امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ بهزاد صالح بیگی :
۱. چکیده
در برخی سازمانها، الگوی مدیریتی خاصی شکل گرفته است که در آن مدیران بهجای تمرکز بر مأموریت، کارآمدی و توسعه پایدار سازمان، با اتخاذ رفتارهای متزلزل، متظاهر و بعضاً سیاسی، بقای قدرت فردی خود را در اولویت قرار میدهند. این نوع مدیریت، از طریق تصمیمگیریهای غیرمتعارف، تغییرات ناپایدار، و مداخله سلیقهای در فرآیندهای عزلونصب، آثار مخربی بر عملکرد سازمان، سرمایه انسانی و مشروعیت حقوقی مدیریت برجای میگذارد. این مقاله با رویکردی تلفیقی (مدیریتی ـ حقوقی) به تبیین این پدیده، پیامدها و ارائه چارچوب اصلاحی میپردازد.
۲. مقدمه
مدیریت در سازمانهای مدرن، بهویژه در صنایع راهبردی، مستلزم ثبات رفتاری، شفافیت تصمیمگیری، پاسخگویی و پایبندی به اصول حرفهای است. با این حال، ظهور مدیرانی که رفتارشان متأثر از ملاحظات متغیر سیاسی و اجتماعی و معطوف به حفظ جایگاه شخصی است، تهدیدی جدی برای حکمرانی سازمانی محسوب میشود. بررسی این پدیده، ضرورتی راهبردی برای اصلاح ساختارهای مدیریتی و تربیت مدیران آینده است.
۳. تعریف مفهومی مدیر متزلزل و متظاهر
۳.۱. مدیر متزلزل
مدیری است که فاقد ثبات در تصمیمگیری، خطمشی و رفتار سازمانی بوده و در مواجهه با فشارهای بیرونی یا درونی، تصمیمات ناپایدار و غیرمنسجم اتخاذ میکند.
۳.۲. مدیر متظاهر
مدیری که بر نمایش ظاهری عملکرد، گزارشهای نمایشی و گفتارهای متناقض تکیه دارد و عملکرد واقعی سازمان را فدای حفظ تصویر و قدرت فردی میکند.
۴. ویژگیهای اصلی این سبک مدیریتی
غلبه رویکرد سیاسی بر تصمیمات حرفهای
تغییر مستمر سیاستها و اولویتها
فاصله معنادار بین گفتار مدیریتی و عمل سازمانی
استفاده ابزاری از ساختار سازمان برای تثبیت قدرت
تضعیف نهادهای مشورتی و کارشناسی
۵. رویکرد چندوجهی سیاسی ـ اجتماعی در حکمرانی سازمان
در این سبک، مدیر:
رفتار خود را متناسب با فضای سیاسی روز تغییر میدهد
از ابهام، چندصدایی و عدم شفافیت بهعنوان ابزار مدیریت استفاده میکند
تصمیمات را نه بر مبنای منافع بلندمدت سازمان، بلکه براساس مصلحتهای مقطعی اتخاذ مینماید
۶. پیامدهای مدیریتی این نوع حکمرانی
۶.۱. پیامدهای عملکردی
افت بهرهوری
انحراف از اهداف راهبردی
بیثباتی در اجرای پروژهها
۶.۲. پیامدهای ساختاری
تضعیف نظام برنامهریزی
افزایش تصمیمات خلقالساعه
کاهش انسجام سازمانی
۷. آثار مدیریت متزلزل بر منابع انسانی
کاهش تعهد و انگیزش کارکنان
افزایش ترک خدمت و فرسودگی شغلی
رواج محافظهکاری، سکوت سازمانی و رفتارهای سیاسی
خروج تدریجی نخبگان و متخصصان
۸. انحراف در نظام عزلونصب و انتصابات
۸.۱. عزلونصب بهعنوان ابزار حفظ قدرت
در این مدل، انتصابها:
مبتنی بر وفاداری شخصی است نه شایستگی
با هدف حذف افراد مستقل یا منتقد انجام میشود
منجر به شکلگیری حلقههای بسته مدیریتی میگردد
۸.۲. انتصابات بدون ارزیابی و مشورت
بیاعتبار شدن فرآیندهای رسمی
تضعیف نهادهای نظارتی و مشورتی
ارسال پیام منفی به بدنه حرفهای سازمان
۹. پیامدهای انتصابات سلیقهای
ناپایداری مدیریتی و تغییرات مکرر
کاهش کیفیت تصمیمگیریهای تخصصی
افزایش هزینههای پنهان سازمان
اختلال در تداوم پروژهها و برنامهها
۱۰. تحلیل حقوقی مدیریت متزلزل و انتصابات غیرحرفهای
۱۰.۱. تعارض با اصول حقوق اداری و حاکمیت شرکتی
نقض اصل شایستگی
نقض بیطرفی اداری
تضعیف اصل پاسخگویی
۱۰.۲. مسئولیتهای قانونی مدیران
مسئولیت مدنی ناشی از خسارت به سازمان
مسئولیت اداری و انتظامی
در موارد خاص، مسئولیت کیفری ناشی از تضییع منابع
۱۱. آثار حقوقی و نهادی بر سازمان
افزایش ریسک دعاوی حقوقی
کاهش اعتماد ذینفعان
آسیب به اعتبار سازمان در سطح ملی و بینالمللی
۱۲. مصادیق پرریسک در صنعت نفت، گاز و پتروشیمی
در صنایع راهبردی:
انتصابات غیرتخصصی میتواند ایمنی، بهرهوری و اعتبار پروژهها را به خطر اندازد
هر تصمیم ناپایدار، اثر چندلایه و بلندمدت بر اقتصاد، نیروی انسانی و امنیت صنعتی دارد
۱۳. ریشههای شکلگیری این سبک مدیریتی
ضعف نظام ارزیابی و پاسخگویی
فشارهای بیرونی غیرسازنده
خلأ نظام ارزشی سازمان
فقدان برنامه جانشینپروری علمی
۱۴. چارچوب اصلاحی و الزامات اجرایی
۱۴.۱. استقرار نظام شفاف انتصابات
تدوین ضوابط روشن عزلونصب
مستندسازی تصمیمات مدیریتی
۱۴.۲. تقویت نظام ارزیابی مدیران
ارزیابی ۳۶۰ درجه
پیوند عملکرد با ترفیع یا عزل
۱۴.۳. توسعه جانشینپروری مبتنی بر شایستگی
شناسایی استعدادهای مدیریتی
آموزش، منتورینگ و توسعه رهبری
۱۵. الزامات فرهنگی و رفتاری
ترویج فرهنگ پاسخگویی
تقویت اعتماد سازمانی
همراستایی گفتار و رفتار مدیریتی
۱۶. نتیجهگیری نهایی
مدیریت متزلزل و متظاهر، بهویژه زمانی که فرآیندهای عزلونصب را به ابزار تثبیت قدرت تبدیل میکند، یکی از مخربترین اشکال حکمرانی سازمانی است. این سبک مدیریت، شایستهسالاری را تضعیف کرده، منابع انسانی را فرسوده میسازد و سازمان را در معرض ریسکهای جدی مدیریتی و حقوقی قرار میدهد. گذار به مدیریت حرفهای، پاسخگو و شایستهمحور، شرط اساسی پایداری سازمانها، بهویژه در صنایع راهبردی مانند نفت، گاز و پتروشیمی است.