امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ علی شریفی صرخه :
سید محمد، دانشآموز کلاس نهم در دبیرستان امام علی(ع) سد شاوور و اهل روستای سادات ابورغیزه از توابع شهرستان کرخه بود. با وجود سن کمش، متین و باوقار بود؛ احترام به مدیر، معلمان و همکلاسیهایش برایش خط قرمز بود. آرام، بیحاشیه و مهربان؛ از آن دانشآموزهایی که بودنشان در کلاس، دلگرمی معلم است.
هر روز با موتور، همراه چند نفر از دوستانش از روستاهای اطراف به مدرسه میآمد. روستاهایی که هنوز دبیرستان ندارند و مسیرشان تنگ، پر از چاله، پر از خطر، و پر از وعدههای جامانده برای تعریض و بهسازی جادههایی است که هر سال جان میگیرند.
نگرانشان بودیم، همانقدر که خانوادههایشان دلنگران بودند. اما چه میتوانستند بکنند؟ شاید اگر آموزش و پرورش منطقه میتوانست مثل برخی مناطق با وضعیت مشابه، سرویس ایاب و ذهاب برای دانشآموزان فراهم کند، دیگر نیازی به خرید موتور نبود و امروز این روایت غمانگیز نوشته نمیشد.
امروز، ۱۷ آبان، مدارس استان غیرحضوری بودند؛ قبل از شروع آموزش مجازی، سید محمد به همراه دوستش ـ سید هادی، دانشآموز کلاس هفتم همین مدرسه ـ با موتور به پمپبنزین رفت تا باک آن را پر کند. شاید برای فردا، شاید برای اینکه فردا دیر نرسد و به درسش برسد...
اما جاده، همان جادهی غیراستاندارد و بیرحم، امانش نداد. تصادفی سخت، و محمد از میان ما پر کشید...
زود رفت، خیلی زود...
نمیدانم با چه رویی باید وارد کلاسش شوم.
با چه رویی دفتر را باز کنم، به اسمش برسم و سکوت بشنوم...
با چه دلی باید غیبتش را ثبت کنم؟
چند نفر دیگر باید در این جادهها پرپر شوند؟
چند خانواده باید داغدار شوند؟
چند صندلی کلاس باید خالی بماند تا به غیرت مسئولان بربخورد؟
سید جان، با رفتنت غم در جانمان نشست و سکوتی سنگین بر دلها سایه انداخت.
کلاس بیحضور تو غریب میشود، تخته بیصدایت سرد، و زنگ مدرسه دیگر شوقی نخواهد داشت. انگار بخشی از روشنایی مدرسه با تو پرکشید...
رفتی در جادهای که سالهاست فریاد بیتوجهی مسئولان را در خود پنهان کرده... و ما ماندهایم با حسرتی که هر روز تازه میشود.
پ.ن: سید هادی، دوست سید محمد و همراه آخرین مسیرش، اکنون در بیمارستان بستری است. برای سلامتیاش دعا کنید.