امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ سیداحمد نبوی
فعال سیاسی اجتماعی
«جناب آقای پزشکیان بیدار شوید، توزیع فقر عدالت نیست»
«در اثر گرانیها طبقه متوسط در حال سقوط به زیر خط فقر هستند»
«۸ میلیون نفر از جامعه ۸۵ میلیونی و در حقیقت ۳۵ درصد جامعه فعال کار ایران راننده اسنپ هستند. این فاجعه نیست؟»
این سه روایت در حقیقت سه نمای مختلف از یک بحران ساختاری واحد هستند، ناتوانی اقتصاد ایران در ایجاد رشد پایدار، تولید ثروت و توزیع عادلانه فرصتها.
۱--پارادایم یا الگوواره «توزیع فقر»
سیاستهای اقتصادی در دو دهه اخیر، به جای تمرکز بر تولید ثروت ملی، عمدتاً بر توزیع مجدد منابع موجود متمرکز شدهاند. طرحهایی مانند هدفمندی یارانهها، اگرچه با شعار عدالت اجرا شدند، اما به دلیل عدم رشد موازی بخش مولد، افزایش نقدینگی و تورم ساختاری و وابستگی به درآمدهای نفتی، کارآمدی و اثرگذاری خود را از دست داد و در عمل به توزیع فقر انجامیدند. در این مدل، سهم هر شهروند از منابع ملی نه تنها افزایش نیافت، بلکه با کاهش قدرت خرید همراه شد و در یک کلام، ایجاد عدالت به تساوی در محرومیت تبدیل شد.
۲-- فروپاشی طبقه متوسط
طبقه متوسط سنتی در ایران، بر پایه درآمدهای ثابت با قدرت خرید مناسب، پساندازهای با ارزش و دسترسی به آموزش و سلامت باکیفیت استوار بود. تورم فرسایشی و ناترازی درآمد--هزینه این پایهها را تخریب کرده است، تورم نزدیک به ۵۰ درصد در بخشهای ضروری (مسکن، خوراک، درمان)، کاهش بیش از ۶۰ درصد از ارزش پول ملی در پنج سال گذشته و حذف هزینههای فرهنگی و آموزشی از سبد خانوار نتیجه این فروپاشی بود و در نتیجه خانوادههایی که دیروز «طبقه متوسط» بودند، امروز یا فروش داراییها را آغاز کردهاند یا به اشتغال چندشغله روی آوردهاند. این سقوط، ضربهگیر اجتماعی کشور را تضعیف و خطر دو قطبی شدن شدید جامعه را افزایش داده است.
۳-- فرار به سمت مشاغل کمبهره
پدیده میلیونی شدن رانندگان پلتفرمهای حملونقل نشاندهنده عمق بحران است، برآورد حدود ۸ میلیون راننده فعال (حدود ۳۵ درصدنیروی کار فعال) ، حضور فارغالتحصیلان دانشگاهی، مهندسان و کارگران اخراجی در اسنپ، ساعات کاری بیشتر از ساعت روزانه برای درآمدی ناچیز و فرسودگی مفرط نیروی کار فعال کشور میباشد، این امر نه یک انتخاب شغلی، بلکه یک پناهگاه اقتصادی برای فرار از بیکاری کامل است. جامعه در حال تبدیل سرمایه انسانی ارزشمند به نیروی کار ساده و بدون بهرهوری میباشد.
طبیعی است که تحریمهای فلجکننده و محدودیت دسترسی به فناوری و سرمایه و خروج سرمایه انسانی و مالی از کشور در این اتفاقات بی تاثیر نیست اما مگر مردم از حکمرانان خود انتظار اصلاح و مدیریت و حل این معضلات را خواستار نیستند، پس کجایند این حکمرانان؟ .
اگر این روند ادامه یابد نابودی کامل طبقه متوسط تا دهه آینده را شاهد خواهیم بود و شکاف عمیق فقیر--ثروتمند با خطر ناآرامیهای اجتماعی در پیش روی جامعه احساس خواهد شد و تبدیل ایران به صادر کننده نیروی کار ارزان به منطقه امری گریز ناپذیر میشود.
سه گزاره مورد بحث در این نوشتار، سه زنگ خطر از یک سیستم در حال فروپاشی هستند، اقتصاد ایران نه تنها قادر به ایجاد فرصتهای جدید نیست، بلکه در حال از دست دادن دستاوردهای گذشته (مانند طبقه متوسط تحصیلکرده) است.
عدالت واقعی زمانی محقق میشود که توزیع فقر جای خود را به تولید ثروت دهد، سقوط طبقه متوسط متوقف و صعود مجدد آن آغاز شود و رانندگی اسنپ یک انتخاب باشد، نه اجبار.
در شرایطی که جامعه ایرانی با چالشهای عمیق بیکاری، فقر و نابرابری دستبهگریبان است، دفاع دولتی ها و یاران پزشکیان و اصلاح طلبان از وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در برابر انتقادات تنها دفاعی کورکورانهِ سیاسی و جناحی میباشد.
ناتوانی در ایجاد شغل پایدار (نرخ بیکاری جوانان حدود ۲۰٪)، کاهش مستمر دستمزد واقعی نسبت به تورم (افزایش فاصله دستمزد از خط فقر)، عدم پوشش موثر بیمه پایه و تکمیلی جمعیت شاغلین غیررسمی (حدود ۶۰٪ شاغلین) و ضعف قبول هزینه های درمان بیمه شدگان توسط تامین اجتماعی، رشد شاخصهای فقر نسبی و مطلق در سالهای اخیر از جمله مواردی است که استيضاح یا استعفا و برکناری این وزیر را امری واجب و ضروری مینماید.
تغییر در فرایندهای ذکر شده نیازمند بیداری جمعی (از حکمرانان و سیاستمداران گرفته تا نخبگان و مردم) و اراده راسخ برای تغییر مسیر از اقتصاد رانتی به اقتصاد مولد است. در غیر این صورت، فاجعه نه یک واژه احساسی، بلکه توصیفی واقعی از آینده نزدیک ایران خواهد بود.
اینجانب دهها راهکار و پیشنهاد برای اصلاح موارد ذکر شده و در قالب انقلاب مردمی کار و اشتغال داشته و دارم که متاسفانه گوشی شنوا برای این امور وجود نداشته و ندارد .
*من آنچه شرط بلاغ است با تو گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال*