امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ منوچهر برون :
یوسف مداحیان را از سالهای دورِ دبستان میشناختم؛ مردی آرام، فروتن، متین و سرشار از عشق به فرهنگ و هنر. چهرهای که هرجا قدم میگذاشت، ردّی از روشنایی و امید بر جا میگذاشت. هنرمندی که نه تنها خوزستان، که هر کس از نزدیک میشناختش، او را یکی از سرمایههای بیادعای فرهنگ این دیار میدانست.
سالها ساخت و نوشت و اندیشید. مدیریت کرد، کارگردانی کرد، طراحی فرهنگی انجام داد و رنجها را به جان خرید تا چراغ هنر خاموش نماند. او از جمله کسانی بود که به جای گلایه از تاریکی، شمعی روشن میکرد. در حوزههای مختلف فرهنگی و هنری حضور داشت؛ از مدیریت اداره ارشاد در چند شهر استان گرفته تا طراحی و اجرای رویدادهایی چون کنگره شعر خلیج فارس.
پس از بازنشستگی با همان وقار و بیتکلفی همیشگی به شهرش، رامهرمز، بازگشت و باز قلم را زمین نگذاشت. نوشت و نوشت؛ تا اینکه یکی از کتابهای ارزشمندش—تحقیقی درباره تئاتر رامهرمز—چندی پیش منتشر شد؛ اثری که مانند سندی تاریخی، بخشی از هویت هنری این شهر را به ثبت رساند.
یوسف سالهای آخر عمر با بیماری جنگید؛ جنگیدنی آرام اما دلیرانه، همانند رزمندهای که میدان را خالی نمیگذارد. امید در چشمانش خاموش نمیشد و خیال ادامهدادن همچنان در دلش بود. اما گاهی تقدیر، راهی را برگزینَد که دل آدمی نمیخواهد… و این بار سرنوشت، فصل آخر را زودتر از آنچه میخواستیم ورق زد.
یوسف مداحیان رفت، اما آنچه از او بر جای مانده، فراتر از نام و تصویر است. میراث او، احترام به فرهنگ، عشق به هنر، و وفاداری به مردم است؛ میراثی که در دل شاگردان، همکاران و دوستدارانش زنده خواهد ماند.
روحش شاد، یادش روشن و راهی که رفت، همچنان چراغی برای آیندگان.