امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - نوید قائدی :
این روزها کمتر شهروندی است که از اوضاع نابسامان مدیریت شهری گلایه نداشته باشد.. خالفتهای گسترده افکار عمومی، تعداد زیادی از مطبوعات و رسانه ها و حتی اعضای شورای شهر و حتی انتقادات صریح بسیاری از مسئولان، همگی نشان از عدم رضایت از عملکرد شهردار دارند. با این حال، پرسش این است:چرا با وجود این حجم از گلایه و مخالفتها و درخواستها برای کنارهگیری، شهردار همچنان بر مسند خود اصرار میورزد و از استعفا سر باز میزند؟
این پافشاری بر ماندن، غیرمنطقی به نظر میرسد. وقتی اعتماد عمومی از بین رفته، حمایت نهاد شورا و مسئولان شهرستان و مسئولان ارشد استان سلب شده و حتی صدای اعتراض از درون بدنه شهرداری شنیده میشود، ادامه فعالیت نهتنها به نفع شهر و شهروندان نیست، بلکه به فرسایش هرچه بیشتر سرمایههای اجتماعی و سیاسی میانجامد.
وقتی شهردار بهصراحت دلیل و نیت خود مبنی بر ماندن را برای افکار عمومی تشریح نمیکند، پس افکار عمومی خصوصاً رسانهها حق دارند دلایل احتمالی این اصرار را موردبررسی قرار دهند؛ لذا بررسی و گمانها میتوانند در چند دسته تقسیم شوند.
اول، منافع شخصی و گروهی: شاید اصلیترین دلیل، وجود منافع شخصی یا گروهی باشد که بقای شهردار را تضمین میکند. این منافع میتواند شامل پروژههای خاص، رانتهای اقتصادی یا حفظ شبکهای از روابط باشد که با تغییر شهردار، دچار چالش میشوند. در این صورت، خدمت به شهروندان در اولویت قرار نمیگیرد و حفظ موقعیت، به هر قیمتی، در دستور کار است.
دوم، فقدان شفافیت و پاسخگویی: سیستمی که در آن شهردار میتواند با نادیدهگرفتن خواست عمومی و نهادهای نظارتی (شورا و دیگر نهادهای مربوطه) به کار خود ادامه دهد، نشاندهنده ضعف در سازوکارهای شفافیت و پاسخگویی است. گر نظارتها کافی نباشند و امکان اعمال فشار برای کنارهگیری فراهم نباشد، شهردار میتواند باتکیهبر برخی حمایتها، خود را در برابر انتقادات مصون بداند.
سوم، غرور و خودباوری کاذب: گاهی اوقات، عامل غرور میتواند نقش ایفا کند. شهردار ممکن است تصور کند که تنها او قادر به اداره امور است یا باتکیهبر گذشته نهچندان روشن و موفق خود، از پذیرش اشتباهات یا ضعفهای فعلی خودداری کند. این خودباوری کاذب، مانع از درک صحیح واقعیتها و اتخاذ تصمیم منطقی استعفا میشود.
چهارم، فشار از بالا: در برخی موارد، احتمال دارد که شهردار تحتفشار از سطوح بالاتر برای ماندن قرار داشته باشد. این فشار میتواند به دلایل سیاسی، یا حتی اقتصادی باشد که اجازه نمیدهد تغییرات لازم در رأس مدیریت شهری صورت گیرد، حتی اگر بهای آن، نارضایتی عمومی باشد.
البته ادامه این وضعیت میتواند عواقب نامطلوبی برای شهر در پی داشته باشد، پروژههای شهری متوقف میشوند، برنامههای توسعهای به بنبست میخورند و مهمتر از همه، اعتماد مردم به نهادهای انتخابی و حتی دولتی از بین میرود. وقتی مردم احساس کنند صدایشان شنیده نمیشود و اراده عمومی نادیده گرفته میشود، یاس و بیتفاوتی جایگزین مشارکت و امید میشود که این خود سرآغاز بحرانهای عمیقتر در این شهر جامانده از توسعه خواهد بود.
حال این سؤال مطرح میشود که راه برونرفت از این وضعیت چیست؟ شورای شهر بهعنوان نمایندگان مردم باید از تمام اختیارات قانونی خود برای بازگرداندن مدیریت شهری به مسیر صحیح استفاده کند. نهادهای نظارتی باید با قاطعیت و بدون ملاحظه، به بررسی دلایل احتمالی بپردازند و شفافیت را سرلوحه کار خود قرار دهند و در نهایت، افکار عمومی و مطبوعات و رسانهها نیز باید با مطالبهگری مستمر و هدفمند، فشار را بر مسئولان مربوطه افزایش دهد تا شهردار، فارغ از هرگونه منفعت شخصی یا گروهی، به خواست جمعی تن دهد و راه را برای مدیریت کارآمدتر باز کند.
(8 مرداد 1404)