کد خبر: ۱۱۳۳۸۶
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۰

خطر استراتژیک «سفیدنماها»!

شوشان ـ مسلم سلیمانی :


در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور، یکی از واژه‌هایی که به‌ویژه در مواجهه با نقد و مطالبه‌گری مردم و نخبگان بسیار شنیده می‌شود، عبارت «سیاه‌نمایی» است. هرگاه کسی از نابسامانی‌ها، ناکارآمدی‌ها یا فساد سخن می‌گوید، عده‌ای بی‌درنگ به او برچسب «سیاه‌نما» می‌زنند. گویی نقد، مترادف با دشمنی است و هشدار دادن نسبت به خطاها، نوعی بدخواهی!
در حالی‌که از منظر عقل و تجربه، جامعه‌ای که نقد در آن خاموش شود، دیر یا زود گرفتار خودفریبی و سقوط خواهد شد. نقد صادقانه نه سیاه‌نمایی است و نه تخریب، بلکه تلاشی است برای ترمیم و اصلاح.

اما در سوی مقابل، پدیده‌ای بسیار خطرناک‌تر و در عین حال کمتر مورد توجه وجود دارد: «سفیدنمایی».
سفیدنمایی یعنی بزک کردن واقعیت، پنهان کردن خطاها، و تصویرسازی دروغین از وضع موجود به‌گونه‌ای که مسئولان و مردم گمان کنند همه چیز بر مدار سلامت می‌چرخد. اگر سیاه‌نما واقعیت را تیره‌تر از آنچه هست نشان می‌دهد، سفیدنما واقعیت را از اساس تحریف می‌کند. این تحریف اما به مراتب زیان‌بارتر است، زیرا تصمیم‌گیران کشور را از درک درستِ میدان و تهدید واقعی محروم می‌سازد.

سفیدنمایی در سیاست، اقتصاد و امنیت، سمّی است که آرام‌آرام به ریشه تصمیم‌سازی‌ها نفوذ می‌کند. نمونه‌های تاریخی فراوانی از خسارت‌های سفیدنمایی وجود دارد؛ از نادیده گرفتن ضعف‌ها در مدیریت بحران‌ها گرفته تا بی‌توجهی به هشدار کارشناسان درباره دشمنی‌های خارجی.
همان کسانی که سال‌ها پیش با اطمینان می‌گفتند «رژیم صهیونیستی توان حمله ندارد»، امروز پاسخگو نیستند که چرا دشمن درست در همان حوزه‌هایی که «غیرممکن» می‌پنداشتند، نفوذ کرده است.
یا آن‌هایی که با شعارهای پرطمطراق، قدرت کشور را مطلق و بی‌نیاز از اصلاح نشان می‌دادند، در واقع بزرگ‌ترین خدمت را به دشمن کردند؛ چرا که مسئولان را از درک ضعف‌ها و اصلاح مسیر بازداشتند.

سفیدنمایی می‌تواند دو منشأ داشته باشد: ناآگاهی یا عامدانه بودن. گروه اول، افراد یا رسانه‌هایی هستند که از واقعیت‌های میدانی بی‌خبرند و صرفاً از روی احساس یا خوش‌خیالی سخن می‌گویند. گروه دوم اما خطرناک‌ترند؛ کسانی که آگاهانه، با هدف انحراف افکار عمومی یا فریب تصمیم‌سازان، تصویری غیرواقعی از وضعیت کشور می‌سازند.
این گروه دوم می‌تواند در حکم «نفوذی» یا حتی «جاسوس نرم» باشد. آنان نه با سلاح، بلکه با روایت دروغ می‌جنگند؛ با «اطمینان‌سازی مصنوعی» جای هوشیاری را می‌گیرند و امنیت فکری مسئولان را از بین می‌برند.

تاریخ معاصر ایران و جهان نشان داده که بسیاری از شکست‌های بزرگ نظامی و اقتصادی، نه از ضعف توانمندی‌ها، بلکه از خودفریبی و سفیدنمایی پدید آمده است. حکومت‌هایی سقوط کرده‌اند، چون اطراف حاکمان را کسانی پر کرده‌اند که فقط خبرهای خوش می‌آوردند؛ در حالی که واقعیت در بیرون از کاخ قدرت، چیز دیگری بود.
امیرکبیر زمانی گفته بود: «خطر مملکت از دشمن بیرونی نیست، از دروغگویان درونی است.» این سخن در هر عصر و نسلی مصداق دارد. دروغ‌های دل‌نشین، اگرچه در کوتاه‌مدت آرامش می‌آورند، اما در بلندمدت بزرگ‌ترین تهدید امنیت ملی هستند.

نظام جمهوری اسلامی ایران، امروز بیش از هر زمان دیگر، به «راست‌نمایی» نیاز دارد. نه سیاه و نه سفید، بلکه واقع‌بینیِ عالمانه. اگر سیاه‌نمایی مایه یأس جامعه است، سفیدنمایی مایه غفلت حاکمیت است. اولی به بخشی از مردم آسیب می‌زند، دومی به کل کشور.
در نظام تصمیم‌گیری، هرگونه گزارش، تحلیل یا رسانه‌ای که واقعیت را تحریف کند ـ حتی به نیت دفاع از نظام ـ در عمل در جبهه دشمن قرار می‌گیرد. زیرا دشمن، بیش از هر چیز، از «خطای محاسباتی» ما سود می‌برد، و این خطا، محصول مستقیم سفیدنمایی است.

منتقدان صادق، چشم‌های بینای جامعه‌اند. آنان اگر از مشکلات می‌گویند، برای آن است که کشور را از لغزش بازدارند. باید میان «منتقد دلسوز» و «سیاه‌نما» فرق گذاشت، اما همزمان باید بدانیم که سفیدنمایی، هرچند در ظاهر آرام و ملی‌گرایانه جلوه کند، در باطن خطری استراتژیک است؛ زیرا واقعیت را از مدار تصمیم بیرون می‌برد.
سفیدنماها، چه ناآگاه باشند و چه مأمور، به هر حال به دشمن خدمت می‌کنند، چون مانع اصلاح می‌شوند و چشم مدیران را بر واقعیت می‌بندند.

در پایان باید گفت:
خطر سیاه‌نمایی، اجتماعی است؛ اما خطر سفیدنمایی، استراتژیک و ملی.
کشوری که نقد را تهدید بداند و سفیدنمایی را تشویق کند، دیر یا زود با حقیقتی تلخ‌تر از هر سیاه‌نمایی روبه‌رو خواهد شد.

> *سفیدنمایی یعنی دشمنی در لباس آرامش.* 

نظرات بینندگان