امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ لفته منصوری
در آیهای که سراسر از حضور خدا لبریز است، آمده است:
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»
(بقره، ۱۸۶)
در این آیه، دیگر فاصلهای میان عبد و رب باقی نمیماند. خدا، خود بیواسطه سخن میگوید؛ نه از پسِ «قُل»، نه با زبان پیامبر، بلکه مستقیم، بیپرده و بیفاصله: «من نزدیکم».
علامه طباطبایی این آیه را لطیفترین جلوهی رابطهی دعا و اجابت میداند؛ جایی که خداوند هفت بار ضمیر «من» را تکرار میکند تا بندگانش بدانند که قرب او، حقیقتی است دائمی و بیانقطاع.
( عَنِّي ← از من، فَإِنِّي ← منم، أُجِیبُ ← من اجابت میکنم، دَعَانِ ← مرا بخواند، لِي ← به من، بِي ← به من، فاعل مستتر در قَرِيبٌ ← من نزدیکم)
همین معنا در تلاوت شیخ عبدالفتاح طاروطی با مقامی که دکتر مهدی دغاغله، استاد دانشگاه و قرآنپژوه معاصر آن را «حجازِ دعا» مینامد، از حوزهی تفسیر به قلمرو تجربهی وجودی قدم میگذارد. طاروطی، آیه را نه فقط میخواند، بلکه میزیَد ؛ صدایش همان ندایی است که از دلِ شکسته برمیخیزد و در آسمان معنا طنین میافکند.
مقام حجاز ، نغمهی شوق و وصال است؛ نالهای میان امید و حضور، میان غمِ هجر و اشتیاقِ وصل. موسیقیای که فاصله را میسوزاند و دل را به نقطهی «فَإِنِّي قَرِيبٌ» میرساند.
وقتی شیخ طاروطی این آیه را در مقام حجاز تلاوت میکند، شنونده احساس میکند که دیگر مخاطب آیه نیست، بلکه مخاطَبِ مستقیمِ خداست؛ گویی صدای الهی از درون جان او برمیخیزد و با لطافت و صراحت میگوید:
«اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان...»
و این همان لحظهی بیمیانجیِ حضور است؛ جایی که تلاوت، از صوت به وحیِ شنیدنی بدل میشود. در این نغمه، حجاز دیگر تنها مقام موسیقایی نیست، بلکه پلّی است میان دعا و اجابت، میان فقر عبد و غنای رب. طاروطی در هر ارتعاش صدا فاصله را برمیچیند، و شنونده درمییابد که قرب الهی نه در فاصله، که در همین لحظهی شنیدن است.
درنگی بر معنا:
در پایان، آنکه گوش میسپارد درمییابد که خدا از پسِ واژهها و صداها سخن نمیگوید؛ او خود در درون جانِ شنونده حضور یافته است.
در آیه، در تلاوت، در نغمهی حجاز، در سکوت میان کلمات، تنها یک صدا میماند که میگوید:
«فَإِنِّي قَرِيبٌ» — من همینجا هستم.