امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ منوچهر برون :
پیشکسوت بودن، فقط سپیدیِ مو نیست؛ سپیدیِ درون است.
آنکه سالها در میدانِ اندیشه، هنر و رسانه قدم زده، خاکِ تجربه را خورده و هنوز عاشق است، پیشکسوت است — حتی اگر سنش به اندازهی گاهنامههای رسمی نرسد.
در روزگاری نهچندان دور، ما کودکان دبستانی، با شور و شوق مجله دیواری میساختیم. تکههای کاغذ، واژههایی دستنویس و ذوقی کودکانه، همه سرمایهمان بود. وقتی آن دستنوشتهها به دیوار مدرسه نصب میشد، دلمان میلرزید از شوق؛ گویی روزنامهای جهانی منتشر کردهایم.
از همانجا عشق به نوشتن در ما ریشه کرد؛ عشقی که تا امروز زنده مانده است.
سالها گذشت، از کلاسهای سادهی روستایی تا تحریریههای پرهیاهو، از ضبطهای تصویری تا مستندهای انسانی. حالا اما، واژهی «پیشکسوت» را زیاد میشنویم؛ در آیینهای تقدیر، در مراسمهای رسمی، در پیامهای تبریک و عکسهای یادگاری.
اما آیا پیشکسوتی، فقط در قابِ یک مراسم خلاصه میشود؟
پیشکسوت کسی است که چراغ تجربه را در دست دارد، نه آنکه تنها بر کرسی سالهای گذشته تکیه زند.
او هنوز مینویسد، میآفریند، و راه را نشان میدهد.
پیشکسوت بودن یعنی «ماندن در میدان»، نه «ماندن در خاطره».
در داوری دربارهی پیشکسوتان، باید از عددِ سالها فراتر رفت و به اثرگذاری فرهنگی نگریست.
آنکه سالها چراغ اندیشه را روشن نگه داشته، آنکه خطا کرده و آموخته، آنکه با مهر و آگاهی راه را برای دیگران هموار کرده، او شایستهی حرمت است.
پیشکسوت بودن یعنی تداوم عشق، نه توقف در گذشته.
اما این روزها، گاه پیشکسوتانِ واقعی در سکوتاند؛ در گوشهای از خانه، با دفتری پر از تجربههای نانوشته.
ما باید دایرهی تقدیر را گستردهتر کنیم؛ همه را در مهربانی خویش جای دهیم، نه فقط آنان را که دیدهترند.
زیرا فرهنگ، با فراموشیِ بزرگانش فقیر میشود.
بیایید حرمت خاکخوردهها را پاس بداریم،
به آنان گوش دهیم،
و از آنان بیاموزیم.
زیرا در دنیای پرشتاب امروز، تنها تجربه است که آرام و عمیق، ما را از لغزش بازمیدارد.
پیشکسوت، راوی راه است.
اگر او را خاموش کنیم، راه را گم خواهیم کرد.