کد خبر: ۱۱۳۴۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۰

ضعف فعالیت‌های حزبی در اهواز

شوشان ـ منوچهر برون :


کلان‌شهر اهواز، با تمام پیشینه‌ی تاریخی، فرهنگی و سیاسی‌اش، در ظاهر باید قلب تپنده‌ی تحولات اجتماعی و سیاسی خوزستان باشد؛ شهری که رود کارون از میان آن می‌گذرد و ریشه‌های آگاهی، مقاومت و تجربه‌ی زیستِ جمعی در کوچه‌پس‌کوچه‌هایش جریان دارد. اما در عمل، این شهر پرخاطره، از فقرِ تشکل‌یافتگی سیاسی رنج می‌برد؛ گویی در میان دود صنعت، آلودگی هوا و دغدغه‌ی معیشت، «حزب» و «اندیشه‌ی جمعی» در حاشیه مانده‌اند.

احزاب سیاسی در اهواز و خوزستان، برخلاف ظرفیت‌های مردمی، فرهنگی و نخبگی، نتوانسته‌اند نقش تعیین‌کننده‌ای در ساختار تصمیم‌سازی داشته باشند. بسیاری از جریان‌های سیاسی در این شهر، یا در آستانه‌ی هر انتخابات فعال می‌شوند و پس از آن به خاموشی می‌گرایند، یا درگیر اختلافات درون‌گروهی و جناحی‌اند که مانع از شکل‌گیری گفتمان مشترک می‌شود.

علل این وضعیت را می‌توان در چند محور اساسی جست‌وجو کرد:
نخست، فقدان نهادهای مدنی نیرومند و باثبات که بتوانند زمینه‌ساز تربیت سیاسی و اجتماعی نسل جوان باشند.
دوم، وابستگی احزاب به اشخاص به‌جای اندیشه‌ها؛ جایی که حزب، نه مدرسه‌ی اندیشه، بلکه حیاط خلوت منافع فردی می‌شود.
سوم، بی‌اعتمادی عمومی به کارکرد واقعی احزاب؛ مردم، پس از تجربه‌ی سال‌ها وعده‌ی بی‌ثمر، باورشان را به تأثیر ساختاری فعالیت حزبی از دست داده‌اند.
و چهارم، نبود فضای گفت‌وگو و مدارا که لازمه‌ی پویایی سیاسی است. وقتی هر نقدی به «برچسب» تعبیر می‌شود، مجالِ شکل‌گیری تشکل‌های فکری از میان می‌رود.

راهکارها، اما روشن‌اند؛ هرچند دشوار در اجرا.
احزاب باید از پوستۀ شعار خارج شوند و به مدارس اندیشه و کنش اجتماعی بدل گردند؛ با ارتباط منظم با دانشگاه‌ها، نخبگان و بدنه‌ی مردم.
دولت نیز باید در تسهیل  فعالیت سیاسی قانونی بکوشد  تا فعال سیاسی در خوزستان با آرامش ومطالبه گری فعالیت  کند.
رسانه‌ها باید از مرز خبر عبور کرده و به تریبون نقد منصفانه‌ی جریان‌ها بدل شوند.
و مهم‌تر از همه، نسل جدید باید به این باور برسد که «حزب» نه محفل قدرت، که تمرین مردم‌سالاری است.

اهواز، شهری است با حافظه‌ای پر از تجربه‌های سیاسی، از اعتصابات نفتی تا جنبش‌های مردمی در دوران پیروزی انقلاب .
اکنون زمان آن رسیده است که این حافظه، دوباره به حرکت درآید؛
که نغمه‌ی مشارکت، در میان همهمه‌ی خستگی‌ها شنیده شود،
و حزب، نه در کاغذ اساسنامه‌ها، بلکه در متن زندگی مردم نفس بکشد.

زیرا سیاست، آنگاه شریف می‌شود که از دل مردم آغاز گردد —
از همین کارون خسته، از همین خاک گرم اهواز،
جایی که هنوز «امید» می‌تواند حزبِ بزرگ‌تری باشد از هر نام و جناح.

نظرات بینندگان