کد خبر: ۱۱۲۸۴۵
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۲
عبدالرحمن نیک سرشت

طفیلی‌پسندی و دم‌دستی‌پروری: تحلیل ساختاری آسیب‌شناسی منابع انسانی در ایران پساجنگ

شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :

 *چکیده*
این پژوهش با روش *تحلیل اسنادی انتقادی*، پدیده‌های «طفیلی‌پسندی» (ترجیح نیروهای غیرپرسشگر) و «دم‌دستی‌پروری» (استفاده از نیروهای غیرمتخصص) را در مدیریت منابع انسانی نهادهای ایرانی پس از جنگ بررسی می‌کند. استدلال محوری آن است که جایگزینی *بوروکراسی وارونه* به جای *سرمایه‌ی اجتماعی داوطلبانه‌ی* دوره‌ی دفاع مقدس (۱۳۶۷–۱۳۵۹)، به تخریب سرمایه‌ی انسانی انجامیده است. یافته‌ها نشان می‌دهد این آسیب ریشه در چهار عامل دارد: ناامنی روانی مدیران، قبیله‌گرایی سازمانی، فقدان شایسته‌سالاری، و اولویت مصلحت‌اندیشی بر حقیقت‌جویی. راهکار پیشنهادی، بازخوانی الگوی «طفیل هستی عشق» حافظ در قالب مدیریت تلفیقیِ «تکلیف‌محور-تخصص‌گرا» است.  

*واژگان کلیدی:* بوروکراسی وارونه، سرمایه‌ی اجتماعی، شایسته‌سالاری، آسیب‌شناسی سازمانی.  

 *مقدمه*  
دگردیسی مدیریت منابع انسانی در ایرانِ پساجنگ، نمونه‌ای از *تضاد بین عقلانیت ابزاری و ارزش‌های اخلاقی* است. در حالی که دوران دفاع مقدس بر اساس الگوی حافظی:  
> *«طفیل هستی عشقند آدمی و پری*  
> *ارادتی بنما تا سعادتی ببری»* (حافظ، ۱۳۹۹، غزل ۴۲، ص ۱۱۷)  
استوار بود، گذار به بوروکراسی اداری، نیروی انسانی را به «ابزارهای اجراییِ بی‌هنر» (همان، ص ۲۹۰) تقلیل داد. این مقاله با تحلیل اسناد سیاست‌گذاریِ سه دهه‌ی اخیر، فرضیه‌ی *تبدیل فضیلت به ابزار* (سلطانی، ۱۳۸۵، ص ۶۳) را در مدیریت ایرانی آزمون می‌کند.  

 *چارچوب نظری:* 
 از سرمایه‌ی اجتماعی تا بوروکراسی وارونه  
 ۱. پارادایم گم‌شده: سرمایه‌ی اجتماعی داوطلبانه  
سرمایه‌ی اجتماعی در نظریه‌ی پوتنام (۲۰۰۰)، به مثابه‌ی «شبکه‌های اعتمادِ تقویت‌کننده‌ی کارآمدی جمعی» تعریف می‌شود (ص ۱۹). در ایران، این مفهوم در دوران جنگ در قالب *خودسازمان‌دهی مردمی* متجلی شد که مبتنی بر سه اصل بود :  
- تکلیف‌گرایی دینی (مطهری، ۱۳۷۵، ص ۱۲۲)  
- مشارکت فراسلسله‌مراتبی (پوتنام، ۱۳۸۲، ص ۱۴۵)  
- مسئولیت‌پذیری بی‌چشمداشت (همان، ص ۱۶۲).  

 ۲. بوروکراسی وارونه: کژکارکرد عقلانیت  
بر خلاف بوروکراسی ایده‌آل وبر (۱۹۲۲) که بر *تخصص‌گرایی قانون‌مدار*(ص ۲۲۰) تأکید دارد، در ایران شاهد «بوروکراسی وارونه» هستیم که مشخصه‌های آن عبارت‌اند از:  
- جانشینی «وفاداری سیاسی» به جای «شایستگی حرفه‌ای» (سلطانی، ۱۳۸۵، ص ۷۱)  
- تبدیل سلسله‌مراتب به ابزار انحصار منابع (وبر، ۱۹۲۲، ص ۳۵۰)  
- تقلیل نیروی انسانی به «سربار سازمانی» (اصطلاح برگرفته از مشاهدات دیوان محاسبات، ۱۳۹۸، ص ۲۲).  


 *تحلیل تاریخی- ساختاری*  
 ۱. دوره‌ی دفاع مقدس (۱۳۶۷–۱۳۵۹): اوج سرمایه‌ی اجتماعی  
اسناد رسمی نشان می‌دهد *۷۸٪ عملیات پشتیبانی جبهه‌ها* توسط نهادهای مردمی خودگردان انجام می‌شد (اسناد ستاد کل نیروهای مسلح، ۱۳۶۵، ص ۸۹). این الگو منطبق بر نظریه‌ی پوتنام درباره‌ی «سرمایه‌ی ارتباطی» (۱۳۸۲، ص ۹۴) و خوانش حافظ از «طفیل عشق» بود:  
> *«بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش*  
> *که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری»* (حافظ، ۱۳۹۹، ص ۲۹۰).  

 ۲. دهه‌ی بازسازی (۱۳۷۰–۱۳۶۸): آغاز وارونگی  
مصوبه‌ی «ادغام نهادهای انقلابی در دولت» (۱۳۶۸، ماده‌ی ۳) نقطه‌ی عطف وارونگی بوروکراتیک بود. تحلیل متن این مصوبه نشان می‌دهد:  
- حذف عبارت «تخصص جهادی» از پیش‌شرط‌های انتصاب (بند ۲، ص ۴)  
- جایگزینی معیار «سابقه‌ی مدیریتی» به جای «خلاقیت عملیاتی» (بند ۵، ص ۷).  

 *مکانیسم‌های آسیب‌زایی*  
 ۱. ناامنی روانی مدیران  
ترس از نیروهای پرسشگر، به *استراتژی حذف نخبگان* می‌انجامد. به گفته‌ی Pfeffer (1992):  
> «مدیران ناکارآمد، منتقدان را تهدیدی برای مشروعیت خود می‌پندارند» (ص ۱۰۴).  
این پدیده در ایران به شکل *جانشینی «آری‌گویان» به جای «صاحبنظران»* (رضایی، ۱۳۹۹، ص ۵۷) مشاهده می‌شود.  

 ۲. تقدس‌زدایی از تخصص  
بر اساس اسناد:  
- *مدرک‌گرایی صوری* جایگزین «صلاحیت عملی» شده است (سند آموزش عالی، ۱۳۹۰، ص ۲۲)  
- ۸۵٪ دوره‌های آموزشی فاقد «ارتباط با نیازهای سازمانی» هستند (گزارش دیوان محاسبات، ۱۳۹۸، ص ۳۱).  

 *راهکارهای نظری*  
 ۱. احیای گفتمان «طفیل هستی عشق»  
بازخوانی مفهوم حافظی در مدیریت معاصر مستلزم:  
- تبدیل «ارادت» به مبنای مسئولیت‌پذیری اخلاقی (حافظ، ۱۳۹۹، ص ۱۱۷)  
- تلفیق «عشق» با عقلانیت تخصصی (مطهری، ۱۳۷۵، ص ۱۳۳).  
 ۲. معماری نظام شایسته‌سالار  
اقتباس از وبر (۱۹۲۲) با تعدیل فرهنگی:  
- *معیارهای انتصاب:* ترکیب «تخصص فنی» (ص ۲۴۰) + «تعهد ارزشی» (حافظ، ۱۳۹۹، ص ۲۹۰)  
- *نقادی سازنده:* تبدیل «اطاعت» به «دیالوگ سازمانی» (Pfeffer, 1992, p. 178).

*نتیجه‌گیری*  
طفیلی‌پسندی، محصول *مرگ سرمایه‌ی اجتماعی در پیکره‌ی بوروکراسی بیمار* است. نجات مدیریت ایرانی مستلزم تلفیق سه عنصر:  
۱. *تکلیف‌گرایی دینی* (مطهری، ۱۳۷۵، ص ۱۴۴)  
۲. *عقلانیت وبری* (تخصص به مثابه‌ی معیار ارتقا)  
۳. *نقادی سازنده* (دیالوگ به جای مونولوگ قدرت).  
> *«که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری»* (حافظ، ۱۳۹۹، ص ۲۹۰).  

 *منابع*  
 فارسی  
۱. *حافظ شیرازی، شمس‌الدین محمد* (۱۳۹۹). *دیوان کامل حافظ* (تصحیح پرویز ناتل خانلری). تهران: خوارزمی.  
۲. *رضایی، علیرضا* (۱۳۹۹). *فرهنگ سازمانی در نهادهای دولتی*. تهران: نشر دانشگاهی.  
۳. *سلطانی، سیدحمید* (۱۳۸۵). *بوروکراسی وارونه: تحلیل آسیب‌شناسی مدیریت در ایران*. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.  
۴. *مطهری، مرتضی* (۱۳۷۵). *جامعه و تاریخ*. تهران: صدرا.  
۵. *پوتنام، رابرت*(۱۳۸۲). *سرمایه‌ی اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه* (ترجمه حسین پویان). تهران: شیرازه.  
 لاتین  
۱. *Pfeffer, J.* (1992). *Managing with Power: Politics and Influence in Organizations*. Harvard Business Press.  
۲. *Putnam, R. D.* (2000). *Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community*. Simon & Schuster.  
۳. *Weber, M.* (1922). *Economy and Society: An Outline of Interpretive Sociology*. University of California Press.

نظرات بینندگان