امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ شهرام گراوندی :
نظام جمهوری اسلامی(دولت) و ملت ایران(مردم) که در لوای نظام اسلامی و در محدودهی جغرافیایی کشور ایران گرد هم آمدهاند و ارزشهای مردم و جامعه، که پایههای امنیت ملی است، بنا به دلایل مختلف، همواره در معرض تهدیدهای سخت افزاری و نرم افزاری است. ایران کشور کثیرالقومی است و قومیت و قومگرایی، از ابزارهای مهم دشمنان برای در معرض تهدید قرار دادن امنیت ملی.
برخی از استان های کشور تک قومی و برخی دیگر متشکل از چند قوم هستند. بجز تهران که شهر نوظهوری است و از زمان به قدرت رسیدن آغامحمدخان قاجار و انتخاب تهران به جای پایتخت، آهسته آهسته بزرگ و بزرگتر شد، و شهری است که بر اساس مقتضیات روزگار نو و هجوم افراد جویای کار و حضور افراد به دلایل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، شهریت تهران را پردازش کردند؛ تنها خوزستان است که در میان تمامی استان های کشور، یک استان چندقومی برجسته و شاخص است که در یک تعریف ساده گویا یک ایران کوچک است که اقوام مختلف در آن حضور دارند و در کنار هم زندگی می کنند. موقعیتی که هرگز در هیچ استان دیگری قابل مشاهده نیست!
بنابراین و به دلیل این که تهران یک شهر قرن بیستمی است و قدمت تاریخی ندارد؛ و از سوی دیگر با وجود حضور تمامی اقوام ایرانی در این شهر به دلایلی که برشمردیم، به این دلیل که نه هژمونی فرهنگی شهر در یک یا دو یا سه قوم خاص به معنای دقیق جامعهشناختی آن، خلاصه می شود، و از سوی دیگر همه ی ترکها، فارسها، کردها، لرها، عربها، گیلکها، مازندرانیها، بلوچها و حتا مهاجران افغانستانی، همه در بافت تهران حضور یکسان دارند؛ تهران را نمی شود یک شهر، کلانشهر یا استان قومی معرفی کرد. همه ی کسانی که در تهران هستند، تهرانی اند. شاید صرفن با گویش های یک مقدار متفاوت. ولی همین گویش هم در قرن بیستم، شمایلی تهرانی به خود گرفته و تعریف جدیدی از گویش را با عنوان گویش تهرانی بر همه ی گویش ها در این شهر استوار کرده.
برای روشن شدن بیشتر این تعریف ناچارم تاکید کنم که قدرت در تهران بر پایهی قومیت توزیع نشده، بلکه بر پایهی طبقه، موقعیت سیاسی و روابط بوروکراتیک و اقتصادی استوار است. یعنی شبکههای قدرت در تهران بیشتر طبقاتی و ایدئولوژیک هستند تا قومی. و به همین خاطر تجربهی زیست در تهران نوعی «هویت پایتختی» یا «ایرانیِ تهرانیشده» میسازد که از مرز قومیت عبور میکند.
ولی خوزستان چنین نیست. خوزستان همواره به عنوان استانی که قومیت ها در آن برجسته بودند و نقش آفرینی قومی در آن تعیین کننده بوده و در طول تاریخ اهمیت ویژه داشته. خاصه اینکه از نظر تنوع قومی در کشور یک استثنا است و هیچ استان دیگری تنوع قومی اش را ندارد.
دستهبندهای سیاسی و شکافهای قومی به عنوان افتراق ملت در جای خود از آسیب پذیری های جدی محسوب میشود. چرا که باعث تضعیف قدرت ملی که در دولت مرکزی تبلور یافته است، میشود. به خصوص تحریکات قومی که در بالاترین سطح؛ رسیدن به استقلال(تجزیه طلبی) و در سطوح پایینتر با هدف دستیابی به خودمختاری و در سطح اجرایی و اداری موجب شکاف و تزلزل پیوستگی های اجتماعی در استان های چندقومی متجلی می شود. به ویژه وقتی که یکی از چهار رکن امنیت ملی، یعنی دولت به عنوان نماد حاکمیت ملی به دلایل مختلف از جمله نفوذ تفکرات قومگرایانه در نهاد تصمیم ساز، یا مشغول شدن به امور امنیتی و دفاعی در شرایط جنگی، یا ضعف برنامه ریزی در شرایط تورمی و تحریمی ووو چندان اهمیتی به حوزه ی امنیت ملی ندارد.
اگر چه نگارنده معتقد است با وجود حاکمیت جمهوری اسلامی و ارزشهای دینی، مذهبی و ملی، ناهمگونی قومی را میتوان به فرصت تبدیل کرد و از این فرصت برای تقویت امنیت ملی بهره جست؛ ولی نمی توان بر ضعف ها و عدم کاربست امکانات فرهنگی و بهره گیری از شایستگان برای پوشش ضعف ها و تقویت ساختارهای اجتماعی و پیوستگی های قومی و ضعف دولت در چینش و انتخاب مهره های اجرایی سیاسی در برخی مراکز بخصوص در استان ها چشم پوشید.
در طول عمر قریب به پنج دههی نظام اسلامی، تحریکات قومی در جنوب، غرب، شمال و شرق کشور با هدف تجزیهی کشور صورت گرفت، اما در لحظات حساس تاریخی، اتحاد پارههای قومی حول محور کشور ایران و حاکمیت اسلامی، دشمن را ناکام گذارد. دفاع جانانهی عربها در جنوب، ترکهای آذری و کردها در غرب که در خط مقدم دفع عملیات نظامی دشمن که براندازی سختافزاری نظام نوپای اسلامی را تعقیب میکرد قرار داشتند، و همچنین سایر پارههای قومی در شمال، شرق و دیگر نقاط کشور گواه روشن این مدعاست.
کشور ایران که دارای ویژگیهای منحصر به فردی است، همیشه مطمحنظر قدرتهای برتر دنیا بوده و لذا تلاش کردهاند تا به انحاء مختلف آن را تغییر دهند و یا تضعیف کنند و تنوع قومی ایران را ابزاری برای رخنه تلقی نموده و در صدد تضعیف دولت مرکزی و تجزیهی بخش هایی از سرزمین ما برآمدهاند.
در تاریخ یک قرن گذشته ایران، به کرات دخالت های قدرتهای بزرگ وقت از جمله انگلستان، شوروی سابق و آمریکا را در این رابطه شاهد بودیم. چالشهای ناشی از ناهمگونی قومی در کشور، کماکان وجود دارد و دستآویزی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران است. از طرف دیگر به دلیل ویژگیهای مذهبی ایران، چالشهای دینی و مذهبی نیز مزید بر علت است و بر همین اساس، مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بارها بر شعار محوری و راهبردی اتحاد ملی تاکید فرموده است.
برای تأمین و تقویت امنیت ملی کشور، ایجاد و تقویت اتحاد ملی ضروری و حیاتی است.
ایجاد و تقویت اتحاد ملی را باید از چندین منظر به چالش کشید. و برای هر کدام راهکارهایی به منظور تحقق اتحاد ملی به عنوان پیش نیاز اساسی امنیت ملی پیدا کرد.
همبستگی ملی، بعنوان یکی از مهمترین عوامل حیات دولت و نظام است که به واسطهی آن هویت ملت تکوین یافته و بقا و تداوم آن در طول زمان میسر میشود. از سوی دیگر، توجه بیشتر به وجود قومیت ها به عنوان بخشی از خرده فرهنگها، بعنوان یکی از واقعیت های غیر قابل انکاری است که در بطن خود و در صورت بیتوجهی به آن، خطر بالقوهای برای همبستگی ملی است.
از همین رو، و در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که قوام همبستگی ملی در ایران از یکسو متّکی به مناسبات دولت ملّی ( نظام جمهوری اسلامی ایران) با اقوام مختلف کشور و از سوی دیگر متّکی به کم و کیف روابط اقوام درون ایران با یکدیگر است. از منظر اخیر، افزایش تراکم روابط میان اقوام، به ویژه در سه حوزهی تعاملی اقتصاد، فرهنگ و اجتماع، از یکسو می تواند موجب همبستگی ملّی شود و همهی اقوام را در عضویت اجتماع ملّی قرار دهد و از سوی دیگر با تعمیق تعلقات و وفاداریهای اقوام به اجتماع ملّی، ثبات و پایداری اجتماع ملّی را تضمین کند. اصلاح مناسبات بین قومی یا افزایش تراکم و قرینگی روابط اقوام با یکدیگر، اساسیترین گام اجتماعی برای تضمین یکپارچگی ملّی است.
وجود نخبگان و متخصصان و تحصیلکردگان و استفاده از چهره های شایسته از تمامی اقوام در وزارتخانه ها و بهره گیری از استعدادهای درخشان در تمام استان ها در نظام و سیستم تصمیم گیری و تصمیم سازی و نیز اداره ی صنایع، شرکت ها، کارخانه ها، کابینه ووو از دیگر ضروریات است.
و بالعکس، میدان دادن به تفکرات نازل قومی، تقویت ناخواسته ی تفوق یک قوم به اقوام دیگر در استان های چند قومی نظیر خوزستان، و از همه مهم تر، بی توجهی و راندن شایستگان و متخصصان و افراد موثر با پشتوانه ی علمی و فکری، و میدان دادن به افراد میان مایه و بدون دانش و بی اعتنا به همزیستی محترمانه ی همه ی اقوام کنار همدیگر، فرصت تقویت پیوستگی های قومی را در استان های چند قومی، تضعیف؛ و تبدیل به پاشنه آشیل برای کل کشور و ایجاد حفره های امنیتی برای تمامیت ارضی و هویتی کل ایران خواهد کرد.