کد خبر: ۱۱۲۹۹۰
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۰
عبدالرحیم سوار نژاد

او نهنگ است عمانش آرزوست !

شوشان - عبدالرحیم سوار نژاد :
دوست ارجمندی توصیه نمود اوقات خود را در دوره بازنشستگی باید بیشتر به شعر و ادبیات اختصاص داد زیرا طبع لطیف شاعران فضا را تلطیف و واژه ها و استعارات ادبی تصویرهای زیبایی از زندگی می سازند و امید می بخشند و عبور از فاعلاتن و فاعلات و... مصرع ها و بی وزنی سپیدسرایان نگاه به پدیده های هستی را با موسیقی خاص خویش هدفمند می سازند تا به شناخت ماهیت آنها رسید . دیشب دیوان ملا محمد محسن فیض کاشانی شاعر قرن یازدهم را برای عمل به توصیه دوست در دست گرفتم تا اشعاری قرائت کنم و حظّ ببرم . تورقی کردم . چنین شعری روبرویم قرار گرفت :
حلقه ی آن در شدنم آرزوست 
بر در او سرزدنم آرزوست 
چند بهر یاد پریشان شوم 
خاک در او شدنم آرزوست 
خاک درش بوده سرم سالها 
باز هوای وطنم آرزوست 
تا که بجان خدمت جانان کنم 
دامن جان بر زدنم آرزوست 
از خدا باوری فیض کاشانی و آرزوهایش برای رسیدن به محبوب و شکوه هایی که از جدایی در نهایت خاکساری دارد لذت بردم و به قول امروزی ها شارژشدم . چند شعری که زمزمه کردم گاهی در دشتی می رفتم و گاه در افشاری و اوقاتم پربار می شد ، دیوان فیض را بستم تا از دنیای حقیقی به مجازی بروم و اندکی از اطرافم باخبر گردم و از امروزها نیز بدانم که یادداشتی از جناب وزیرکار آقای میدری که اتفاقا هم استانی ما هم هست و به او می نازیم و پُز می دهیم مشاهده کردم . البته این یادداشت را قبل از جنگ 12 روزه به نگارش در آورده  بودند و با عاریه گرفتن از شعر مولانا عنوان یادداشت خود را«من نهنگم و عمانم آرزوست » انتخاب کرده بود که صحیح و کامل بیت چنین است :
این نان و آب چرخ چو سیل است بی‌وفا 
من ماهی‌ام نهنگم و عُمانم آرزوست 
با این تصور که این یادداشت یک نقد ادبی یا ارائه راهکاری تربیتی باشد آن را خواندم ولی دریافتم که ذوق زدگی جناب وزیر از تنظیم موافقنامه هایی توسط سازمان فنی و حرفه ای و صندوق بازنشستگی با سلطان نشین عمان است ! آرزوهای فیض کاشانی و احمد میدری را مقایسه کردم محبوب او و محبوب این را کنار هم گذاشتم ! بر خلاف شعر فیض که لذت بردم و با چند دستگاه موسیقی زمزمه کردم  و لذت بردم  . وقتی دیدم وزیر کشور فیض کاشانی و مولوی نهایت آرزوهایش از میان کشورهای جهان که می توانند در عرصه دیپلماسی با آنها وارد گفتگو شویم و از طوفان عبور کنیم، نهنگ واررسیدن به عمان است حالم گرفته شد . به ایشان ادامه شعر مولانا را عرض می کنم تا زبان حالم را بداند :
یعقوب‌وار وا اَسَفاها همی زنم 
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
زین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت 
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست 
 بیان آرزوهاآینه تمام نما و تمام واقعیت فکری فرد است که برای تحقق آنها به همان بضاعت بسنده می کند  باید آرزوهای بزرگ خواست و برای آنها قدم های بزرگ برداشت . دوست من توصیه خوبی کرد که شعر موجب می شود تا واقعیت ذاتی پدیده ها برایت معلوم شوند و ارتباط و اتکا به خدا محکم تر می گردد .کتاب الفیه ابن مالک  که یکی از پر کاربرد ترین کتاب های نحوی که تا کنون به جهان علم ارائه شده است در آن احکام این علم به صورت شعری بیان شده اند و از دیر باز تا کنون مرجع درسی در حوزه های علمیه سنی و شیعه بوده است مرا مجاب کرد که توصیه درستی داشته است.

نظرات بینندگان