کد خبر: ۱۱۳۶۲۰
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۸
بابی از تاریخ

میراث درکستان لالی، بهشت گمشده

شوشان ـ بهداروند مرداسی :


.. بدون تردید ریشه و اصالت انسان ها بدون گذشته امکان پذیر نیست. و انسان‌ها با درس از گذشته می‌توانند در کنار هم یک زندگی مسالمت آمیزی را تجربه کنند. ساختارهای هویتی با پیوست های گذشته شکل و آرمان منسجم تری به خود می گیرد وادامه زندگی را با عبرت از تاریخ هویتی خود......... سامان دهی می کند.
در این نگارش بدون داشتن نگاهی متعصب گرایانه قصد بر این هست که بابی از تاریخ ایلیاتی که تاثیرات اخلاقی و حکمرانی گذشته را در خود دارند. به محضر علاقمندان فرهنگ و هویت بختیاری به رشته ی تحریر بیاورم .
قصه منطقه تاریخی درکستان که حکایت های زیبای آن نسل به نسل به اینجانب روایت گردید و بدون پرداختن به  «بزرگ بینی و زیاد اندیشی» در اندازه های همان روایت واقعی نقل نمایم.
برای پرداختن به این روایت تاریخی ابتدا گریزی بر تاریخ مافوق درکستان خواهم زد.
در یک روز داغ تابستانی به صندوق قدیمی پدری به دنبال اسنادی بودم که چشمم به مستندات تاریخی افتاد که دلم را تا دور دست ها برد
 بعضی از سندهای تاریخی خاطره های ماندگاری می‌شوند ‌؛ که اگر چه این سندها خاطرمان را تلخ می‌کند. اما همین اسناد بجا مانده قدیمی باعث مرور زندگی گذشتگان می‌شود. قرآن جلد شهه کتابی با قابی چرمی و بسیار قدیمی و نفیس و ارزشمند و ارزنده اصلی ترین منبع تمامی حوادث و رویدادهای تاریخی و درون ایلی بهداروند که جابجایی تیره ها و طوایف در پشت جلد آن ثبت میشد.کتابی با قدمت 700 ساله که نزد دودمان  «تش مال» طایفه مش مرداسی بود. طایفه مش مرداسی زیر مجموعه ایل بهداروند بشمار می‌رود. که بخشی از تیره ها به مانند دیگر طوایف دورکی و بهداروند  «تش مال» دارند. تش مال به معنی سر ایل یا بزرگتر قوم مثلا کریم خان زند تش مال بود و به او تشمال کریم هم می‌گفتند. در زمان صفویه تش مال ها یا سران ایل در امور سیاسی دخالت می‌کردند. و نقش آنها در تصمیم گیرهای کلان تایین کننده بود.  «باری» متاسفانه بدلیل قومی خویشی وارادتی که حاج رسول گتوندی به اهل بیت و پیشوایان و ائمه اطهار داشتند برسم امانت و نگهداری به ایشان سپرده شد..اما بعد از فوت ایشان این کتاب نفیس و گرانبها ناپدید شد. بزعم حقیر اگر این کتاب و قرآن جلد شهه پیدا شود 80 درصد حوادث و اتفاقات تاریخی درون ایلی بهداروندان مشخص خواهد شد.. «درکستان» منطقه ای که  صدها سال دست به دست مظلوم واقع گشته و چون بر مظلومیت آن باور دارم. چشم دلم همیشه رو به آن سرزمین از دست رفته است.به هرحال این یک امر بدیهی و طبیعی ست که همیشه یاد آوری داشته های گذشته انسان را غمگین می‌کند. جدا از ارزش‌های مادی....... میراث گذشته همانند ریشه درختیست که هویت تاریخی در آن نهفته است و یا بعبارتی داشته ها پلی به گذشته‌ هاست.. . سرزمینی که به فاصله 35 کیلومتر و در امتداد دره کشیده شده؛ این طبیعت آنقدر وسیع است. که یک شهر بالغ بر جمعیت 50 هزار نفری در آن جا می‌گیرد. بواقع دره درکستان اززمین های آب رفتی که به طلای منطقه شهرت داشت..معروف بود. و این منطقه بی نظیر می توانست یکی از مهم ترین جاذبه های گردشگری در لالی باشد. وقتی پا به این منطقه می گذاری خصوصا در فصل بهار محو زیبایی و عظمت آن می شوید. گاهی این دره ها و تنگه ها از چشم ما پنهان می مانند. طبیعت گردی از میان این دره با آب های روان و پوشش گیاهی منحصر به فرد آن تماشاییست. .. داستان خانزاده ایی که حکایت های دوران جوانی و پیری خود را سینه به سینه و با کوچ به تصویر کشید. داستان فتح الله خان... خانی که در هنگام بروز حوادث و سختی ها و مصائب یگانه ملجأ ایل بود.  در واپسین روزهای عمر عموی بزرگوارم آغلام ضا نوبخت در یک شب بهاری  روایتگر آن بود. . فتح الله خان سومین فرزند   تاجدین خان قنبر خان....که در سوار کاری و فنون جنگی و شجاعت و جنگ اوری شهرت بسیاری داشت.و در انتها  سر به شورش برداشت. تاجدینی که سر سلسله خاندان  «تش مال» که با ایستادگی در برابر آخرین پادشاه صفوی در راه وطن جان سپرد. و بدلیل مناسبات و وابستگی های ایلی هرگز حاضر نشد که تابع دولت ها باشد. و به همین دلیل سالیان سال بدون توجه به حاکمیت مرکزی  خود حاکم بعضی از مناطق بود و نام او در تاریخ دودمانش ماندگار شد. بواقع تاریخ بختیاری پر از سردارانی ست که برای دفاع از این سرزمین شجاعانه مبارزه و ایستادگی کردند. تاجدین خان یکی از اسب سواران و جنگجویانی بود. که در مقابل ترکان صفوی سازش نکرد. . دژ قبل از تصرف مرحوم  «اسدخان بهداروند» دژمستحکم و کهنی  که از دوره ساسانیان  باقی مانده و بسیار صعب العبور بود. این گذرگاه تاریخی در دوران فتحعلی شاه قاجار به تصرف مرحوم اسد خان افتاد. بزرگ مردی که در جنگ کلنچی فرماندهی جنگ بر علیه حکومت قاجار را عهده دار بود.

و قبل از مرحوم اسد خان این دژ  سال های متمادی  در اختیار تاجدین خان و خوانین و سرداران بهداروند بود. و بسیاری از این بزرگان در مناطق پراکنده و یا بعلت جنگهای فراوان در پایین دست دژ یا دوراب بخاک سپرده شدند. قبرستانهای پراکنده که دیگر اثری از آنها نیست.. 
این آوردگاه مهم تاریخی به دلیل  ضعف وقایع نگاری در تاریخ بختیاری
هرگز به صورت مکتوب در تاریخ ایران نیامده و مغفول ماندن این تضیع بخشی از تاریخ بختیاری ست.
 . اما می‌دانیم که اوج حضور پر رنگ ایل بهداروند در دوران صفویه بوده که طبق اشعار و سنگ نگارها مرحوم قنبرخان و فرزندش تاجدین خان دو نفر از رئیسان معروف در دربار صفویه بودند. که از دوران افول پادشاهان صفویه و اوج قدرت قاجارها بعد از زندیه.. افرادی با ترفندهای زیرکانه  «خصوصا اردوگاه مخالف» و ننوشتن واقعیات   مبادرت به تحریف تاریخ کردند. اما آنچه امروز مهم است. وجود شجره نامه ها که ابزار قدرتمندی برای تاریخچه خانوادگی ها بحساب می آید. یعنی وجود شخصی بنام تاجدین خان در نسب نامه های تاریخی یا همان درخت خانوادگی نیاکان به ترتیب مشخص شده اند. و نمی‌شود. در تاریخ بزرگ و شفاف بختیاروند کسی را با واژه شناسی و  سرقت اسامی در ساختار شجره تغییری ایجاد کرد..هر خانواده شجره ی خاص خود را دارد. و هر تیره به معنی حلقه های زنجیر به همدیگر متصل هستند.. باری در این مقاله فقط هدف پرداختن به میراث گذشته  ی منطقه  «درکستان»که ضمن بررسی تلاش شده با ملاحظه شواهد و قرائن جهت آگاهی عمومی به ارزیابی دقیق آن بپردازیم. و اعتقاد راسخ دارم که با دروغ و تحریف تاریخ نمی توان وقایع تاریخی را مومیایی کرد. .. که با توجه به اهمیت و ضرورت این رویداد تاریخی و با توجه به اطلاعات و داده های گذشته و رعایت استانداردها و منابع تاریخی انشالله بطور مفصل و در جای خود به وقایع تاریخی خواهیم پرداخت.وجدان جامعه حماسه ها و رویدادهای متاثر از حوادث روزگار را همیشه سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند..  «بزنین چو به دهل گود در مال»  «داغ زه دست شل شلون هفت کر تش مال»  «بزنین چو به دهل به گود نازی» داغ زه دست شل شلون هفت کر تاجدین»و این چنین اشعار سال های سال و قرنهای متمادی در خصوص یک شجره سینه به سینه منتقل و سروده شده است. همان..طور که در شاهنامه ستیز میان خوبی ها و بدی ها و زنده ساختن ارزش های ملی و قومی به باورها کمک می‌کرد. هر چند که شدیدن با برتری طلبی های قومی مخالفم اما به ساختارها و ارزش های قومی که با پیوندهای و حماسه های  ملی گره بخورد وفادارم. ؛؛؛ چون معتقدم تا مادامیکه نیل بسوی مطالبات مدنی وجود دارد. جنبش های قومی و ملی هم زنده اند. چون مطالبات مدنی محدود و یکی دو تا نیستند. و حتا اگر حاکمیت ها هم تن به مطالبات مدنی بدهند. چون مطالبات جامعه متنوع و متکثر هستند باعث زنده نگه داشتن جنبش ها خواهند بود. و این مسیر همچنان ادامه دارد. و این خاصیت جبر تاریخی است. که تاریخ مدام در حال پالایش و روند رو بجلو است. جامعه ساکن نیست. و آبستن تغییرات و مطالبات خود است. لذا.. اجازه ندهیم که جعلیات تاریخی تحت عنوان برتری طلبی های قومی به این عنوان که من از دیگری بهترم.. ترمزی برای ارزش‌های قومی و ملی ما باشند. راه را به روی تفکرات شوونیسم کور ببندیم. چون  میلیون ها سال که از خلقت انسان می‌گذرد  یعنی از آغاز آفرینش خداوند هرگز هیچ سند یا ملک یا سرزمینی را به حساب کسی یا کسانی یا شخصی نزده است. خداوند  از آغاز آفرینش تبعیض یا تمایزات اجتماعی را ایجاد نکرده است.در این کره خاکی انسانها را بطور یکسان و مساوی آفرید تا از این نعمات استفاده کند. زمین دریا دشت جنگل را آفرید که انسان‌ها بطور یکسان بهره ببرند. تمایزات اجتماعی از نقطه ای آغاز شد.. که ذهن زرنگ انسان بشکل بهره کشی از دیگر انسانها شروع بکار کرد. و با عوام فریبی بهره کشی انسان از انسان با ابزارهای متفاوت شروع بکار کرد..  «باری» . .قصه. های شاهنامه را نمی‌شود انکار کرد.بنابراین بخش اعظمی از ادبیات و رویدادها و اتفاقات بخاطر اینکه در معرض نابودی قرار نگیرند بصورت قصه و شعر سینه به سینه به نسل ها بعد منتقل میشد. برای نمونه در همین دوران کنونی «استاد آغلام شاه قنبری خواننده ای که از صدا و سیرت خوبی برخوردار بود در اوج صدا روایتگر فرهنگ و رویدادها و حوادث و حماسه های بصورت شعر موسیقیایی گذشته شد.خواننده ایی که بخش زیادی از  وقایع گذشته را بهم درآمیخته و با ایجاد  «شوخی ها» خلق اثر و برای نسل های آینده زنده نگه داشت. . بخش بزرگ وقایع تاریخی ‌شعر ‌حماسه. و شجره نامه ها. و سنگ نگارها بود.با ی بپردازیم به «منطقه درکستان موضوع قصه ی این نوشتار » ............. مرحوم فتح الله خان  «جد پدری»در شرایطی که از دولت وقت حاکم منطقه فریدن و پشتکوه بود.

روزی با تعدادی از سواران و یاران که به قصد شکار به کوه ها و باغ ها می رفتند به هنگام شکار اشتباها یکی از همراهان خود را به ضرب گلوله اسلحه می‌کشد.بعد از وقوع حادثه و بقتل رسیدن یکی از شکارچیان همراه که از اهالی همان منطقه ترک نشین بود.دستگیر و راهی زندان اصفهان می‌شود. که بعد از پیگیریهای مداوم و اصرار خانواده مقتول حکم اعدام برای او صادر می‌شود. و چون بستگان و برادران فتح الله خان در آن فصل سرد سال در گرمسیر بودند. و بعلت عدم عبور مرور و صعب العبور بودن جاده ها .تا گرمسیر خوزستان. هیچ کس از بستگان از اتفاق پیش آمده با خبر نشدند  . و فتح الله خان همچنان در زندان اصفهان روزهای زندانیش را سپری می‌کرد.. تا بر حسب تصادف یکی از همبندی های ایشان که اهل نجف آباد  و در یک سلول ماه‌ها با ایشان همبند و زندانی بود آزاد می‌شود.. اما قبل از آزادی چون فتح الله خان را در این مدت بخوبی شناخته و جذب شخصیت و کاریزمای و منش و اخلاق و سخاوت و جوانمردی و گذشت  ایشان قرار گرفته بود . و اصل نسب او را بخوبی می‌شناخت. در صدد بر آمد که به محض آزادی از زندان به هر شکلی که شده خانواده و طایفه ایشان را در گرمسیر خبردار کند. از قضا  بعد از مدتی فرد نجف آبادی که بسیار مال دار و گله دار بود. برای فروش بخشی از گوسفندان خود.  به کشتارگاه شهرکرد مراجعه می‌کند. که در هنگام فروش گوسفندان متوجه می‌شود که فردی مثل خودش که در آنزمان گله دار بزرگی بوده از گرمسیر برای فروش گوسفندان به همان کشتارگاه آمده است. . به هر ترتیبی بود  به این شخص نزدیک شده و نامه ای را که از قبل فتح الله خان تهیه کرده بود را به ایشان تحویل میدهد و شفاهی هم خودش داستان و شرح حال ما وقع را برای ایشان مفصل توضیح می‌دهد.. فرد گرمسیری با خواندن نامه متوجه اصل قضیه شده. و قبل از اینکه حکم  صادر شود.خود برای آزادی ایشان دست بکار می‌شود. وچون با فروش گوسفندان پول مناسبی تهیه کرده بود. عازم گرمسیر نشده و به ملاقاتی فتح الله خان بهداروند می‌رود. تا زمینه آزادی او را از زندان فراهم کند. این شخص پدر پدر بزرگ آفضیل زرده وند از طایفه اسیوند بود. مردی مال دار با سخاوت با گذشت و بزرگ منش.. بعد از ملاقات و دیدار با فتح الله خان در زندان به هر نحوی شده خانه مقتول را در منطقه فریدن پیدا میکند و با پرداخت دیه رضایت او را گرفته و فتح الله خان را از زندان آزاد می‌کند. در اصل تمامی پول و دارایی همراه خودش را در جهت آزادی فتح‌الله خان هزینه می‌کند. انسانی با عزت نفس بالا که با دست نوازشگر و چهره گشاده تمامی اندوخته خود را در جهت آزادی هم ولایتی خودش تا ریال آخر خرج کرده و با این گذشت یکی از بارزترین صفات انسانی خود را با حرکتی پند آموز در تاریخ ماندگار می‌کند از آنسو.. فتح الله خان که خود اصالتا از بزرگان و خانواده نجیب و اصیلی بود. به رسم زمانه مردان بزرگ آن دوران دست بصورت کشیده و یکی از تارهای موی سبیلش را  بعنوان گرو  لای دستمال کوچکی قرار داده و بعنوان عهد به وفا به ایشان می‌دهد. و به ایشان قول داد که حتی اگر لحظه ای از عمرش باقی مانده به محض موسوم حرکت کوچ و رسیدن به گرمسیر این کار بزرگ جد پدری آفضیل زرده وند از خاندان دوست محمد را جبران کند. بعد از مدتها از این اتفاق موقع رفتن کوچ فرا رسید.. بعد از ماه‌ها عشایر کوچنده به لالی رسیدند..  .   . و فتح الله خان   به محض ورود به لالی قبل از اینکه به دیدار برادران خویش برود.. مستقیم با چند سوار  راهی منطقه شیرین آب بنه سرخی جهت عهد و پیمانی که بسته بود... می‌رود. چند تن از بستگان   پدر بزرگ آفضیل از دور مشاهده می‌کنند که از زیر قلعه مش مرداسی ها چند سوار به تاخت بسمت چادرها در حال حرکتند. سریعا پدر پدر بزرگ آفضیل را خبر دار کرده که گویا این سواران بسمت شما می ایند.جد پدری آفضیل که از بزرگان طایفه اسیوند بود. دستور می‌دهد قبل از اینکه سواران برسند.. چند چادر برای پذیرایی مهیا کنند. و چادرها برای نشستن آماده میشود  بعد از پذیرایی مفصل به آفضیل می‌گوید. در قبال گذشت بزرگی که برایم انجام داده ایی چه کاری میتوانم بکنم.. تا جبران محبت های شما را کرده باشم.. پس از تعارفات مرسوم فتح الله خان منطقه درکستان لالی واقع در حوالی پل فلزی تا حوالی چم برکه و تا نزدیکای منطقه طراز «تراز» کنونی را بر روی کاغذ برده و بعد از مهر این منطقه استراتژیک و طبیعی را به‌عنوان هدیه به ایشان می دهد. اما سرنوشت این منطقه طلایی به همینجا ختم نمی‌شود. پدر بزرگ آفضیل زرده وند پس از مدتی با یکی از خانواده های سرشناس طایفه  «پبدنی» وصلت کرده و دخترش را به عقد ایشان در می آورد.. و برسم فرهنگ و آداب منطقه دختر پس از چنده ماه به منزل پدر می آید.. بعد از برگشت دختر برسم  «پاگشا» از پدر می‌خواهد با توجه به مسافت دور خانواده پبدنی و نبود زمین برای چراگاه در گرمسیر هدیه ای به دختر بدهد..

لذا پدر بزرگ آفضیل نیز منطقه بخشیده شده منطقه درکستان فتح الله خان را به دختر خویش داده و منطقه مذکور به خانواده ی پبدنی می رسد.ضمنا لازم بذکر است. که پس از گذشت صدها سال از این واقعه هنوز ساکنین آن محل وارگه های بجا مانده را به اسم منزلگاه فتح الله خان می‌شناسند. . «درکستان» یکی از قشنگترین دره ها خصوصا در فصل زمستان و بهار در آن اطراف است. که قسمت بود به اتفاق دو تن از دوستان کوهنورد  با پای پیاده بخشی از صخره ها ی دیدنی آنرا که بر اثر گذر زمان بوجود آمده را ببینیم.که حقا می‌تواند یکی از جاهای دیدنی لالی باشد.این دره از امام زاده شاه ابوالقاسم که در مسیر جاده لالی به اندیکا و منطقه چم برکه و آب شور تا منطقه طراز امتداد دارد که شاهد عبور دو رودخانه شور و شیرین هستیم در قدیم در آن منطقه چند چشمه وجود داشت که این چشمه ها خواص درمانی داشتند و از قدیم می‌گفتند  شکاف کوه از بین رودخانه شبیه به جای ضربت شمشیر مرتضی علی است.. که به منطقه ابهت بیشتری می دهد.بسیاری از تمدن ها در اطراف همین دره ها و زمین های حاصلخیز شکل گرفته اند. و برای فعالیت های کشاورزی و دامداری و توسعه زندگی گزینه های خوبی هستند.بهار که می‌رسد. منطقه درکستان بسیار زیبا و پر آب وسر سبز شده و این طلای گمشده در نهایت به طایفه محترم پبدنی رسید
نقل این دلنوشته  تاریخی به دو دلیل صورت پذیرفت یکی اینکه وقتی به اسناد پدری دسترسی یافتم 
حکایت ها و خاطرات آن دوران مرا به گذشته برد 
گفتم یادی کرده باشم از آن ایام شیرین و دوم شناخت نسل جوان از هویت خود که بدانند در جایگاهی که قرار دارند 
چگونه باید از گذشته خود پاسداری کنند.

نظرات بینندگان