امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - عیسی نیسی / روزنامه نگار :
مقدمه: عصر تازه، روایتی تازهتر
در جهان پرآشوب کنونی که هر واژه و تصویر میتواند توازن قدرت را دگرگون کند، جایگاه ایران دیگر یک متغیر فرعی و پیشبینیپذیر نیست. تهران پس از سالها گذار از میدان بازی منفعلانه، اکنون به نقطهای رسیده که نهتنها کنشگر اصلی، بلکه معمار روایتها و مهندس ادراکات تازه در عرصه هستهای لقب گرفته است. این تحول بنیادین، گذار از رویکردهای صرفاً فنی و دیپلماتیک به سمت استراتژیهای مبتنی بر قدرت نرم و جنگ شناختی را در بر میگیرد. ایران با درک عمیق از ماهیت متغیر فضای اطلاعاتی و رسانهای، به سمت بازتعریف موقعیت خود در عرصه بینالملل، بهویژه در پرونده هستهای، حرکت کرده است. این رویکرد جدید، مبتنی بر توانایی انطباق، نوآوری و تأثیرگذاری بر افکار عمومی منطقه و جهان است و نشان میدهد که تهران دیگر تنها به پیامدهای فیزیکی و سیاسی اقدامات خود بسنده نمیکند، بلکه بر مدیریت پیامدها و ادراکات ناشی از آنها نیز تمرکز جدی دارد. این مقدمه، چارچوبی برای درک عمیقتر این گذار استراتژیک و جایگاه ایران در نبرد روایات هستهای در سال ۱۴۰۴ ارائه میدهد.
۱. مقدمه: عصر تازه، روایتی تازهتر
جهان معاصر در آستانه تحولاتی بنیادین قرار دارد، جایی که قدرت صرفاً از طریق ابزارهای سختافزاری و منافع ملموس تعریف نمیشود، بلکه به طرز چشمگیری از طریق توانایی شکلدهی به افکار عمومی، مدیریت ادراکات و خلق روایتهای تأثیرگذار بازتعریف میگردد. در این منظومه پیچیده، جایگاه ایران در عرصه بینالمللی، بهویژه در پرونده هستهای، از یک موقعیت منفعل و واکنشی به یک نقش فعال و پیشگام در عرصه روایتگری تغییر یافته است. تهران، با عبور از دورههایی که بیشتر در چارچوب تعریفشده توسط دیگر بازیگران عمل میکرد، اکنون خود به یکی از معماران اصلی روایتهای مؤثر و مهندسان ادراکات در حوزه هستهای بدل شده است. این تحول، نشاندهنده درک عمیق از ماهیت جنگهای شناختی و رسانهای عصر حاضر است، جایی که هر واژه، تصویر یا سکوت میتواند ابزاری قدرتمند برای تغییر موازنه قدرت باشد. بنابراین، ایران در سال ۱۴۰۴ نه تنها یک بازیگر در مناقشات هستهای، بلکه خالق و هدایتکننده روایتهای تأثیرگذار در این عرصه است که توانایی دگرگونی توازن قوا و شکلدهی به افکار عمومی منطقه و جهان را داراست. این گذار از منفعل بودن به کنشگری فعال و از پذیرش روایتهای تحمیلی به مهندسی ادراکات جدید، نقطه عطفی در استراتژی قدرت ایران محسوب میشود.
۲. شطرنج روایات؛ بازیگران کلاسیک و ایران نوظهور
فضای جهانی پرونده هستهای ایران در دهههای گذشته عمدتاً تحت سلطه روایتهای طراحیشده توسط قدرتهای غربی بوده است. مثلث قدرتهای اروپایی شامل آمریکا، بریتانیا و فرانسه، به طور سنتی، خطوط اصلی این روایتها را ترسیم میکردند؛ روایتی که اغلب بر محور «تهدید هستهای ایران» و «نیاز به مهار» آن شکل میگرفت. روسیه نیز در این میان، با اتخاذ مواضعی گاه متفاوت و گاه همسو، به نوعی به تنظیمگری یا ایجاد تعادل در این شطرنج روایی مشغول بود، اما نقش آن بیشتر در جهت تعدیل یا تأثیرگذاری بر روند مذاکرات فنی و دیپلماتیک متمرکز میشد.
با این حال، ورود ایران به عرصه فعالانهی روایتگری، این شطرنج کلاسیک را به کلی برهم زده است. تهران، با بهرهگیری از ابزارهای دیپلماسی عمومی، رسانههای نوین، و توانایی تولید و انتشار پیامهای هدفمند، توانسته است روایتهای غالب را به چالش بکشد و خطوط قرمز جدیدی را در فضای ادراکی تعریف کند. این رویکرد نوظهور، بازیگران سنتی را ناگزیر ساخته است که تصمیمات و خطوط قرمز خود را نه تنها بر اساس تحلیلهای سیاسی و فنی، بلکه با در نظر گرفتن واکنشها و روایتهای ایران تنظیم کنند. در حال حاضر، الگوی قدرت در این حوزه، بیش از آنکه بر اساس معاملات فنی و دیپلماتیک صرف شکل گیرد، بر پایهی توانایی تأثیرگذاری بر ادراکات عمومی و ایجاد روایتهای قویتر و ماندگارتر بنا شده است. این به معنای تغییر پارادایم در درک قدرت در قرن بیست و یکم است، جایی که جنگ ادراکات و روایتها، به اندازهی نبرد میدانی اهمیت یافته است.
۳. بحران به مثابه فرصت؛ بازیابی معنای هویت ملی و ژئوپلتیک
هر موج جدید از تحولات در پرونده هستهای ایران، خواه در قالب صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، خواه در فرآیندهای مذاکرات سایهدار و پیچیده، از سوی رسانههای جهانی و بازیگران بینالمللی با یک چارچوب دوقطبی «تهدید/تسلیم» مدیریت میشود. این رویکرد رسانهای، با هدف قرار دادن افکار عمومی و شکلدهی به تصورات از ایران، سعی در اعمال فشار و محدود کردن فضای مانور دیپلماتیک تهران دارد. اما ایران در سالهای اخیر، توانسته است این بازی روایی را دگرگون سازد. به جای پذیرش نقش «تهدیدشونده» یا «ناچار به تسلیم»، تهران موفق شده است تا بحران را به فرصتی برای بازسازی سرمایه اجتماعی، تقویت انسجام داخلی و مقاومسازی هویت ملی در برابر فشارهای خارجی تبدیل کند.
این دگرگونی بنیادین در مواجهه با بحران، بدون تسلط بر فضای جنگ روانی و شناختی امکانپذیر نبوده است. امروزه، توانایی ایران در مدیریت همزمان لایههای مختلف روایت – از روایت رسمی و دیپلماتیک که خطاب به دولتها است، تا روایتهای غیررسمی، نمادین و دادهمحور که در شبکههای اجتماعی و رسانههای مردمی منتشر میشوند – زمینه را برای یک بازتعریف عمیق هویتی در سطح منطقهای و فراتر از آن فراهم آورده است. این امر به ایران اجازه میدهد تا نه تنها در برابر روایتهای تحمیلی مقاومت کند، بلکه روایتهای خود را نیز با قدرت و تأثیرگذاری بیشتری منتشر کند و به تدریج، افکار عمومی را به سمت درک واقعبینانهتر و عادلانهتر از مواضع و اهداف خود سوق دهد. در این میان، مفهوم «بازسازی هویت ملی» و «مقاومسازی در برابر فشارهای خارجی» از طریق روایتهای خودی، به یکی از ارکان اصلی استراتژی قدرت ایران در عرصه پرونده هستهای بدل شده است.
۴. قدرت نرم و نسل نوین روایتساز
یکی از اضلاع کمتر دیدهشده و در عین حال بسیار تعیینکننده در نبرد روایات هستهای، ظهور رسانههای نوگرا و نسل جدیدی از خبرنگاران و فعالان عرصه ارتباطات است که زیرساخت قدرت نرم ملی ایران را در فضاهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی ارتقا دادهاند. این نسل جدید، برخلاف نسلهای پیشین که عمدتاً در چارچوب رسانههای رسمی و سنتی فعالیت میکردند، با رویکردی پویا، خلاقانه و تجربهگرا در میدان رسانهای حضور یافتهاند. آنها نه تنها به صورت منفعلانه به حملات شناختی و روایتهای تبلیغاتی غرب پاسخ میدهند، بلکه در بسیاری از موارد، خود اقدام به تولید روایتهای نوآورانه، انتشار پیامهای تأثیرگذار و ابتکار عملهای ارتباطی میکنند که در فضای رسانهای جهانی طنینانداز میشود.
این فعالیتها، دیپلماسی عمومی ایران را پرشتابتر و تجربهگراتر کرده است. بهطوری که میدان رسانه، که پیش از این بیشتر در کنترل و هدایت کمپینهای یکسویه خارجی قرار داشت، اکنون به یک فضای چندقطبی و بسیار پیچیدهتر تبدیل شده است. این امر باعث شده است که نفوذ و تأثیرگذاری کمپینهای اطلاعاتی خارجی بر افکار عمومی ایران و حتی در سطوح منطقهای و بینالمللی با چالشهای جدی مواجه شود. نسل نوین روایتسازان ایرانی، با درک عمیق از کارکرد الگوریتمها، روانشناسی افکار عمومی و استراتژیهای انتشار محتوا، توانستهاند با تولید محتوای جذاب، مستند و مطابق با ارزشهای فرهنگی و ملی، گستره نفوذ روایتهای ایرانی را افزایش داده و در مقابل، روایتهای تهاجمی غرب را خنثی سازند. این تحول، نشاندهنده بلوغ و پویایی قدرت نرم ایران در عصر اطلاعات است.
۵. مهندسی ادراک: روایت به عنوان بازدارنده
امروز مفهوم بازدارندگی (Deterrence) تنها به ابعاد نظامی و هستهای خلاصه نمیشود، بلکه دامنه آن به فضای ادراکی و روایی نیز تسری یافته است. قدرت بازدارندگی ایران، در بخش قابل توجهی از خود، در توانایی مدیریت فضاسازی رسانهای و جهتدهی به ذائقه رسانهای افکار عمومی منطقه و جهان نهفته است. تهران با بهکارگیری استراتژیهای پیچیده «مهندسی ادراک»، موفق شده است تا پیامدهای اقدامات خود را به گونهای مدیریت کند که حتی دشمنان را نیز به پذیرش بخشی از منطق یا دستکم درک موجهتری از مواضع ایران وادار سازد.
این مهندسی ادراک در قالبهای مختلفی تجلی یافته است:
روایتهای دو لایه: ایران قادر است پیامهای رسمی و مستقیمی را برای دولتها و نهادهای بینالمللی ارسال کند، در حالی که همزمان، روایتهای الهامبخش و متقاعدکنندهای را برای بدنه افکار عمومی در داخل و خارج از کشور تولید و منتشر نماید. این توانایی، امکان ایجاد انعطافپذیری و مانور بیشتر در فضای دیپلماتیک را فراهم میآورد.
خنثیسازی ابتکارات غربی: تهران با استفاده از ابزارهایی چون سکوت استراتژیک، انتشار گزینشی اطلاعات، و تولید روایتهای جایگزین، توانسته است ابتکار عملهای غربی در فضاسازی رسانهای را خنثی سازد. به عنوان مثال، در مواجهه با کمپینهای خبری منفی، گاهی با سکوت و عدم واکنش، از تبدیل شدن موضوع به یک «خبر داغ» جلوگیری میکند و گاهی با انتشار دادهها و تحلیلهای خود، روایت غالب را به چالش میکشد.
تحمیل هزینه ادراکی: در هر تغییر میدانی یا تحولی در پرونده هستهای، ایران سعی میکند هزینهای ادراکی به بازیگران خارجی تحمیل کند. این هزینه ادراکی میتواند شامل زیر سؤال بردن اعتبار رسانههای مخالف، افشای تناقضات در روایتهای غربی، یا برجسته کردن تبعات روانی و سیاسی اقدامات ناپخته برای طرف مقابل باشد. این رویکرد، بازیگران خارجی را وادار میسازد تا پیش از هرگونه اقدام، پیامدهای ادراکی آن را نیز محاسبه کنند.
این سازوکارها، نشاندهنده یک استراتژی قدرت نوآورانه است که در آن، روایت و ادراک، به ابزاری حیاتی برای بازدارندگی و افزایش قدرت چانهزنی تبدیل شده است.
۶. جمعبندی: آیندهای که تهران مینویسد
ایران در سال ۱۴۰۴، از مرحله یک «بازیگر منفعل» یا «متهم صحنه» در پرونده هستهای، به مرحله «بازیگردان صحنه قدرت ادراکی» ارتقاء یافته است. این تحول، گواهی بر درک عمیق و بهکارگیری مؤثر استراتژیهای جنگ شناختی و رسانهای است. هرگونه اقدام یا تحلیلی که بدون در نظر گرفتن کارویژههای روایتی و ظرفیتهای هویتی ایران برنامهریزی شود، به احتمال قوی نه تنها به اهداف خود دست نخواهد یافت، بلکه میتواند به طور ناخواسته به تقویت ابتکارات تهران و بازتر شدن میدان مانور برای دستگاه دیپلماسی و قدرت نرم آن منجر شود.
این دوران، عصر مهندسی اراده و روایت است؛ دورانی که قدرتها نه تنها با سلاح، بلکه با کلمات، تصاویر و داستانها میجنگند و ملتها را تسخیر میکنند یا به مقاومت وا میدارند. در این نبرد پیچیده و چندلایه، ایران با اتکا به تواناییهای خود در تولید و مدیریت روایت، به جایگاه یک معمار فعال و تأثیرگذار در شکلدهی به آینده پرونده هستهای و تصویر خود در جهان دست یافته است. این مسیر، نشاندهنده بلوغ استراتژیک ایران در مواجهه با چالشهای دوران معاصر است و نویدبخش آیندهای است که در آن، روایتها به اندازه قدرت نظامی و اقتصادی، در تعیین سرنوشت کشورها نقش دارند. ایران، با هوشمندی و تدبیر در این عرصه، خود را در جایگاه یکی از معماران اصلی آیندهای قرار داده است که روایتهایش را خود مینویسد.