امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ محمدجعفر محمدزاده :
جانمایهی شاهنامهی فردوسی حکمت است. حکمت همان خرد روشن است که او خردمندان را بدان دعوت میکند. حکمت از یک سو با فراگیری و آموزش به دست میآید و از سوی دیگر، از رهگذر شناخت اشراقی به انسان داده میشود. تفاوت حکمت و فلسفه در همین اشراق است. حکمت به انسان توانایی میدهد که با عقل و استدلال، همراه با اشراق، به درک ویژهای از حقایقی از جهان برسد که از غیر راه آن میسر نمیشود:
خرد تیره و مرد روشنروان؟
نباشد همی شادمان یکزمان!
فردوسی حکیم است؛ او در کنار آموختن دانش و ادب، اندیشههای حکمی خود را با هنرمندی در شاهنامه عرضه کرده است.
اندیشههای حکمی فردوسی نه انتزاعی و ذهنی، بلکه کارکردی و کاربردی هستند. حکمت نهفته در شاهنامه هم از نوع حکمت نظری است و هم حکمت عملی.
اگر حکمت نظری را «علم به احوال چیزها، آنچنان که هستند یا خواهند بود» بدانیم، در سرتاسر شاهنامه صدها نمونه روشن از آن میتوان یافت، از جمله:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
توانا بود هرکه دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ را کان درِ دیگر است
چنین است رسم سرای سپنج
یکی زو تن آسان و دیگر بهرنج
جوانی و پیری به نزدیک مرگ
یکی دان چو ایدر بُدن نیست برگ
در کنار این حکمتهای نظری که برگرفته از اراده جاری خداوند در هستی و سرشت و سرنوشت آدمی است، فردوسی درسهایی از «چگونه زیستن»، «خوب یا بد شدن»، «نیکی و بدی»، «چون بودن»، «نیکانجامی و بدفرجامی» را در تار و پود داستانهای خود گنجانده است.
ادبیاتِ حکمت عملی از بایدها و نبایدها گفتن است و برخلاف حکمت نظری که بیشتر خبری است، حکمت عملی از جنس انشا، امر و نهی، و توصیههای اخلاقی است. به این نمونهها دقت کنید:
ز بد کردن آید به حاصل زیان
اگر بد کنی غم بری از جهان
مشو شادمان گر بدی کردهای
که آزرده گردی گر آزردهای
کسی را که مغزش بود پرشتاب
فراوان سخن باشد و دیریاب
فرستاده باید که دانا بود
به گفتن توانا و بینا بود
چه گفت آن خداوند با فرّ و هوش
که خسرو شدی بندگی را بکوش
فرستاده گفت ای خداوند رخش
به دشت آهوی ناگرفته مبخش
چو نیکی کنی نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندر خورت
از امروز کاری به فردا ممان
که داند که فردا چه گردد زمان؟
حکمت فردوسی تقاطع اندیشه ایرانی و اسلامی است؛ او این اندیشهها را بهگونهای در شاهنامه بکار برده است که شاعران و سخنوران پس از او از جمله خیام، عطار، مولوی، سنایی، حافظ، سعدی و نظامی، به روشنی و فراوانی از اندیشهی او بهره بردهاند و آنها را بازآفرینی و بازآوری کردهاند.
چکیده و تأملی در سیوهفتمین شب شاهنامه فردوسی. مجتمع ستارخان تهران