امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - محمد شریفی :
سهشنبه، ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ساعتِ ۱۴.
با برادرم و خانواده از سرِ اندوه و برای شرکت در تشییعجنازهای، رهسپار باغملک شدیم؛ آنهم جادههایی که بهجای رساندن مسافر به آغوشِ خانه، پیکرهای غبارآلود را به آغوشِ گور میسپارند. هنوز به پلیسراه اهواز نرسیده بودیم که تلفن زنگ زد،خبری تلخ و ناگوار: مهدی و مدینه شریفی، چونان دهها زن و مرد و کودک دیگر در روزها و ماهها و سال های قبل، در شیارهای خونینِ همان جاده جان سپرده بودند؛ جادۀ مرگ که بر اثرِ تخلیهٔ بیپروای خاک از سوی پیمانکار و گردبادی از غبارِ آن، دید رانندگان را محو کرد و سانحهای خونین رقم زد.
وزیر راه بارها آمد، دید و شنید؛ ولی چشم فرو بست و دلش از آسفالتهای ترکخوردهٔ جادهها سختتر ماند. ماشینهای راهسازی پیداست، اما پیشرفت کار لاکپشتی و میلیمتری است؛ و پرسش بیپاسخ این است: این همه حضورِ نمایشگونه برای چیست وقتی جانِ مردم هنوز بر خاک میافتد؟
کاش دادستانِ استان، که بر روی میزِ خود کوهی از پروندههای مرگ ناشی از تصادفات جاده ای روی میز دارد، علیه مقصران اعلام جرم میکرد. کاش آن هیجده نمایندهٔ خوزستان که بر صندلیهای سبز تکیه زدهاند، سکوتِ سنگینی که بر لبانشان نشسته را میشکستند. کاش آن مدیرکلِ راه، که همواره پاسخی شفاف نداده و تقصیر را حواله میدهد، مورد بازخواست قرار میگرفت. کاش استانداران گذشته و حال برای جادههای مرگ، کمیتههای حقیقتیابِ مستقل تشکیل میدادند.
آه از اورژانسهایی که دیر میرسند، از بازرسانی که گویی جادههای مرگ را جزوِ وظایفِ خویش نمیدانند، و از پیمانکارانی که خاک را بیمحابا در باد رها میکنند بیآنکه اصولِ ایمنی را رعایت کنند. آن گردبادِ کور، چشمِ دو راننده را بست و سرنوشتِ چند بیگناه را رقم زد.
مهدی امیری، فرهنگیِ خوشنام، که با زبانِ نرمِ خود اخلاق و دانش میآموخت، بر اثرِ بیتدبیریِ همان کسانی پر کشید که باید نگاهبانِ جانِ مردم میبودند. و بانو مدینه شریفی، همراهِ سفرِ بیبازگشت، با خونِ خویش بر دفترِ سیاهِ جادههای ما ثبت شد. روشنک، دخترِ نوجوانِ خانواده، با پیکری مجروح در بیمارستانِ گلستان روبهروست؛ آکنده از درد و بیاطلاع از فقدانِ پدر و زخمهایِ عمیقِ مادر.
من به بیمارستانِ مادرِ رامهرمز رفتم، جایی که صدای ضجهٔ مادران با زمزمهٔ سردِ دستگاههای درمان درآمیخت. نمیدانستم بر بالینِ کدام جنازه بگریم و بر پیشانیِ کدام مصدوم دست نوازش کشم. هنوز اشکهای حادثهٔ نخست خشک نشده بود که آژیرِ حادثهٔ دومی در گوشها زوزه کشید؛ باز هم تابوت، باز هم زخم، باز هم داغ.
ای مسئولانِ خوزستان! خون های بیگناهانی که بر زمینِ جادهها مرگ همچنان ادامه دار است، بدانید نامِ شما بهعنوانِ شاهدانِ خاموش و عاملانِ ترکفعل ثبت خواهد شد. تاریخ و حافظهٔ زخمیِ مردم و ضجههایِ روشنکها روزی گریبانتان را خواهد گرفت.
این مرثیه تنها برایِ مهدی و مدینه نیست؛ برای همهٔ جانهایی است که در جادههای مرگِ خوزستان، بیپناه و بیدادرس، به دستِ بیمسئولیتیِ ما پرپر شدند. تا به کی؟
در پی وقوعِ چند سانحهٔ مرگبار در محورهای خوزستان و جانباختنِ هماستانی ها از مقامات مسئول خواسته میشود:
الف: فوراً کمیتهٔ حقیقتیابِ مستقل برای بررسیِ عللِ حوادث و نقشِ پیمانکاران تشکیل شود.
ب:دستور توقفِ عملیاتِ پرخطری که موجبِ تخلیهٔ خاک و کاهشِ دید میشود، تا اجرای کاملِ تمهیداتِ ایمنی صادر گردد.
ج: بازپرسِ قضایی و دادستانِ استان، علیهِ عواملِ ترکفعل اعلامِ جرم کنند.
د:تقویتِ نیروی اورژانسِ جادهای و کاهشِ زمانِ رسیدنِ آنها به محلِ حادثه در اولویت قرار گیرد.
بدجوری دلم گرفته است۔۔۔