امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ جعفر دیناروند :
پیشرفت و تعالی هر سرزمینی,به عوامل و نکات متعددی، متصل می شود.این رشد، بدون شک، چند وجهی است.زوایای مختلف آن، قابل بررسی و کنکاش در شناخت عمیق تر، حیاتی است.
تمرکز بر نقاط و حرکت به سوی آشکارسازی توانایی ها، مسیر حرکت را نمایان تر می کند.این یافته ها، بدون تلاش های علمی، قابل کشف نیستند و لذا کوشش های دانشی، ابتدایی ترین تصور در این رابطه است.
این مهم، همیشه مورد توجه نبوده و غفلت های متعدد رمانه، مدفون کننده آن ها، محسوب گشته اند.ضربه ای نابود کننده که طی آن، مسیر رشد به سقوط، تغییر می یابد.نکته ای که با داشتن قوت، به ضعف تبدیل می گردد.
مطالعه وضعیت شوش، به طور دقیق، حول همین مسئله است.گله های عامیانه مبنی بر اینکه چرا شهر ما مانند، همجواران نیست؟یا چرا در توقفگاه، مانده ایم؟تایید کننده عدم رضایت از وضعیت موجود است.
بدون شک، جایگاه امروز شوش در نزد مردم، رضایت بخش نیست.عقب ماندگی های مستمر که گاه با فریاد«بالاخره ما شهر هستیم یا روستای بزرگ؟» متجلی می شود،ناشی از همین مسئله است.
این یعنی،ما ناتوان در پیشرفتیم؟دیگران از ما بهترند؟آن ها، چه دارند که ما نداریم؟سئوال های متعددی که نشان دهنده سردرگمی، جامعه است.به راستی، به کجا می رویم؟
جلسه پشت جلسه، کارگروه اضافه بر کارگروه، تشویق در کنار تنبیه، تحقیر و سربلندی های کاذب، در مقابل آنچه«نیست»منجر به وضعیتی می شود که شوش امروز هست.
شوش از چه می نالد و شاید بهتر است بگوییم، از چه نمی نالد.این وضع خدمات درمانی،سونوگرافی هایی با هزینه های مختلف و گاه متناقص، بیمارستان ناکافی،ناقص بودن متخصص، عدم اطمینان به اعمال جراحی و در نهایت، پناه بردن به شهرهای همجوار و تحمیل هزینه.نتیجه ای است که مردم با پوست و استخوان، لمس می کنند.
شوش باستان با آن عظمت که می بایست پشتوانه ای قوی برای جذب گردشگران و به تبع آن، ایجاد اشتغال و معرفی به جهانیان گردد، مورد هجمه عده ای ساده لوح می شود که«آثار باستانی به چه درد ما می خورد».
درد شوش امروز در نبود امکانات نیست که در مبارزه با تضادهاست.این مقابله ها را به وجود می آورند تا از اصل رشد، فاصله بگیرند.گاه رنگ فرهنگی و زمانی، سیاست های عجولانه، عامل می گردد.
شوش مانند خانه ای است که در آن، گنجی مملو از جواهرات، نهفته است اما اعضای خانواده در فقر مطلق در حال جان کندن هستند.مردمش، سردرگمند.
این واقعیت امروز سهری است که مایه افتخار ایرانیان است.مکانی که تنها پیامبر مدفون در کشور را در خود جای داده است.نگه دارنده مقبره شاعری است که مبارزی جسور بود.
شوش، شهری با صفا همانطور که مستوفی آن را توصیف کرد، بود.مردمانی پاک دل، مدافعانی بی ادعا که اجازه ندادند دشمن زبون یک وجب از خاکش را تصاحب کند.
شوش با داشته هایش زنده است در حالیکه با عدم شناخت آن ها، مرده به نظر می رسد.شوش دوباره زنده خواهد گشت.شوش شهر بزرگان با نام.