امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ صالح محمدیان :
در جامعۀ امروز ما، یک پرسش اساسی وجود دارد: چرا با وجود انبوه قوانین و مقررات، شاهد کاهش مسئولیتپذیری اجتماعی هستیم؟ پاسخ را باید در جای دیگری جستجو کرد - در افول تدریجی فرهنگ و اصالت که زمانی سنگ بنای زندگی اجتماعی ما بود.
اگر دقیقتر نگاه کنیم، این بحران را در دو صحنۀ متضاد میبینیم: از یک سو، شهروندانی که پیادهرو مقابل خانۀ خود را نه از ترس جریمه، بلکه از روی احساس مسئولیت جارو میزنند و گلدانهای عمومی را آبیاری میکنند. از سوی دیگر، افرادی که زبالههای خود را از پنجرۀ خودرو به خیابان پرتاب میکنند، گویی که فضای عمومی متعلق به هیچکس نیست.
این پرسش مطرح است: آیا میتوان تنها با تصویب قوانین سختگیرانه، جامعهای مسئول ساخت؟ تجربه نشان داده است که قانون به تنهایی پاسخگو نیست. قانون میتواند مانع انجام رفتارهای ناشایست شود، اما نمیتواند شهروندانی مسئول و فعال پرورش دهد.
راه حل واقعی در ترکیب هوشمندانۀ قانون و فرهنگ نهفته است. ما نیازمند قوانینی روشن و شفاف هستیم، اما پیش از آن، نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت بر فرهنگسازی هستیم. فرهنگسازی که از خانواده آغاز میشود، در مدارس تقویت میگردد و در رسانهها تداوم مییابد.
نمونههای موفق در جهان نشان میدهند که کشورهایی که توانستهاند میان قانون و فرهنگ تعادل برقرار کنند، به نتایج چشمگیری دست یافتهاند. در این کشورها، قانون چارچوب کلی را تعیین میکند، اما فرهنگ است که به مردم میآموزد چگونه فراتر از الزامات قانونی، به فکر یکدیگر و جامعۀ خود باشند.
پرسش اساسی اینجاست: چگونه میتوان این فرهنگ را در جامعه نهادینه کرد؟ پاسخ در آموزش مستمر و همهجانبه نهفته است. آموزشهایی که نه تنها در مدارس، بلکه در خانوادهها، رسانهها، محلهای کار و حتی فضای مجازی باید تداوم یابد.
ما نیازمند بازتعریف مسئولیتپذیری اجتماعی هستیم. مسئولیتپذیری که نه از روی اجبار، بلکه از روی درک متقابل و احساس تعلق به جامعه سرچشمه بگیرد. این تحول زمانی رخ میدهد که هر شهروند خود را جزئی از یک کل بداند و موفقیت جامعه را موفقیت خود، و آسیب به جامعه را آسیب به خود تلقی کند.
آیندۀ جامعهی ما در گرو این است که بتوانیم نسلی پرورش دهیم که قانونمند باشد، اما فراتر از آن، دارای فرهنگ و اصالتی باشد که او را به انجام مسئولیتهای اجتماعی بدون نیاز به نظارت وادارد. این مسیر هرچند طولانی و دشوار است، اما تنها راه رسیدن به جامعهای است که در آن انسانها نه از روی اجبار، بلکه از روی اختیار و احساس مسئولیت، به فکر یکدیگر هستند.
امروز زمان آن رسیده که به این پرسش باساسی پاسخ دهیم:
آیا میخواهیم جامعهای داشته باشیم که در آن مردم از ترس قانون مجبور به انجام کار درست باشند، یا جامعهای که در آن مردم از روی فرهنگ و تربیت، کار درست را انجام میدهند؟
پاسخ به این پرسش، آیندۀ ما را رقم خواهد زد.