امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ غلامعباس دیناروند :
خبر "نشست مشترک دانشگاه علوم پزشکی اهواز و دانشگاه سنت پترزبورگ روسیه" را در کانال خبری وبدای اهواز خواندم، تصمیم گرفتم نقدی بر آن بنویسم، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!
همکاری علمی بین دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز و دانشگاه سنپترزبورگ روسیه، نمونهای از یک همکاری" ناهمگون علمی" است که نیازمند تدبیر و برنامهریزی هوشمندانه برای تبدیل تهدیدها به فرصت میباشد. این همکاری در شرایطی شکل میگیرد که شکاف قابل توجهی بین سطح علمی و تحقیقاتی دو دانشگاه وجود دارد. دانشگاه سنت پترزبورگ سالانه بیش از ۱۰ هزار مقاله ISI در مجلات معتبر بینالمللی منتشر میکند و در رتبهبندیهای جهانی جایگاه مناسبی دارد. در مقابل، دانشگاه جندیشاپور با تولید سالانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ مقاله ISI و ضریب تأثیر محدود، در رتبهبندیهای بینالمللی حضور کمرنگی دارد.
شکاف در زیرساختهای تحقیقاتی نیز مشهود است؛ دانشگاه سنپترزبورگ دارای مراکز تحقیقاتی مجهز به تکنولوژی روز بوده و دسترسی کامل به پایگاههای اطلاعاتی علمی جهان دارد. این در حالی است که دانشگاه جندیشاپور با امکانات محدود و تجهیزات اغلب فرسوده روبروست و به دلیل تحریمها و کمبود بودجه، دسترسی محدودی به منابع علمی بینالمللی دارد. از نظر شبکههای علمی نیز دانشگاه سنت پترزبورگ عضو فعال بیش از ۱۰۰ کنسرسیوم و شبکه علمی بینالمللی است، اما دانشگاه جندیشاپور حضور کمرنگی در این شبکهها دارد و بیشتر بر ارتباطات منطقهای متمرکز است.
ریشههای این شکاف را میتوان در عوامل ساختاری و بینالمللی جستجو کرد. تفاوت در تاریخچه و سابقه علمی، نظام آموزشی و میزان حمایتهای دولتی از عوامل ساختاری این شکاف هستند. از سوی دیگر، تحریمها، انزوای علمی و مشکلات ارزی از عوامل بینالمللی مؤثر بر این ناهمگونی میباشند.
*این شکاف علمی پیامدهای متعددی دارد*از جمله تهدیدها میتوان به وابستگی علمی، خطر خروج دادههای بالینی ارزشمند بدون سهم متناسب و حاشیهنشینی علمی پژوهشگران ایرانی اشاره کرد. با این حال، فرصتهایی نیز وجود دارد از جمله امکان یادگیری شتابان، جهش علمی و بینالمللیسازی از طریق همکاری.
برای کاهش این شکاف، راهبردهای کوتاهمدت و بلندمدتی پیشنهاد میشود. در*کوتاهمدت* انتقال دانش هدفمند، آموزش پژوهشگران و تجهیز آزمایشگاهها میتواند مؤثر باشد. در بلندمدت توسعه قطبهای تخصصی، ایجاد مراکز مشترک و تولید علم مشترک راهکارهای مناسبی هستند.
الگوی همکاری موفق باید بر اساس مدل مشارکت متوازن شکل گیرد. در این مدل، دانشگاه جندیشاپور میتواند دادههای بالینی منحصربهفرد، جمعیت بیمار خاص و دانش بومی پزشکی را ارائه دهد و دانشگاه سنپترزبورگ نیز تکنولوژی پیشرفته، روشهای تحقیق مدرن و دسترسی به شبکههای بینالمللی را در اختیار قرار دهد.
حال نگاهی بیندازیم به بحث ارزآوری و سود مالی ناشی از این ارتباطات علمی، چرا که در حال حاضر بدلیل مشکلات عدیده مالی و بودجه های انقباضی دانشگاههای ایران قطعا درآمد ناشی از تبادلات دانشجوی خارجی میتواند به حل برخی مشکلات کمک کند! به بررسی پاسخ این پرسش کلیدی میپردازیم که در این همکاری علمی کدام دانشگاه سود ارزی بیشتری کسب میکند؟ دانشگاه سنپترزبورگ به عنوان طرف روس، سودآور اصلی این رابطه علمی خواهد بود. این دانشگاه از طریق مکانیسمهای مختلفی از جمله دریافت شهریه از دانشجویان ایرانی، جذب گرنتهای تحقیقاتی بینالمللی، فروش خدمات آموزشی و دورههای تخصصی، و همچنین عرضه تجهیزات و فناوریهای پزشکی به طرف ایرانی، جریان قابل توجهی از ورود ارز را تجربه خواهد کرد. در مقابل، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور به عنوان طرف ایرانی، عمدتاً در موضع هزینهکننده قرار دارد. این دانشگاه باید برای اعزام دانشجو و استاد به روسیه، خرید تجهیزات و فناوری، و استفاده از خدمات آموزشی، ارز قابل توجهی از کشور خارج کند. آنچه در این معادله نگرانکننده مینماید، خروج منابع مالی در برابر دسترسی رایگان طرف روس به دادههای بالینی ارزشمند و نمونههای بیولوژیک منحصربهفرد ایران است. این دادهها که حاصل سالها پژوهش روی جمعیت بیمار خاص و بیماریهای نادر در منطقه خوزستان است، در واقع ثروتی ملی و سرمایهای استراتژیک محسوب میشوند که قیمتگذاری روی آنها دشوار است. دسترسی آسان و کمهزینه به این گنجینه علمی، خود به تنهایی میتواند توجیهگر بسیاری از هزینههایی باشد که دانشگاه روسی حاضر به پرداخت آن است.
اگر این همکاری بدون برنامهریزی دقیق و تعریف مکانیسمهای شفاف مالی ادامه یابد، به کانالی برای خروج ارز و دادههای ارزشمند از کشور تبدیل خواهد شد. آنچه در این میان ضروری به نظر میرسد، تدوین چارچوب مالی شفاف، تعیین حقوق مالکیت معنوی دادههای پژوهشی، و طراحی مدل درآمدزایی متوازن برای طرف ایرانی است. تنها در این صورت میتوان امیدوار بود که این همکاری به جای تبدیل شدن به بار مالی جدید، به فرصتی برای توسعه علمی و اقتصادی کشور بدل شود.
هشدارهای اقتصادی که باید جدی گرفت؛ این همکاری علمی در صورت عدم مدیریت هوشمندانه، میتواند پیامدهای اقتصادی ناگواری برای کشور به همراه داشته باشد.نخستین و جدیترین هشدار، خروج ارز ملی برای تأمین هزینههای خدمات آموزشی، اعزام پژوهشگران و خرید تجهیزات از طرف روسیه است. در شرایط کنونی اقتصاد کشور که با محدودیتهای ارزی مواجه هستیم، این امر میتواند به تشدید این مشکلات دامن بزند.
هشدار دوم مربوط به از دست رفتن مالکیت معنوی دادههای پژوهشی ارزشمند ایران است. دادههای بالینی منحصربهفرد استان خوزستان در مورد بیماریهای خاص و نادر، یک سرمایه ملی و ثروت استراتژیک محسوب میشود که دسترسی بیضابطه به آن میتواند خسارات جبرانناپذیری به دنبال داشته باشد.
هشدار سوم وابستگی فناوری است که میتواند به خروج مستمر ارز برای نگهداری و بهروزرسانی تجهیزات منجر شود. همچنین تخصیص بودجه عمومی به پروژههای کمبازده نیز از دیگر ریسکهای پیشروست که میتواند منابع مالی کشور را به هدر دهد.
با بررسی همه جانبه ابعاد مختلف این همکاری علمی، به وضوح میتوان دریافت که دانشگاه سنپترزبورگ سود ارزی مستقیم و قابل توجهی از این رابطه کسب خواهد کرد، در حالی که دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور نه تنها سود ارزی چندانی به دست نمیآورد، بلکه احتمالاً متحمل هزینههای قابل توجهی خواهد شد. این نابرابری در صورت تداوم، میتواند به خروج منابع مالی و دادههای ارزشمند از کشور منجر شود.
برای جلوگیری از پیامدهای منفی این همکاری، انجام فوری اقدامات زیر ضروری است: تدوین چارچوب مالی شفاف پیش از آغاز هرگونه همکاری جدی، تعیین دقیق حقوق مالکیت معنوی دادههای پژوهشی و نمونههای بیولوژیک، طراحی مدل درآمدزایی متوازن که منافع طرف ایرانی را به خوبی تأمین کند، اخذ حق اشتراک برای دسترسی به دادههای بالینی ارزشمند ایران، تعیین سهم برابر در گرنتهای تحقیقاتی و پروژههای مشترک، ایجاد سازوکار نظارتی برای پایش مستمر جریانهای مالی.
بدون اجرای این اقدامات احتیاطی، این همکاری علمی میتواند به کانالی برای خروج ثروتهای ملی کشور تبدیل شود.
در مجموع باید تأکید کرد که شکاف علمی بین دو دانشگاه یک واقعیت انکارناپذیر است، اما این شکاف میتواند به موتور محرکی برای پیشرفت تبدیل شود. شرط موفقیت، پذیرش این شکاف و برنامهریزی هوشمندانه برای تبدیل رابطه استاد-شاگردی به شراکت استراتژیک است. هشدار نهایی این است که بدون تدبیر، این همکاری میتواند به بازتولید رابطه نابرابر علمی بین مرکز و پیرامون منجر شود. با برنامهریزی دقیق، میتوان از این همکاری به عنوان پلی برای جهش علمی استفاده کرد. امیدواریم مسئولان دانشگاه جندیشاپور با آگاهی از این شکاف، هوشمندانهترین بهره را از این همکاری ببرند.