کد خبر: ۱۱۲۹۲۷
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۱
مجتبی حلالی

ما ماندیم و حتا خندیدیم

شوشان - مجتبی حلالی : 
سالها بود از گرد و خاك و آلودگي ها ناله سر مي داديم. درخواست كرديم، خواهش كرديم، گاه التماس و گاه تُند هم شديم. آن روزها كه خوزستان لبريز بود از خاك؛ گرده هاي زرد و تنگي نفس. سرفه هاي ممتد و سر درد. از آن سالها كه التماس مي كرديم، سالها مي گذرد. خيلي ها آمدند و رفتند، اما خاك هست، آلودگي هم هست، بي آبي و بي برقي هم هست، حالا اما ما مانديم و حتا خنديديم.
دو دهه را دستِ كم من در ذهن دارم. دو دهه از آن روزها گذشت و هرچه گفتيم، گويي ما را خواب بُرد و دنيا را آب. حالا خاك جاي جاي شهر و نقطه به نقطه خانه ها را در برگرفته. 
خوزستان. صنعتي است و نفت و گاز دارد. دودِ صنايع بر فراز آسمان، چون ابرها در ترددند. لايه هاي گازي و فلرهاي نفتي هم مستتر چون سقف بالاي سرِ شهر جاي خشك كرده اند. اين دود و آن گازها، سمي و حادثه سازند. مي دانيم و مي دانند. مي گوييم و مي شنوند، چشم انتظاريم و بي توجهند.
حالا اما خوزي ها اخم ها درهم، چشم ها ريز، لبها رو به جلو و بيني رو به بالا. عرقِ حاصل از گرما از لابلاي موها چون باريكه هاي آب شُره كنان به سمت پيشاني و چشم ها. تركيب خاك و عرق. پيشاني خشك و چشم ها دچار سوزش.
اوضاع بدتر شد. بهتر نشد، ثابت نماند. فقط هربار بدتر شد. اعتراض هم كرديم. فراوان عكس و گزارش تهيه كرديم. تيتر يك، عكس يك، نه يكبار كه هربار. نه تنها ما كه همه مردم خوزستان. 
يعني نشنيدند!؟ بله كه شنيدند! اهميت ندادند!؟ در شعار رگ هم متورم مي كردند، اما فريب بود. اوضاع خوزستان گواهي مي دهد. تاريخ هم همچنين. كه ما گفتيم، آنها اهميت ندادند. فراموش نكنيم، یک دروغ ممکن است دنیا را دور بزند و به جای اولش برگردد، اما در همین مدت یک حقیقت هنوز دارد بند کفش های خود را می‌بندد تا حرکت كند (مارك تواين) آنچه امروز از وجود بحران، كمبود و مشكلات متعدد در خوزستان مي بينيم، همان حقيقتي ست كه بالاخره خود را رساند. آن حرفها و آن نوشته ها اگرچه تلخ و بدبيني بود، اما واقعيتي بود كه هيچ گاه جدي گرفته نشد.
يادم هست سالها قبل يكبار همين گرد و غبار غليظ از ميان ابرها و كوه ها به سمت پايتخت رفت. شايد حتا كمتر از نصف و يا نصف تر از نصف. تعطيل كردند و فرياد وااَسَفا سر دادند. همت كردند. عزم را جزم كردند. نگران شدند. بودجه و راه حل برشمردند. 
آري پاسخ همين بود! به ما اهميت نمي دادند، حتا آبي از آنها كه، از وضعيت غيرعاديِ خوزستان مي بايست دفاع مي كردند هم گرم نشد. 
پيگير نبودند. اگر مدعيِ پيگيري بودند هم واقعي نبود. روزها و هفته ها اسير گرد و غبار بوديم، يكبار كافي بود تا پايتخت دچار شود و سپس تصميم گيري ها شكل گيرد!
چند ماه قبل وقتي مسعود پزشكيان در جمع مديران استان مي گويد: واقعا نمي دانم و هرچه فكر ميكنم به نتيجه نمي رسم. چرا خوزستانِ ثروتمند بايد دچار چنين حال و روزي باشد؟ همه سكوت مي كنند! و وقتي مي گويد البته ما وارثِ اين وضعيت نگران كننده ايم، همه دست مي زنند و مي خندند! يالعجب. درست است، صورت مساله براي آنها كه دست زدند، پاك شده بود. چه آنكه تصور كردند، با ما نبود! با قبلي ها بود. ما وارثِ اين وضعيتِ خوزستانيم. حالا احساس آرامش و لبخند. اندكي تكان تكان و سپس پا روي پا. دريغا رگِ غيرت.
اصلاً چرا گذشته را مرور كنيم!؟ همين الان نخلستان هاي آبادان در شعله هاي آتش مي سوزند. ٢٠ هزار نخل. بوي سوز و دودش كل استان را فرا گرفته. مردم متضرر شده اند. آتش دامان خانه و مزارعشان را دربر گرفته، اين همان آبادانِ دوران جنگ است. همان آبادان كه چندي پيش و در ٣ خرداد خيلِ مسوولان ملي و محلي را ميزبان بود. اشك ريختند و شعار سر دادند. فرياد زدند كه اي واي آبادان و خرمشهر به حق خود نرسيده اند. گويي تازه با شرايط مواجه شده اند. ما هم ميهمان نوازُ خوش باور.
حالا خبر آمد از درياي عُمان به اصفهان ٨٠٠ كيلومتر لوله انتقال آب كارگزاري شده و در آستانه بهره برداري است. با ركوردي ٢ ساله. براي صنايع و احياء زاينده رود. به به. مباركا باشد. طرح ملي ست! پس از انتقال آب كارون و نابودي بزرگترين رودخانه كشور، حركتي ديگر غافلگيرمان كرد. 
مرحبا به دست اندركاران اصفهاني كه اينچنين براي خطه و مردم خود هميّت دارند. بي شك آدم هاي بزرگ، اصفهان را بزرگ و موفق كرده اند. چنين كارهايي فقط از دستِ چنين افراد حاذقي و البته متعهد و دلسوز ميسر است.
باري؛ كارون نحيف است و گل آلود. اكنون ديگر خاطره ساز هم نيست. كشتي و كوسه پيشكش، بَلَم و ماهي هم ندارد. آه از نهادمان برمي خيزد. 
بجايش محلي براي سرريزِ فاضلاب است. ساختمان سازي ها در بستر رودخانه رونق گرفته، رستوران هايي با چشم اندازِ كارون. نيزارها و خشكي هاي سربرآورده در مركز كارون. گوشي ها بالا و سلفي با آب و نيزار و غروبِ كارون.

اقتصادي و پر درآمد است. از جمله طرح هاي پُر تمتراق است. بد نيست دستكاري بَشَر در محيط زيست را ببينيم. نمونه بارزش همين كارون است؛ كارون نمونه دستكاري و دخالت آدميان در محيط زيست است.
اينها همه راجع به آلودگي و گرد و غبار بود. بي برقي با وجود ده ها سد و نيروگاه! و بي آبي و تشنگي با وجود رودخانه هاي بزرگ و پُر آب در تابستان هم جاي خود دارد.
دردهاي ديگري هم هست. خوزستان در شاخص فلاكت زندگي هم سرآمد است. خوزستان در بيكاري هم بي رقيب شده، خوزستان را چه كسي! يا چه كساني بدين مرحله رساندند!؟ 
ديري نخواهد پاييد، كه قطب اقتصاد كشور غير قابل زيست خواهد شد. با هر آتش سوزي، سرزميني سوخته و بياباني شكل مي گيرد، با هر طرح اشتباه مانند سد گتوند، مزارع و روستاها تخليه و غيرقابل سكونت مي شود. خوزستان در چنين مسيري قرار دارد.
بي آبي، بي برقي و آلودگي و اين سوء مديريت ها در نهايت مردم صبور و شاد و مهمان نوازِ خوزي را به سمت مهاجرت سوق مي دهد. 
چه كسي خوزستان را بياباني و غيرقابل سكونت كرد…!؟

نظرات بینندگان