کد خبر: ۱۱۳۰۹۵
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۰
نقدی بر نمایش رهسپار :

مانایی و ستایش، اجر برگزیدن راه دشوار

تعداد تئاتر های در حال اجرا و کمیت و استقبال تماشاگران نشان می دهد که اقبالی نسبت به این هنر در جامعه در حال شکل گیری ست اما این استقبال کافی نیست و می بایست تنظیم دیالوگ، تکنیک و محتوا نیز پیشرفت کند که پیشنهاد برای کارگردانان و گروه های نمایشی اجرای نمایش از بزرگان ادبیات نمایشی جهان و ایران که نزدیک با مسایل جامعه امروزند می باشد، برای تعریف لول و سطحی مناسب و سپس ورود به تنظیم نمایش هایی بر اساس (کارگردان - مولف) است

شوشان - امید حلالی :

نمایش «رهسپار» نوشته و کارگردانی سعید جاودان داستان مردی است که به جرم قتل خودش، به اعدام محکوم می‌شود. این نمایش به موضوعات زندگی، مرگ و بی عدالتی های جامعه می‌پردازد. همسرش بلافاصله قصد ازدواج با قاتل دی نفوذ و فاسد را دارد و اطرافیان نیز از موضوع آگاهند و تلاش دختر مقتول برای افشای موضوع نیز بی نتیجه می ماند. ... این اثر کمدی همراه با موسیقی در مجموعه تئاتر لبخند بر روی صحنه اجرا شد.

مانایی و ستایش، اجر برگزیدن راه دشوارنمایش رهسپار بر چند رکن استوار شده است.
۱) دکور ساده شامل یک پارچه سیاه که یک سوم سن را تشکیل می دهد با دریچه ای مربع مانند در وسط که پایین پرده حدود ۷۰ سانت خالی ست که می توان پای بازیگران را در آن دید با به شکل نشسته ایفای نقش کنند نیز پشت پرده چهارپایه ای فلزی به طول پرده که می توان از آن بالا رفت و سر را بالای پرده آورد.
پرده سیاه موازی با پرده اصلی سالن می تواند به عنوان نمادی از لایه لایگی و تو در تویی حقیقت بر آورد شود.
البته به لحاظ فنی این دکور بسیار ساده معایبی نیز دارد از جمله ساختن فضایی تنگ برای ۸ بازیگر که شاید می توانستند همین نقش ها را در فضای کلی صحنه اجرا کنند.
این دکور نقطه قوت و ضعف توامان می تواند باشد چرا که هزینه ها را سنگین نمی کند اما محدودیت آفرین است چه برای اجرای بازیگران و چه زاویه دید تماشاگران.

۲) تم جنایی بدون گره افکنی و گره گشایی از روایت، استفاده از سخنان محاوره ای کوچه و بازار در حاضر جوابی بازیگران خاصه زنان تا حدی که بعضی مقاطع فقط حرف ها را با ارایه اصطلاح و امثال و حکم طعم آمیز به پیش می برند یا حاضر جوابی دو دسته همراهان و پیوندان عروس و داماد با هم که از سمت های قدیم است و بعد فاخر این نوع محاورات را در قطعه ای از «مرگ یزدگرد» اثر بهرام بیضایی کارگردان به نمایش خود الحاق کرده یا به آن گریز می زند. در ادبیات نمایشی بالاترین حد از بلاغت و شیوایی و گرانی کلام مربوط است به بیضایی و این رکورد که برگرفته از نثر کهن و نشانه های آرکاییک است برای نویسندگان جوان غبطه آفرین است و البته همان طور که ارجاعات بین متنی نشانگر پیوستاری موضوع فرهنگ است اما وام گیری عریان در نمایش دیگر چندان دارای اعتبار نیست و همچون حشوی بر روایت اصلی برآورد می شود که بدون این وام گیری و حذف این قطعه نیز نمایش موجودیت مستقل خود را دارد و خالی نمی پذیرد.

۳) بازی گرفتن در حد آکروبات و ژیمناستیک از دو سه بازیگر که البته آمادگی جسمانی خصیصه ای مثبت است اما تمام انتظار تماشاگر یا منتقد نیست و زبان بدن نمی بایست صرفا به حرکات کششی تن ولو موفق، تقلیل داده شود.

۴) تئاتر قوی و بالنده سینمای موفق می سازد زیرا از دل آن فراوان استعدادهای بازیگری، صحنه پردازی، کارگردانی، نویسندگی و ... بیرون می زند و برخورد بی واسطه و زنده با بیننده به وقوع می پیوندد. تعداد تیاتر های در حال اجرا و کمیت و استقبال تماشاگران نشان می دهد که اقبالی نسبت به این هنر در جامعه در حال شکل گیری ست اما این استقبال کافی نیست و می بایست تنظیم دیالوگ، تکنیک و محتوا نیز پیشرفت کند که پیشنهاد برای کارگردانان و گروه های نمایشی اجرای نمایش از بزرگان ادبیات نمایشی جهان و ایران که نزدیک با مسایل جامعه امروزند می باشد، برای تعریف لول و سطحی مناسب و سپس ورود به تنظیم نمایش هایی بر اساس (کارگردان - مولف) است چرا که غالب نمایش ها دچار ضعف تالیف هستند یا متکی بر دکور یا بازی نزدیک به آکروبات بازیگران که نمی تواند غایت این هنر انسان ساز و پرورش دهنده باشد.

۵) رهسپار حدیث و حکایت مظلومیت و تنهایی انسان است در جامعه ای که دسیسه و توطئه و فساد شخصیتی، اداری، قضایی نهادینه شده است و خاصه فضا برای افراد سالم تنگ است (مقتول هم دونده است و هم نویسنده آثاری نیمه تمام که مایملکش تعداد زیادی کتاب مرجع و مهم و یک دختر است) و شاید یک کابوس. همسر، همسایگان، شهود، مراجع پلیسی و قضایی و ... همه در پیوندی نانوشته و مستحکم سعی در تضییع و نادیده گرفتن انسان ذی حق به مسلخ برده شده دارند و در سرکوب و تلاشی حقیقت و دامن زدن به ابتذال می کوشند. این برخورد با حادثه یادآور گفته ارسطوست که : «هدف هنر توضیح ظاهر بیرونی یک پدیده نیست ، بلکه تلاش برای به تصویر کشیدن اهمیت درون آن است.»

۶) هر چند این ارایه بازگو کننده یک وضعیت و هجو آن است که باید تلاش کرد استیلا نیابد اما فراموش نکنیم که هنر دارای کارکرد و مسوولیت است و نباید صرفا منفعلانه به نشان دادن درد بپردازد، غایتش درآمد و خنداندن و گریاندن یا پر کردن اوقات فراغت نیست. هنر چکش کاری جامعه برای شکل دادنی دوباره است. هنر درمانگر نیز هست و حاوی نسخه های اصلاح گر و شفابخش. این اختلاف نظر همان موقف و مقطعی ست که دو راه مقابل آفرینندگان هنری و مولفان و مصنفان قرار می دهد و البته که آثار ماندگار همچون کارهای بیضایی مسیر سخت تر را برگزیده اند و پاداش و اجرشان ستایش و مانایی ست.

تهران / مجموعه نمایشی لبخند / 25 امرداد ۱۴۰۴

نظرات بینندگان