امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - امید حلالی :
ظرف چند ساعت طی نیمه شب پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴ تا ظهر بر اثر مرگ نابهنگام زنده یاد آ پیمان نجف پور شهنی فضای شبکه اجتماعی آکنده از پیام های تسلیت متعدد و همدردی و اظهار تالم در ابتدا از طرف دوستان و آشنایان و همکاران و سپس مسوولین گردید که نشان از قدر و منزلت و جایگاه معنوی این همکار ارزشمند داشته و دارد نیز کنشی اجتماعی و محل بحث.
این موج هر چند بسیار مغتنم است اما جای آسیب شناسی فراوان دارد و نباید از کنار آن به سادگی و مماشات عبور کرد. باید به عنوان موقفی ایستاد و تحلیلش کرد.
چگونه یک مرگ می تواند اینهمه همدردی بیافریند؟ صدها پیام تسلیت، قرار گرفتن تصویر در پروفایل های گروه های بزرگ و موثر، سرودن شعر و نقل خاطرات و بکار گرفتن تعابیر بلند در وصف شخصیت ارزنده و ... بعد هم شروع تسلیت مسوولان که احتمالن دنباله دار نیز خواهد بود تا از این گردونه جای نمانند و غیبتی برای آنان ثبت نشود و ...
سوال ساده اینجاست که آیا قدری از این اظهار تالم و همدردی ها برای عزیزی ۴۶ ساله نمی توانست در دوره زندگانی اش تجلی یابد؟ زنده یاد سال ها قبل اوضاع رو به راهی داشت و پیمانکار موفقی مرتبط با شرکت ملی حفاری در حمل دکل بود و بخاطر رقابت حذفی و ناروای شرکتی رقیب آسیب فراوان توام با ضرر دید و این گپ و فاصله با نرم طبیعی زندگی بر مسیرش سایه انداخت. فاقد کار رسمی، بیمه و بیمه تکمیلی و تامین آتیه بود و ... به لحاظ روابط عمومی نمی گویم بلکه از لحاظ روابط اجتماعی نیز کم همتا بود، غمخوار بود، احوال جوی دیگران، در اصلاح ذات البین و گرفتن رضایت از طرفین دعاوی فعال، خود را ملزم به شرکت در فواتح و مناسبت ها و انتخابات می دانست، حسینی بود و در عزاداری هیات ها شرکت می کرد و انقلابی بود، ارتباطات سیاسی گسترده حتا با مسوولین، دلسوز تبار و سرشناس در طایفه خود و ... کارهای زیادی از دست خالی اش برمی آمد چرا که آنچه انسان را غنی می کند شخصیت است نه حساب بانکی و رده سازمانی. پست اداری نداشت اما جایگاه اجتماعی اش بالا بود.
آیا چنین شخصی ارزنده ای که اکنون صدها نفر در پیام های متعدد بر آن شهادت داده و صحه گذاشته اند شایسته قدری همراهی و همیاری برای قرار گرفتن در مسیری متعارف و ایمن در زندگی نبود؟ آیا از دست جامعه بر نمی آمد تا پیمان و پیمان های دیگر اجتماع را مراقبت و اندک حمایتی کنند تا این فرد توانمند مجددا قوت بیشتر بگیرد تا خدمات گسترده تری ارایه کند؟
قصد محاکمه جامعه را ندارم و شاید وقتش هم مناسب نباشد چون ایام عزای دوست است و امروز مراسم فاتحه اش در مسجد و فردا نیز خاکسپاری در بی بی یان مسجدسلیمان که آرام گاه طایفه معزز شهنی است و پیمان پای ثابت بیشتر فواتح آنجا اما نمی توان از این تناقض ها با چشمپوشی گذشت چرا که تساهل نیست بلکه آسیب است. اگر جامعه باور دارد که پیمان این همه خوب و دوست داشتنی و با غیرت و اهل رفاقت بود چرا خدماتی به او نداد؟
در دوره ای که در خانه مطبوعات مسوولیتی داشتم و پیمان هم یار و مددکار محکمی، به واسطه ارتباطاتی زمزمه ای مطرح بود که پیمان قرار است به نفت و گاز مارون برود و انصافا آن صنعت را هم می شناخت. انواع مخالفت های پنهان و کارشکنانه و زبر آب زنی و ... شروع شد و دل خسته و دردمندش را جریحه.دار می کرد و در آخر هم نشد که هر چند تسلیم محض قضا و قدریم اما چه بسا اگر پیمان به نفت رفته بود حداقل می توانست از امکانات مناسب بیمارستان نفت برای علاج نارسایی ها و مشکلات قلبی اش استفاده کند. اما عده ای با زشتی مانع شدند که چه بسا اکنون خود آنها نیز لب و قلم تسلیت گو داشته باشند و انشاالله که از ندامت باشد و عاقبت کارشان به خیر بیانجامد چون در آموزه های ما است که بدی برای کس نخواهیم و بزرگ منشی و بخشندگی پیشه کنیم و خطاپوشی.
آ پیمان عزیز با همه ویژگی های ارزنده و احیانا ضعف هایی که همه ما به عنوان ابنا آدم ابوالبشر داریم رفت اما جامعه باقی ست. جامعه ای که بقا دارد و برای دوام بهتر باید دست به خودپالایی بزند و رفتارهای غلطش را اصلاح کند.
امیدوارم مرگ پیمان تلنگری باشد تا جامعه ایرانی و خوزستانی و جوامع محلی در احوالات و رفتار خود اندیشه و فکرت کنند و به رفع نواقص خود بپردازند و قدر سرمایه های اجتماعی خود را بدانند.
راستی را این چه وقت رفتن بود؟
و بدرود یار سفر کرده
روانش شاد و جایگاهش مینوی باد