امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - محسن مرادی / سردبیر روزنامه وحدت :
تغییر اقلیم و خشکسالی در خوزستان هر سال بدتر از سال قبلش رخ می دهد.گویی تغییرات اقلیمی گریبانگیر هر ساله خوزستان و خوزستانی ها شده است و هر سال درجه حرارت در این استان روند صعودی به خود می گیرد و گرما هر سال سوزان تر و نفس گیر از سال رفته،سفره داغ خویش را می گستراند.
در دلِ کورهی سوزان هستی، جایی که پرتوی خورشید، آتشین و سرختر از همیشه بر سندان زمین میکوبد گرمای پنجاه و چند درجه ای، نفسِ زمین و ساکنانش را به شماره میاندازد؛ در خوزستانِ عزیز اما مردمانش، اسیر دو آتش هستند: آتشی از آسمان، و آتشی از زمین.
خورشید بیامان، تیغهای زرینش را در جانِ خاک و مردم فرو میکارد، تا جایی که سایهها هم در جستوجوی سایهای برای لحظه ای خنک شدن میدوند. در این دیارِ آفتابزده ی بی برق، که هر ذرهاش روایتگر رشادت و استقامت است، "برق" نه یک کالای تجملی، که رگِ حیات است؛ نفسِ تازه در هوای خفه و شرجی زده ی ظهر، حرکتِ پرهی کولرهای بیجان و تنها پناهگاه در برابر هجومِ بیامانِ حرارت می شود اما دریغ و صد دریغ! در اوجِ این نیاز سوزان، در ساعاتی که هر دقیقهاش به پای جان میارزد، رشتهی نازکِ "نور" گسسته میشود. برق، این شریانِ زندگیِ مدرن، بیهیچ رحم و مروتی، قطع می شود. تاریکی، نه از جنسِ شبِ آرام، که از نوعِ خفگیِ ناگهانی بر چهرهی این کهن دیار خسته از تبعیض و اجحاف فرو میریزد. کولرها خاموش می شوند و ضربان قلبها تندتر میزند، عرق، جویبارِ رنج بر تن میشود و هوای اتاقها، چون تنورِ داغ، ریهها را میسوزاند. کودکان بیقرار، پیران ناتوان، بیماران در تب و تاب، همگان در این ظلمتِ تحمیلی، اسیرِ گرمایی میشوند که مرزهای تحمل را درمی نوردد و در این گیرودارِ جانکاه، هنگامی که مردم، "نور" را به چشمِ آرزویی دستنیافتنی مینگرند، طومارِ دیگری از آتش به دستشان میرسد: فیشِ برق!با رقمی نجومی، سر به فلک کشیده، گویی نه از مصرفِ جاری، که از جیفهی افسانهایِ دیوها پردهبرداری کرده است! چه ستمی بالاتر از این؟ در روزهایی که "برق" را به بهای گزافِ تحملِ قطعیهای مکرر و زندگی در جهنمِ بیهوایی خریدهای، صورتحسابی پیش رویت مینهند که گویی بهای روشناییِ کهکشانها را طلب میکند! این رقمهای کابوسوار، نه انعکاسِ مصرف، که نمادِ بیدادِ ساختاری اداره برق است؛ تازیانهای بر پیکرِ خستهی مردمی که تابستان را نه در تفریح، که در سنگرِ مبارزه با گرما و تاریکی میگذرانند.
این است تناقضی تلخ و جانسوز: فروختنِ "نورِ حیات" به قیمتی چنان گزاف که گویی الماس میخرند و در عوض، تحمیلِ "ظلمتِ مرگبار" در ساعاتِ نیازِ مطلق!.
پروانههای برقِ بر بامها، دیگر ستارههای امید نیستند، که چراغهای خاموشِ قصهی غمانگیزِ بیعدالتیاند.
سکوتِ دستگاههای خنککننده، فریادِ بلندِ اعتراضی است که از گلوهای خشکیده مردم خسته از تبعیض برمیخیزد.
ای مسئولان! اینجا خوزستان است؛ سرزمینِ آفتاب و مقاومت، نه کویری برای آزمودنِ صبرِ بیکرانِ انسانها. گرمای پنجاه و چند درجه، آزمایشی الهی است، اما قطعِ برق و فیشهای نجومی، خطایی انسانیست که جبرانش بر عهدهی شماست. آیا زمانِ آن نرسیده که دادِ این مردمِ در تنگنایِ گرما و تاریکی و گرانی را ستانده شود؟ حال که بسیاری از اختیارات خاص رییس جمهور هم به استانداران تفویض شده است می بایست چاره ای درست اندیشیده شود و طرحی نو بیفکنند تا مردم در اوج گرما شاهد بی برقی و متعاقب آن رویت قبض های نجومی نشوند.
براستی باید گفت که آیا شرمتان نمیآید از این همه تبعیض و نابرابری؟ نور را ارزانتر بفروشید، یا دستکم، آن را پیوسته و مطمئن به خانههای مردم جاری سازید، پیش از آنکه فریادِ خشمِ خوزستان، آتشینتر از گرمای پنجاه و چند درجهاش، از گلوگاهِ تاریخ بگذرد!