امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - جعفر دیناروند :
قلم را با نقد، دوستی دیرینه ای است.از گذشته های دور تا به امروز، تسلسل دارد.
دنیای سختگیرانه، قادر به جدا سازی آن ها نیست.نقد را برای اصلاح گرفتن کار دانشمندان و اندیشمندان محاسبه کردن است.
دلسوختگان را در نقد می توان یافت و ابلهان را در حمله و تخریب.بسیاری از نابخردان، استفاده از نقد را راهی برای بیرون راندن، مفروض است و متفکران با تحلیل های علمی، در صحنه ماندن را سخت نمودن است.
نقد، راهی برای رهایی است اما همه،این را خواستار نیستند.در پیشاپیش نقد، راه هاست و در ادامه ی آن، ضررها و منفعت هاست.
ما را با زیان دیدگان کاری نیست.منفعت، اصل و اساس پیروزی است.سودجویی در توفیق یابی جامعه است.
قلم را می شکنند تا نقد ها، خردتر شوند.تفکرها را فاصله دار رها می کنند تا اتحادی میان آن ها حاصل نشود.
ابلهان، آگاه وارد میدان می شوند و با دفاع ناقص از نقد، آن چنان می نمایند که گویی وجودی در این دنیا ندارند.
خوشحال از بابت دفاع و شادی درونی از بابت نابودی، در آن ها غوغا می کند.نه راهی برای بهانه می گذارند و نه روشی برای حمله ایجاد می کنند.
عوام که خوابند و در خوشی های کاذب خود غرق و شادمانند.بیدارکردن آن ها از خواب خوش،ظلم نمودن است.
بادبان ها را برافراشته اند تا کشتی ها را به هر سمت نبرند.این را متفکران می پذیرند و با آن، خود را دلخوش می کنند.
نه از این بابت که تفکر را با نقد آشتی دهند که هست بلکه، برای ناجدایی بیشتر تلاش نمایند.
نقد شکسته را راهی برای آرامش و تخلیه ی روانی می پندارند و از خصومت علنی، پرهیز می کنند.
نقد شکسته در این دایره،معنا می یابد و لنگ لنگان، در جاده ی تند و سراشیبی، حرکت می کند.نه توان توقف دارد و نه توانایی حرکت موزون.راهی برای ماندن است و نگاهی به برون.
نقد شکسته را همراه می گردند تا بدین سان،برای آیندگان، قطره ای باقی گذارند.
اندیشه را با نقصش می پذیرند تا احساس ها را کامل، توان خودنمایی ننمایند.
ما را با دیگران کاری نیست.در لیوان شکسته اب خوردن، بهتر از نبودن است.شاید جرعه ای حاصل شود و رفعی صورت گیرد.
آن زمان که نقد را نابودی شایسته گردد، درون را به چه کار آید؟این حسرت خوردن ها،بی حاصلی و به بیراهه رفتن است.
نقد و قلم را دوستان قدیم یافتن، اصل است.چراغی برای روشنایی است.خاموشی آن نابودی است و نبودش گمراهی.
گمراهان را راهی نیست و دانایان را روشی برای باقی ماندن در جوهره ی قلم ستایی است.حال،چه باید کرد؟قلم که نا ندارد.
نقد را عمدا می شکنند تا از نفوذش در افکار جلوگیری کنند.چنان مدافع هستند که گویی سازندگان آنند.
بیگانگانی که نابود کنندگان اصلی و متفکران و اندیشمندانی که گوشه گیران آنند.
نقد شکسته، راهی برای استمرار یافتن و روشی برای کنار زدن اندیشمندان است.توفیق در این راه،بدلسازی است.جابحایی حق با باطل.
نقد می شکند تا نقدستیزی و نقدگریزی،حاصل شود.بدین شکل است که نقدکنندگان،دشمن می شوند و در خدمت خصم،تلقی می گردند در حالی که تمجیدکنندگان، خصم های واقعی جامعه اند که به به و چه چه کنان در بیابان خشک،دم از باغ می زنند.
قلم شکسته،در این راه،ناتوان می ماند و نقدشکسته را ناتوان ساز می داند.در کنج می نشیند و بر نقادان بی هنر،حسرت به دل می گیرد که در شهر کچل ها،مو دارها،مورد تمسخر قرار می گیرند که این چه سیم های خارداری است که بر سر دارید؟