مگر می شود در کنار غول بتونی زشتی که هزاران میلیارد تومان را خورده و کوه نمک پس داده است، عکس یادگاری گرفت؟
اگر توفیقی دست می داد و دستی بر آتش تحریر دائره المعارف ایرانیکا می داشتم به طور حتم در برابر توصیف یک «خوزستانی»، می نوشتم انسانی مهربان، خونگرم و رئوف حتی نسبت به دشمنان و خصم بداندیشی که با زبان «تیشه» با ریشه ها سخن گفته است. همان تعبیر خجستۀ شاعر اندیشه ها که، با یاس ها به داس سخن گفته اند. راستی را آن چه بر خوزستان در سالیان پیشین تا کنون گذشته جز این نبوده است.
می گویند؛ شیطان در لوای جزئیات خفته است. چنان چه می گویند؛ لابه لای سطور را بخوانید و نه سطور را. پُر بی راه هم نمی گویند آن ها که در کنار این همه حرف حساب، قضاوت را بر گُرده مخاطب افکنده اند. دراز گویی خطاست. بگذارید گوهر کلام خود از جان سخن پرده بردارد.
شما غریبه نیستید اما متن این «پیامک»، خواب را از دیده گانم سترد، غم بر دلم نشاند و لبخندم را گرفت... خود بخوانید:
« با سلام؛ احتراماً از جنابعالی دعوت به عمل می آید تا در اردوی تفریحی و آموزشی بازدید از سد بزرگ گتوند ویژه مدیرمسئولان و سردبیران و سرپرستان نشریات استان که در روز سه شنبه 12 آذر ماه برگزار می گردد حضور بهم رسانید؛ زمان حرکت؛ ساعت 6 و نیم صبح درب اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان»
پرسش تاریخی من این است: آخر به چه جراتی!
مگر می شود نخبگان خوزستان را در ضیافت تفریح در قتلگاه خوزستان شرکت داد؟
مگر می شود در کارگاه بزرگ اشتباهاتِ مهلک مهندسی، آموزش دید؟
مگر می شود در کنار غول بتونی زشتی که هزاران میلیارد تومان را خورده و کوه نمک پس داده است، عکس یادگاری گرفت؟
مگر نخبگان مطبوعاتی خوزستانی قرص بی خیالی و شربت بی تفاوتی نیوشانده اند؟
...من خود دست های پینه بسته کشاورزان پایین دست سد گتوند را دیده ام. من چشم های اشکبارشان را نظاره کرده ام. صدای مظلومیت و دادخواهی روستاییان منطقه را شنیده ام. چگونه می توانم به تاریخ، به حقیقت و روح شرافت خیانت کنم! آن ها چه فکر کرده اند؟ ما را چه پنداشته اند؟ ما فرزند خوزستانیم. اگر بند نجابت، دست هایمان را بسته است. اگر مدار عقلانیت و التزام به قانون، راهکارهای دیگر را از پیش رویمان برداشته است... آیا باید این نجابت ها و این عقلانیت ها را، جهالت، نادانی و بی غیرتی تعبیر کرد؟ حاشا که نخبه خوزستانی، سیاهی لشگر رجّاله های دروغین شود! حاشا.
صریح بگویم؛ آن ها می خواهند برای قاتل اکوسیستم تاریخی خوزستان، لباس جعلی مشروعیت فراهم آورند. آن ها می خواهند در سایه اغماض و بی تفاوتی نخبگان خوزستانی، سایه سیاه این سدّ آدمخوار را بگسترانند. آن ها می خواهند منجلاب، هم بخورد. آن ها می خواهند به واسطۀ خلوص نخبگانی، قاتل کارون را تطهیر کنند. آن ها می خواهند...
بگذار صریح تر بگویم. یک دهه پیش، نخستین واکنش به طرح ظالمانه انتقال آب کارون در خانه مطبوعات خوزستان شکل گرفت. طوماری که دست کم نقشۀ انتقال کارون به رفسنجون را در هم پیچید. آن ها می خواهند با مشارکت نخبگان مطبوعاتی در به اصطلاح «تفریح و آموزش» در کنار سدّ بزرگ! گتوند از مطبوعات خوزستان انتقام تاریخی بگیرند! چرا که آیا پس از حضور نخبگان خوزستان جهت تفریح و آموزش در کنار سدّ گتوند دیگر آبرویی برای ما می ماند؟ و در این سیاهی شب: راستی که ما چه داریم جز آبرو. چه داریم جز شرافت. چه داریم جز تعهد به خوزستان و نخل و کارون. این آیا بی رحمانه نیست! که همۀ دارایی ما را یک جا در سایه سیاه سدّ گتوند ستانیدن...
چه می گویم: آیا آن ها که هنوز حقّ طبیعی و مشروع کشاورزان و روستاییان به خاک سیاه نشسته پایین دست سد را نپرداخته اند. آن ها که حتی کوچک ترین زحمتی به خود ندادند که پاسخگوی گزارش صریح و دقیق سازمان بازرسی کل کشور باشند که خواستار تخلیه هر چه سریع تر سدّ گتوند شده بود، باشند. آن ها که کوه نمک را انکار کردند و فاجعه نه مضحکه ای فراهم آوردند که خون از مژگان هر دردمندی می چکاند. آن ها و آن ها آیا آبروی مطبوعات خوزستان را که باورمندم تنها دارایی شان باشد به بازی نخواهند گرفت!
هیهات که در این بازی حتی تماشاگر باشیم. هیهات!
بگذار تفریح ما غنودن در تحریره هایمان باشد. بگذار آموزش ما در کنار هم تبارانمان و در کنارشان رخ دهد. ما در کوچه پس کوچه های شهرها و روستاهای خوزی آموزش خواهیم دید با همه نداری ها، کاستی ها و محرومیت هایشان. ما در کنار مردمان خوزی تفریح خواهیم کرد با همان هوای آلودۀ ریزگردی، با همان باران های اسیدی، با همان بی آبی و شورآبی... مطبوعات خوزستان در کنار مردم خوزستان ایستاده اند. با آن ها خوشند. از آن ها الهام می گیرند و این خوشی ها کم نیست، از چه دلتنگ شدی!
و من روزی از سد گتوند بازدید خواهم کرد که بنا بر نظر صریح کارشناسان سازمان بازرسی، تخلیه شده باشد!* یا مرجع صاحب صلاحیت علمی این سد را از اتهام تولید نمک و شوراندن کارون تبرئه کرده باشد! یا به گونه ای دموکراتیک، رضایت همه متضرران از تبعات فعالیت این سد را جلب کرده باشد! باری، من آن گاه، آن هم برای عبرت آموزی از مشاهده یکی از بزرگ ترین پروژه های فاقد محاسبات مهندسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به دیدار از سدّ گتوند خواهم رفت. و تا آن زمان همه باید بدانیم با کادوپیچ کردن هیچ دروغی نمی توان جریان سیّال حقیقت را از سکّه انداخت.
*برای یادآوری:
حجه الاسلام پورمحمدی رئیس سابق سازمان بازرسی کل کشور، چهارم دی ماه سال 91 با اشاره به صرف ۲۰۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای ساخت سد گتوند درباره این سد گفته بود: «آخرین تصمیم سازمان مربوط به تخلیه آب سد گتوند و تغییر کاربری این سد است. با کارشناسیهایی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که با شرایط حاضر سد گتوند نمیتواند به فعالیت ادامه دهد و با مدنظر قرار دادن قانون و کار کارشناسی این تصمیم را ابلاغ کردهایم و پای آن هم ایستادیم».
البته محمود احمدی نژاد رئیس دولت پیشین در گردهمایی مدیران ارشد وزارت صنعت معدن و تجارت در فرودین 92 به این گونه انتقادها واکنش نشان داده و گفته بود: «یک آدم بی سوادی وارد کارهای تخصصی میشود و به ما نامه رسمی زده میزند که شما این سد را در این نقطه نسازید و در جای دیگری احداث کنید. به تو چه ارتباطی دارد ؟ اصلا تو میفهمی سد یعنی چه؟ چه کسی به تو این اجازه را داده است که چنین کاری را انجام دهی؟ من که خودم مهندس عمران هستم در این باره اظهار نظر نمیکنم چرا که احداث یک سد مطالعات زمینشناسی و هیدرولوژیکی فراوانی را می طلبد، در انتهای نامه هم تهدید میکنند که اگر این کار را انجام ندهید با شما برخورد میکنیم».
گفتنی است سد گتوند علیا در ۲۵ کیلومتری شهرستان گتوند در خوزستان قرار دارد و آخرین سد بلندی است که بر روی رودخانه کارون ساخته شده است. انحلال نمک سازند نمکی گچساران در مخزن این سد و شور شدن آب رودخانه کارون اعتراضاتی را در بین کشاورزان خوزستانی به ویژه شرکتهای توسعه نیشکر و صنایع جانبی بهدنبال داشت. کارشناسان بر این باورند که ورود سیلاب به مخزن این سد باعث بر هم خوردن لایهبندی، شور شدن آب خروجی به رودخانه کارون و وقوع یک فاجعه زیست محیطی است.
گتوند باعث شد تولید نیشکرشون 20 تا 30 درصد افت کنه / خدا کنه تا گتوند بیش از این لطمه نزده تغییر کاربری بده / دکتر کلانتری میگفت اگر گتوند ادامه بده ظرف سال های اینده زمین های خوزستان شوره زار میشوند و خاک خوزستان بتدریج میمیره
متاسفانه روابط عمومی آب و نیرو مطبوعات افکار عمومی خوزستانی ها را جولانگاه نظرات یکسویه و تبلیغات متکبرانه سدسازان قرار داده است بپرسید کدام شبکه آبیاری ؟ کدام اشتغال کدام رفاه؟ سرنوشت هزاران آواره بالادست و هزاران هکتار اراضی شور پایین دست چه شد؟
ما جمعی از سردبیران و مدیران مسئول مطبوعات خوزستان ضمن محکوم نمودن چنین حرکت های ساده لوحانه ای اعلام می کنیم که در این اردو شرکت نخواهیم کرد و خواهان ملغا نمودن این اردو هستیم.