کد خبر: ۱۱۳۰۲۸
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۰
مجتبی حلالی

خبرنگارِ هنرمند

شوشان - مجتبی حلالی :

ديده ايد وقتي مشكلي پيش مي آيد! يكي از اولي ترين فكرها رسانه اي كردن است!؟
و يا ديده ايد وقتي مدير و مسوولي مي خواهد مردم جامعه كار مهمي كه كرده را خبردار شوند، باز رسانه اي مي كند!؟
اين مدل فكر جايگاه ارزشمند خبرنگاران و رسانه ها را نشان مي دهد! و نشانه اي است كه خبرنگاران و نويسندگان را در سطحي متفاوت از جامعه قرار مي دهد. لذا شئونات و حريم هايي را بايد برايش قايل شويم.
در هنر درد و رنج لازم است. اگرچه براي رسيدن به هرچه كه عُلقه و سرشت مان به سمتش رهسپار است، بايد سختي و موانع و البته درد را تحمل كرد! وليكن در هنر انگار كه حسي خاص و عميق، بسيار بيشتر نيار است. حسي وراي علاقه و خواستن. به مثابه جوشش و بي قراريِ عاشق به معشوق. يا شايد و احتمالا حسي مانند تنهايي، يا دلتنگي، يا درد، يا چيزي شبيه به اينها. 
البته موافقم در هنر و مشخصا هنرِ نوشتن، بايد يك جوشش و تراوشاتي هم وجود داشته باشد. كه تركيب اين جوشش و آن حسِ درد و دلتنگي متني دلنشين و تاثيرگذار خواهد بود. يا شايد اميد به تاثير گذاري. نمي دانم. ولي همين اميد، تحملِ رنج، سختي و درد را بيشتر نمي كند!؟ حالا با فايده يا بي فايده. 
بدون شك همه مان تحت تاثير جمله اي از نويسنده اي قرار گرفته ايم. آن جمله كه يك داستان را روايت مي كند. آن توصيف و زيبا نگاري كه گويي داستان روايت شده مقابل ديده گان در حال رخ دادن است. و با خود خواهيم گفت: به به، مرحبا به اين حسُ، اين حال و هوا. ماشاالله به اين زاويه ديد و آن هنر.
چنين افرادي كه اينچنين تاثيرگذار مي نويسند هم از عشق و هم از حس بيقراري بهره مندند. به تعبيري مقصود از بيقراري همان بودن يا نبودن است. نوشتن براي برخي بحث مرگ و زندگي است. اين دسته افراد مي توانند نويسنده و خبرنگاران موثر تلقي شوند. 
آنها سراسر كلمه و واژه اند. درب و ديوار، روز و شب، خنده و گريه، شادي و غم، از دست دادن، بدست آوردن، راه رفتن و دويدن، بيماري و سالم زيستن، نشستن و برخاستن، فقير و پولدار. حتا باران و ابرها و يا كارون و خشكسالي. هر آنچه كه مي ببينند الهام بخش است. آغازي است براي فكر و سپس جرقه اي براي تراوش كلمات.
نويسندگاني كه كلمات را از عمق دل برمي آورند. تقليد نمي كنند. سمت و سويي جز جامعه ندارد. رُك و صريح اند. و براي اندك درآمدي بيشتر و يا دستاورد و جايگاهي خاص! استقلال خود را از دست نمي دهند.
باري فكر مي كنم، نبودِ هر يك از اين دو مهم در نوشتن، احتمالا سبب شود تا يكجاي كار بلنگَد. مثلا سانحه تصادفي را در نظر بگيريم، خب يك ماشين در حال گذر بود، يك كودك هم از خيابان عبور كرد و تصادف شكل گرفت. مادر آن كودك دوان دوان و بي توجه به ماشين هاي ديگر به سمت كودك رفت و او را در آغوش كشيد. موهايش را كناري مي زند، گونه هايش را بوسيد! 
مردم تماشا مي كنند. برخي بجاي كمك كردن، ترجيح مي دهند، فيلم بگيرند و صحنه هاي دلخراش را ضبط كنند. برخي با راننده درگير شده اند. يكي به پليس زنك مي زند و شرح واقعه مي كند و آدرس مي دهد. يكي مي گويد آمبولانس بيابد بهتر است، اما مادر دستانش را زير زانو و گردن فرزندش مي گذارد، به ماشين ها التماس مي كند تا هرجور شده و هرچه سريعتر به بيمارستان برسد، داد مي زند، شيون مي كند، اشك مي ريزد، ضجه مي زند، بر صورت مي كوبد، موهايش را مي كشد، در خيابان مسير را طي مي كند و …
جزييات در نوشتن نياز به آن حس دلتنگي دارد. تراوش كلمات هم ديگر جزء نوشتن است كه نياز به خلاقيت و دايره واژگان دارد. او كه اينها را دارد، قطعا در نوشتن صداقت دارد و فضايل اخلاقي را نيز فهم مي كند. نبود اين حس و عشق و آن تراوشات و بيقراري! هنرِ نوشتن و خبرنگاري را كمرنگ مي كند.
اگرچه ذاتِ هنر در وجود همه مان بوده و هست، اما بدون شك در صورتِ نبود عشق به كلمات به مثابه مرگ و زندگي، آن هنر، هنرِ نوشتن نيست و بهتر است، ابتداء خوانندگان را آزار ندهيم و سپس خودمان را معطل نكنيم. 
اين تاكيد، معنايي دارد. تاكيد بر اهميت نوشتن. همچنين اهميت او كه مي نويسد. او كه خوب مي نويسد. او كه مخاطب را تحت تاثير قرار مي دهد. او كه صداقت دارد و واقعي مي نويسد.
خبرنگاري نيز چنين است. هر خبر، جزيياتي دارد. برخي جزييات معمولا از ديد خيلي ها پنهان است، براي دستيابي به آن جزييات تجربه و شَمِّ خبرنگاري لازم است. حساسيت و علاقه هم لازم است. قدرت تحليل نياز دارد. فكر و انديشه مي خواهد. 
چراهاي زيادي در دلِ هر خبر وجود دارد كه بلكه روزها و ماه ها براي تكميل و دستيابي به آن جزييات زمان نياز است. 
اگرچه دلايل متعددي در عدم تكميل و يا ادا نشدنِ حق مطلب هم وجود دارد كه از جمله مي توان به عدم شفاف سازي توسط مصاحبه شوندگان و يا عدمِ درك كامل خبر توسط خبرنگار هم باشد. 
مطمئناً ده ها دليل وجود دارد؛ حتا شايد ملاحظاتي در بيان برخي جزييات وجود داشته باشد؛ اما اين همان نقطه آغاز رسالت خبرنگاري است، آيا مي تواند، آنچه مي خواهد را دريافت كند و گزارش كامل را به نظرِ مخاطبان برساند!؟ بي توجهي ها، گاه ساعتها منتظر ماندن، گاه بي احترامي ها!؟ 
خبرنگاران هنرمندانِ دغدغه مند به روشنگري، آگاهي بخشي و رشدِ مردم جامعه خويشند. با تلاش، با پيگيري، با تعهد و با زيبا نويسي. خبرنگاران عاشق به نويسندگي اند. بي چشم داشت.
بدون شك افرادي كه از آن دو ويژگي بي بهره اند، نمي توانند خبرنگاري حاذق باشند. همچنين آنها كه بواسطه خبرنگاري و بي حتا كمترين اثرگذاري در افكار عمومي در جستجوي دستاوردهايي بوده و هستند. 
روز خبرنگار بر خبرنگارانِ هنرمند، نجيب، ساعي و اثرگذار گرامي باد.

نظرات بینندگان