امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ غلامعباس دیناروند :
سومین جشنواره ادبی شکرستان با همان ساختاری کلیشهای و فرسوده اکثر رویدادهای مشابه به پایان رسید؛ رویدادی که با وجود ظواهر آراسته و اسامی درخشان از ارائه یک دستاورد ملموس و تاثیرگذار عاجز مانده است! نفس برگزاری چنین جشنوارههایی در استان محرومی مثل خوزستان توسط یک شرکت صنعتی قابل تقدیر است اما این پایان ماجرا نیست بلکه باید پرسید: *آیا این جشنواره چیزی جز یک آیین رونمایی از فهرست برندگان و اهدای چند لوح تقدیر بوده است؟* رقم ۱۲۵۰ اثر آنقدر که در تیتر خبرها میدرخشد، گویای کیفیت نیست. سوال اصلی اینجاست: سرنوشت این هزاران اثر و داستان و شعر بعد از داوری چه میشود؟ آیا همه آنها به جز معدود برگزیدگان، محکوم به فراموشی در بایگانی برگزارکنندگان هستند؟ این رویکرد، نه تنها تشویق کننده که ناامیدکننده و خردکننده استعدادهای جوان است.
هیئت داوران گرچه ستارهدار و معتبر بودند، اما حضور نامها به تنهایی کافی نیست. آیا این داوران بزرگ، وقتی اثری از نوجوانی در شهرستانی دور میبینند، فرصت یا مکانیزمی برای ارائه بازخورد سازنده به آن شرکتکننده دارند؟ خیر. *سیستم داوری ما همچنان یک جاده یکطرفه و غیرشفاف است که در آن فقط نام برنده اعلام میشود، بدون آنکه معیارهای برتری و نقاط قوت و ضعف آثار حتی برای خود برگزیدگان تشریح شود.* این روند، جشنواره را به یک *لاتاری ادبی* تبدیل میکند که رابطهای پویا و آموزنده با جامعه ادبی ایجاد نمیکند.
برگزاری کارگاه با حضور اساتید و سخنرانی دکتر کاکایی درباره مولانا هرچند ارزشمند اما به کاریکاتوری از *فعالیت جنبی* تبدیل شده است. این برنامههای تکدفعهای و نمایشی، نمیتوانند جای یک برنامه مدون و بلندمدت برای پرورش استعدادهای کشفشده را بگیرند. *شکرستان ادبی و امثال آن بعد از اهدای جوایز، مسئولیت خود را تمامشده میپندارند. این ضعف بزرگ همان نقطه جدایی یک «جشنواره آیینی» از یک «نهاد پرورشی» است.*
نکته تاسفبار دیگر، انحصارگرایی جغرافیایی و محفلی در نتایج است. با نگاهی به فهرست برندگان بخش بزرگسال، به وضوح میبینیم که سهم استان میزبان (خوزستان) به شکلی چشمگیر بالا است. آیا این امر صرفاً نشان از غلبه کیفی آثار این استان دارد یا میتواند نشانهای از جهتگیریهای ناخودآگاه یا حتی خودآگاه داوران و برگزارکنندگان محلی باشد؟ این ابهام، وقتی با عدم شفافیت در بیانیه داوری ترکیب میشود، به شهرت و اعتبار جشنواره لطمه میزند.
در پایان باید پرسید: شکرستان ادبی برای جامعه ادبی ایران چه میراثی به جا گذاشت؟ آیا مجموعهای از آثار برترش را منتشر کرد؟ آیا بستر مستمری برای ارتباط برگزیدگان دورههای مختلف با اساتید فراهم آورد؟ آیا توانست مکانیزمی برای حمایت و انتشار آثار شایسته اما غیربرگزیده ایجاد کند؟ پاسخ منفی به این سوالات، نشان میدهد که این جشنواره مانند بسیاری دیگر، در دام *شوژرالیسم ادبی* افتاده است؛ یعنی تبدیل ادبیات به بهانهای برای برپایی مراسمی پرزرق و برق با سخنرانان مشهور، بدون پیگیری سرنوشت خود ادبیات و خالقان آن. *تا زمانی که نگاه برگزارکنندگان از «برگزاری مراسم» به «ساخت اکوسیستم» تغییر نکند، شکرستان و همتایانش تنها گردوغباری برخاسته از زمین خواهند بود که به زودی مینشینند و چیزی جز خاطرهای کمرنگ از خود باقی نمیگذارند.*