیشی می‌گیرد. خانواده‌هایی که داغدار می‌شوند، کودکانی که یتیم می‌مانند و زنانی که بی‌پناه می‌شوند، همه و همه قربانیانِ این پدیده نو ظهور و شوم هستند.
براستی این سوال به ذهن متبادر می شود که این پدیده ی نابخردانه از کجا سر برآورده است؟ آیا از تهی‌دستیِ فرهنگی است یا از فقرِ تربیتی؟ آیا نشانه‌ی خودباختگی در برابرِ مدهای نامأنوس است یا حاکی از ضعفِ نهادهای فرهنگی؟ 
به راستی که این پدیده، زخمی است بر پیکرِ فرهنگِ این دیار که نیازمند مرهمی خردمندانه است.باید با این پدیده‌ی شوم که هیچ توجیه عقلانی و شرعی ندارد، به شدت مقابله کرد. از مسئولان انتظار می‌رود با قاطعیت با این موضوع برخورد کنند و از مردم فهیم خوزستان نیز می‌خواهیم که این رسم نادرست را به دست فراموشی بسپارند. 
بدون شک شادی واقعی در لبخند عزیزانمان است، نه در صدای رعب‌آور و بدور از انتظار تفنگ.
باید فریاد زد،گفت و نوشت که سوگ واقعی در سوگینه و سکوت معنادار است،نه در تیراندازی‌های بی‌معنا و سرگردان.
اجازه بدهید که شادی‌هایمان با لبخند رضایت باشد و سوگ‌ و سوگواری هامان بدون خون و خونریزی.
وقت آن رسیده است که خرد بر جهل و آیین را بر بی‌قاعدگی پیروز و سربلند شود برای دمی آسایش و آرامش.

نظرات بینندگان