کد خبر: ۱۱۳۴۶۲
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۰
به مناسبت روز فرهنگ عمومی و زادروز «ویل دورانت»

فرهنگ عمومی؛ سیم‌کشی پنهان تمدن

شوشان ـ عارف شریفی صرخه :

 در هر ساختمانی، مهم‌ترین اجزای حیاتی دیده نمی‌شوند: سیم‌کشی‌ها، لوله‌ها، و در برخی کشورها… وجدان مسئولان! فرهنگ عمومی نیز از همین جنس است؛ بی‌تابلو، بی‌رنگ، بی‌صدا. اما اگر آسیب ببیند، هیچ چراغی روشن نمی‌شود؛ نه چراغ قانون، نه چراغ عقلانیت، نه چراغ اعتماد.

 امروز ۱۴ آبان، روز فرهنگ عمومی در ایران است؛ روزی برای تأمل در رفتارهای جمعی و تأثیر آن‌ها بر زیربنای تمدن. این روز، هم‌زمان شده با زادروز ویل دورانت، اندیشمندی که نیم‌قرن از عمر خود را صرف اثبات یک حقیقت ساده کرد: «تمدن اتفاقی نیست؛ ساخته می‌شود». او تاریخ را نه جنگ‌نامه، بلکه روایت فرهنگ می‌دانست و می‌گفت: «تمدن رودی است با دو ساحل، اما بیشتر تاریخ‌نگاران تنها به خودِ رود توجه دارند.» ساحلی که ما ایستاده‌ایم و با بی‌توجهی، مشغول تخریب آن هستیم.

 در این میان، پرسشی بنیادین مطرح می‌شود: فرهنگ را چه کسی می‌سازد؟ مردم یا مسئولان؟ مردم تلاش می‌کنند قانون را رعایت کنند، اما درست همان لحظه‌ای که وارد اداره‌ای می‌شوند و این حس به آن‌ها منتقل می‌شود که «آشنا داری یا باید توی نوبت بمونی؟»، اعتماد فرو می‌ریزد و فرهنگ عمومی ترک برمی‌دارد.

 در میان برخی مسئولان و مدیران، روند ارائه خدمات به شهروندان چنان پیچیده و کند شده که مراجعه‌کننده، پیش از آن‌که به قانون تکیه کند، ناچار است به رابطه متوسل شود. نه به‌دلیل نبود قانون، بلکه به‌دلیل بی‌اعتمادی به اجرای آن. در چنین شرایطی، برای گرفتن یک امضا یا مجوز ساده، گاهی شناختن یک فرد آشنا، از داشتن مدارک کامل مؤثرتر است. این رفتار، اگرچه در ظاهر راه‌گشا به نظر می‌رسد، اما در واقع نشانه‌ای از اختلال در نظم اداری و تضعیف فرهنگ عمومی است؛ فرهنگی که باید قانون را راه‌حل بداند، نه آشنایی را.

 این زنجیره‌ی آشنایی، جای ضابطه را گرفته و به‌جای شایستگی، مدارک ارتباطات حرف اول را می‌زنند. یک نفر به من گفت: «شما مدرک تحصیلی گرفتی، ما مدرک ارتباطات!» و چه درست گفت. اینجا، مدرک ارتباطات نه در دانشگاه، بلکه در چلوکباب‌خانه‌ها یا مضیف‌ها صادر می‌شود.

 نتیجه این فرهنگ، در رسانه نیز دیده می‌شود. خبرنگاری را می‌شناسم که در اداره خود با سفارش مسئولان ارتقا یافت؛ جایی که جای او نبود. چیزی از کارآمدی نداشت و این خیلی زود آشکار شد. خبرهایش آن‌قدر در خدمت مسئولان بود که روابط‌عمومی‌ها هم جا می‌ماندند.

 در مقابل، خبرنگاری بود که متخصص و کاربلد بود، اما چون دنبال سفارش نبود، سال‌ها پشت در ماند. تا اینکه یک سال پیش، بالاخره تسلیم شد و به مسئولانی نزدیک شد که در استان در رأس کار بودند. پست گرفت، رفت بالا، خیلی بالا… و دیگر هرگز آن آدم سابق نشد. معمولاً صعود با سقوط شخصیت همراه است.

 و اینجاست که باید گفت: بزرگ‌ترین جنایت فرهنگی، نه رشوه است، نه فساد، بلکه این باور خطرناک است که قانون راه‌حل نیست؛ «آشنا» راه‌حل است.

 وقتی کار با یک تماس حل می‌شود، چه کسی هنوز به حق، عدالت یا نوبت اعتقاد دارد؟ وقتی برخی مدیران به سفارش‌ها گوش می‌دهند، نه به شایستگی، فرهنگ عمومی آرام‌آرام می‌میرد و فقط پوسترهایش باقی می‌ماند.

 البته در کشورهای توسعه‌یافته نیز ارتباط و توصیه وجود دارد، اما به شکل قانونی و شفاف انجام می‌شود؛ مثلاً از طریق لابی‌گری، ارائه توصیه‌نامه، یا شبکه‌سازی حرفه‌ای. این روابط در خدمت قانون‌اند، نه در تضاد با آن؛ یعنی به تصمیم‌گیری‌ها کمک می‌کنند، اما جای قانون را نمی‌گیرند.

 اینجا اما، رابطه می‌آید و به‌جای اینکه کنار قانون باشد، ضابطه را خفه می‌کند و روی جسدش امضا می‌گذارد.

 در نهایت باید گفت: فرهنگ عمومی آینه‌ای است که رفتار مسئولان را بازتاب می‌دهد. اگر مسئول شفاف باشد، مردم راست‌قامت می‌شوند. اگر مسئول میان‌بر بزند، مردم راه‌کج می‌روند. اگر مسئول شعار بدهد، مردم هم ادا درمی‌آورند.

 بنابراین تمدن با بخشنامه ساخته نمی‌شود؛ تمدن با رفتار ساخته می‌شود. ویل دورانت گفت: «تمدن ساخته می‌شود»، من اضافه می‌کنم: «و با پارتی، خیلی سریع هم خراب می‌شود».

 *پی‌نوشت‌ها:* 
۱.  شورای فرهنگ عمومی، ۱۴ آبان‌ماه را در تقویم رسمی کشور به نام "روز فرهنگ عمومی" نام‌گذاری کرده است.  
۲.  فرهنگ عمومی یعنی رفتارها و باورهایی که بیشتر مردم یک جامعه در زندگی روزمره رعایت می‌کنند؛ مثل رعایت نوبت در صف‌ها، احترام به قانون، حفظ نظافت محیط عمومی، کمک به نیازمندان و صداقت در کار. این فرهنگ، پایه‌ی یک جامعه سالم و پیشرفته است.

نظرات بینندگان