کد خبر: ۱۱۳۳۶۵
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۵
جعفر دیناروند

زندگی چیست؟

شوشان ـ جعفر دیناروند :


معنا و مفهوم یابی واژه ها، یکی از کوشش های عمده آدمی در طول تاریخ بوده است.در این مسیر، توفیق ها و ناتوفیقی هایی به وقوع پیوستند.آنجا که درک حاصل شد، روش ها نیز معین شدند.حرکت در همین مسیرها، موفقیت ساز گردیده اند.
تمرکز ادراک در این راه بر انسانگرایی است هر چند ادعایی بیش نباشد.اینکه انسان ها می آیند و می روند.حدفاصل این آمدن ها و رفتن ها را عمر گویند که با زندگی متجلی می شود اما و در حقیقت مطلب، زندگی چیست؟
این، یکی از بزرگ‌ترین پرسش‌هایی است که بشر از دیرباز تا به امروز با آن دست و پنجه نرم کرده است. این سؤال در طول تاریخ ذهن بسیاری از فیلسوفان، اندیشمندان و بزرگان را مشغول کرده و به این سوال پاسخ‌های مختلفی داده‌اند. 
آن ها در عین متفاوت و حتی در مواردی،متضاد هم بودن، در این نکته هم عقیده اند که زندگی انسان برخلاف حیوان ها، فقط در جست و جوی غذا و بقا معنا نمی یابد و بشر، فراتر از حیوان،به معنا می اندیشد.
در این مقاله، به بررسی بعضی از دیدگاه ها  از دوره‌های مختلف تاریخی می پردازیم که البته به معنای تایید یا رد آن ها نیست.
 این نکته را هم متذکر می شویم که می توان گفت به تعداد انسان هایی که در باب معنای زندگی اندیشیده اند، پاسخ وجود دارد .معنای زندگی چیست؟"
سقراط یکی از فیلسوفان بنیادین یونان باستان بود که اعتقاد داشت تنها راه برای زندگی معنادار، پرسش‌گری مستمر و خودآگاهی است. به گفته سقراط، انسان باید همیشه از خود بپرسد که «من کیستم؟» و «چه هدفی دارم؟» برای او، معنای زندگی در بررسی مستمر و تلاش برای بهبود خود و جامعه نهفته بود.
او عقیده داشت که افراد باید با استفاده از عقل خود زندگی کنند و ارزش‌های اخلاقی و فضیلت را در زندگی خود به کار گیرند. سقراط می‌گفت: «زندگی بدون تأمل، زندگی نیست.»(اینکه عقل چیست یا تامل کدام است؟وارد نمی شویم)
سقراط به جای دنبال کردن لذت‌های دنیوی، باور داشت که انسان باید همیشه در جستجوی حقیقت باشد و برای زندگی خود معنا بسازد.حقیقت برای یک فیلسوف، معنایی خاص دارد.
افلاطون، شاگرد برجسته سقراط، برای یافتن معنا در زندگی، به دنیای ایده‌ها (Forms) اشاره کرد. او اعتقاد داشت که دنیای مادی و محسوس تنها سایه‌ای از دنیای ایده‌ها و حقیقت مطلق است. برای افلاطون، معنای واقعی زندگی تنها در جستجو و درک ایده‌های کاملاً ایده‌آل مانند «خوبی»، «زیبایی» و «حقیقت» یافت می‌شود.
به باور او، انسان‌ها باید در دنیای مادی زندگی کنند، اما باید همواره تلاش کنند که به سمت دنیای ایده‌ها و حقیقت حرکت کنند. او در «کتاب جمهور» (Republic) می‌گوید: «فقط کسانی که فلسفه را به عنوان شیوه‌ای از زندگی انتخاب می‌کنند، قادرند به حقیقت برسند.»
معنای زندگی در نظر افلاطون، در گذر از زندگی مادی و رسیدن به دنیای ایده‌آل است. همان مواردی که به حقیقت(روششنایی) ختم می شوند.

ارسطو، شاگرد افلاطون و در واقع، سومین اندیشمند ، فلسفه عملی را مطرح کرد و مفهوم «اودایمونیا» را به عنوان معنای حقیقی زندگی معرفی کرد. ارسطو معتقد بود که هدف نهایی انسان رسیدن به سعادت است و برای رسیدن به این هدف باید به فضیلت‌های اخلاقی دست یافت. او در کتاب «نیقوماخیا» توضیح می‌دهد که سعادت زمانی حاصل می‌شود که انسان به کمالی که در طبیعتش نهفته است، دست یابد.این یعنی، انسان، استعدادها دارد.
برای ارسطو، سعادت یعنی زندگی‌ای که در آن انسان به بهترین شکل ممکن از توانایی‌های خود استفاده کند و در تعادل و هارمونی با طبیعت و دیگران زندگی کند. در نظر او، زندگی معنادار زمانی به دست می‌آید که فرد در جستجوی خوبی‌های اخلاقی، عقلانی و اجتماعی باشد.
ارسطو به این نتیجه رسید که معنای زندگی نه در لذت‌های گذرا، بلکه در «فعالیت‌های فضیلت‌آمیز» است. در حقیقت، برای ارسطو، معنای زندگی به رشد و شکوفایی انسان در تمام ابعاد وجودیش مربوط می‌شود.
نگاه به این سه نظریه و کنکاش عمیق در محتوای ارائه شده، گرچه مربوط به دوران باستان و انواع خونریزی هاست اما گویی، دفتر تازه ای در زمانه ماست، جایی که دروغ و فریب، زرنگی گفته می شود و عدالت، تنها واژه ای نوشتاری تلقی می گردد.فقر بیداد می کند.ثروتمندان از مزایای بیشتری برخوردارند و  روزانه، دره های ظلم عمیق تر می شوند.به راستی زندگی می تواند معنایی غیر انسانی داشته باشد؟اگر این چنین است، پس انسانیت سلاخی شده است.

نظرات بینندگان