امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ سیدعلی حمیدهکیش
مقدمه
در روزگاری که ایران تشنهی یک جرعه خرد و تدبیر است، صدای خروشان رودها یکییکی خاموش میشود. در دل این خاموشی، احداث دو سد عظیم «ماندگان» و «خرسان» بر پیکر رود خرسان، چون خنجری بر قلب زاگرس فرود آمده است.
اگر این مسیر بیضابطه ادامه یابد، دنا و زاگرس به بیابان بدل میشوند و کارون — پرآبترین و کهنترین رود ایران — تنها در خاطرهها جاری خواهد بود.
کارونی که روزگاری کشتیها بر پهنای دلش میلغزیدند، امروز تشنهی خودِ خویش است. آیا سزاوار است که نماد حیات خوزستان چنین به مرگ تدریجی سپرده شود؟
رودخانه خرسان؛ شریان زندهی کارون
خرسان، فرزند زاگرس، از دل کوههای دنا زاده میشود و جان در رگهای کارون میدمد. بخش بزرگی از جریان کارون از برکت این رود است، بهویژه اکنون که چشمههای زردکوه و کوهرنگ در حسرت آب بهسر میبرند.
اما سدهای ماندگان و خرسان، گویی آمدهاند تا شاهرگ حیات کارون را ببُرند.
با مسدود شدن این مسیر، کارون نحیف میشود، خاک خوزستان به شورهزار بدل میگردد، ریزگردها بر آسمان جنوب میبارند، و مردمانی که قرنها کنار این آب زیستهاند، ناچار به کوچ میشوند.
آیا میتوان تماشاگر مرگ تدریجی رود مادر بود؟
سکوتی سنگین در برابر فاجعهای آشکار
در برابر این فاجعهی روشن، سکوتی تلخ بر فضا سایه افکنده است. نه فریادی از نمایندگان خوزستان در مجلس، نه هشدار جدی از نهادهای مدنی، و نه حتی یک اعتراض فراگیر از مسئولان استانی.
عجبا! چگونه است که در برابر سد کوچک «آبریز» با ظرفیت اندک، غوغا برپا شد، اما امروز که پروژهای عظیم در حال بریدن نفس کارون است، تنها صدای سکوت شنیده میشود؟
آیا ارزش کارون، این رگ حیات ایران، کمتر از بازیهای سیاسی و رقابتهای منطقهای است؟
زاگرس در خطر؛ دنا به زانو درآمده است
سدسازی بیحساب، تنها آب را زندانی نمیکند؛ روح زمین را نیز در بند میکشد.
زاگرس، این ستون فقرات ایران، دیگر توان این همه زخم را ندارد. چشمههایش میخشکند، خاکش بیرمق میشود، و پرندگانش بیسرزمین.
اگر دنا فروبریزد، اگر زاگرس بمیرد، دیگر هیچ کوهی نمیماند که از بلندیاش فریاد ایران شنیده شود.
زمان بیداری؛ زمان همصدایی
امروز نه فقط مردم خوزستان، بلکه همهی فرزندان ایران باید برخیزند.
مردم بلوط و نخل، دانشگاهیان، فعالان محیطزیست، رسانهها و نمایندگان، باید در کنار هم، صدایی واحد بسازند.
جلوگیری از ساخت سدهای ماندگان و خرسان، فقط دفاع از طبیعت نیست — دفاع از حیات، از نان کشاورز، از هوای کودک، از آیندهی سرزمین است.
هیچ توسعهای ارزش آن را ندارد که بهایش، مرگ کارون و خاموشی زاگرس باشد.
نتیجهگیری
کارون تنها یک رودخانه نیست.
او تاریخ است، هویت است، غرور است.
اگر امروز در برابر سدسازیهای بیمنطق سکوت کنیم، فردا دیگر آبی برای سوگواری باقی نمیماند.
نجات کارون، یعنی نجات ایران.
بگذار صدای زاگرس دوباره بپیچد:
«ای کارون، نمیگذاریم تو بمیری!»