امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ محمد شریفی :
دههی شصت بود و دلمان هوای دیدن رویِ ماهِ استاد محمدبهمنبیگی، پدر آموزش و پرورش عشایر ایران، کرده بود؛ مردی بهغایت عاشق، دلسوز و آکنده از مهر بیپایان. محمدخان بهمنبیگی برخلاف بسیاری از خوانین، سودای زمین و کشتوکار نداشت؛ تمام هَمّ و غمش را بر سوادآموزی ایلات و عشایر نهاد. با همان نخستین نگاه، مهرش در دلم نشست. آن روز، خان مرا بر آن داشت که هر فراغتی را در میان ایلیات بگذرانم. بعدها که کتاب ایل من، بخارای من را نوشت، چنان شوری در من برانگیخت که هر فرصتِ رهایی، مرا به دامنهها و کوهستانها میکشاند. میان عشایر بختیاری و بهمئی میرفتم؛ جوان بودم و سرشار از انرژی، و مردان و زنان ایل نیز سرشار بودند از واگویههای ایلی، متلها و افسانههای حکمتجویانه، اشعار برزگری، عاشقانههای یار یار(یادِ یار)، و امثالالحکم پربار.
به یاد دارم، بهار۱۳۶۹ از نیمه گذشته بود. در سرحدات برفگیرِ سرقوچ ارتفاعات منگشت زیر بِهُونِ قاسم نشسته بودم که ناگاه سخن به دنیای سیاست کشید. نام چند مدیر فَشَل خوزستانی را بر زبان آوردم. هنوز سخنم به پایان نرسیده بود که خالو قاسم با حرارتی مثالزدنی پرید میان کلامم و گفت:
"کُداخدایی شارت میخواد، بارت میخواد، تابو پُر آرد میخواد، بِره دَم کارد میخواد."
این نخستینبار بود که این ضربالمثل را میشنیدم. چهار جملهای که در حقیقت چهار رکن بنیادین مدیریت ایلی را پیش چشم مینهاد.
نخستین شرطِ کدخدایی در نظام ایلی بختیاری "شارت" است. شارت یعنی پختگی، مهارت و دانایی؛ یعنی وجاهت اجتماعی و مقبولیت؛ یعنی توانایی برقرار کردن پیوندهای نرم، حل تعارضات، شناختِ دقیق اقلیم انسانی و آگاهی از آداب و رسوم ایل.
دومین شرط "بارت" است. در فرهنگ بختیاری بارت،یعنی: توان، ظرفیت و پشتوانه. کدخدایی که بارت ندارد، اگر هزار "شارت" هم داشته باشد، ره به جایی نمیبرد. بارت یعنی قدرت اعتمادسازی، اقناع و ایجاد رضایتمندی؛ همان توان سازماندهی طایفه در لحظات دشوار، هنگام کوچ و بحران. در مدیریت نوین، این همان قدرت بسیج منابع و توان عملیاتی است.
سومین رکن "تابو پُر آرد" است. تابو در ایل، سیلوی کوچک ذخیرهی آرد و غلات است. کنایه دارد به اینکه کدخدا باید برای تنگیروز آماده باشد؛ اگر خشکسالی یا حادثهای ناگهانی پیش آمد، بتواند از مال و منال خویش به یاری ایل بشتابد.
و اما چهارمین شرط، "بِره دَم کارد" است؛ کنایهای از لحظهی عمل. آنجا که باید تصمیم گرفت و پیش رفت، نه آنکه دست بر دست گذاشت. این جسارت، تنها زمانی میسّر است که مقدماتش از پیش فراهم شده باشد.
جمعبندی
این ضربالمثل بختیاری، چهار ستون مدیریت نوین را چنین پیش روی ما میگذارد:
شارت، یعنی: مهارت، دانایی، فهم اجتماعی، میانجیگری.
بارت ، یعنی :توان و ظرفیت؛ اعتمادسازی و سازماندهی
تابو پُر آرد میخواد،یعتی : ذخیرهسازی و آمادگی برای بحران.
بِره دَم کارد میخواد یعنی :سخاوت و شجاعت در تصمیمگیری ها و پرداختن هزینه ها
در فرهنگ بختیاری، کدخدایی تنها از آنِ مردان نبود؛ گاه چهار رکن کدخدایی را در میان زنان نیز میدیدند؛ زنانی چون کدخدا بیبیگُل در باغملکجانکی و کدخدا گُلنار در دیار بختیارینشینِ فریدن اصفهان.
این حکایت در چند قسمت در نوشتارهای آتی خواهد آمد، نقط و نظرات خوب شما به غنای نوشتارهای آتی کمک شایان خواهد نمود۔