امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - رضا کیانی :
به تاریخِ ما اگر سرِ تعظیم فرود آری، مشروطه را باید یکی از نقاط عطف بیداری این خاک دانست؛ همان فرمانِ خطخوردهی مظفرالدینشاه در چهاردهمِ مردادِ هزار و دویست و هشتاد و پنج که چون قبالهای از نَفسِ تاریخ، به امضای تقدیر رسید.
نه از سر تعصب، نه به حکم حسابگری؛ بل به رسم دلآگاهانِ این بوم که هر جُنبشی را، پیش از داوریِ انجام، در ترازوی نیت و نیاز مردمانش میسنجند.
کمتر کسی است که بتواند چشم بر تأثیرات ژرف و چندلایهی مشروطه بر بافتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایرانِ پس از آن فروبندد. مشروطه، تنها یک واقعهی تاریخی نیست؛ روایتی است از تلاشی جمعی برای بازآفرینی نظم، قانون و مشارکت. مجلس، عدالتخانه، بانک ملی، جنبوجوش در عرصهی آموزش، بیداری مطبوعات، و پیدایی نهادهای مدنیِ نوظهور، تنها گوشههایی از پویایی این جنبشاند.
با اینهمه، فراز و نشیبها، شکستها، ناهمواریها و کاستیهای مشروطه را نیز نمیتوان در حاشیه گذاشت. تحلیل منصفانهی هر رویداد تاریخی، تنها در بستر همان زمان ممکن است؛ زیرا نگاههای پسینی – اگر به دام داوریهای شتابزده یا نوستالژیزدگی بیفتند – ما را از واقعبینی دور میسازند.
برای فهم چرایی و چگونگی خیزش مشروطه، باید از پیشتر آغاز کرد: از پژواک شکستهای تاریخی در نبردهای با روس، از خروش مردمی در ماجرای گریبایدوف، از ایستادگی در قیام تنباکو، از رویاهای نیمهکارهی امیرکبیر، از گسترش مدرسه، رونق تئاتر و ترجمه، و شگفتی ایرانیان از مواجهه با دنیای مدرن. و البته از رنجهایی که بیقانونی، درباریگری، تفکر ظلاللهی و وابستگی به قدرتهای بیگانه بر دوش مردم نهاد.
مشروطه را باید از زاویهای جامع دید؛ نه تنها از دریچهی یک صنف یا روایت رسمی. روحانیون، روشنفکران، بازاریان، اقوام، دهقانان، چپها، لیبرالها، و حتی تکنولوژیهای ارتباطی آن زمان – از منبر و تلگراف تا شبنامه و روزنامه – همگی بخشی از این روایتاند و باید با صداقتی پژوهشگرانه بازخوانی شوند.
امروز اما، در میانهی آشوبهای معاصر و در عصر بازتعریف گفتمانها، نیاز ما به بازفهم مشروطه از نو زاده شده است؛ نه تنها برای نقد گذشته، که برای پرسش از اکنون: سهم ما از آن رؤیا چه شد؟ مشروطه، هنوز پرسشی باز است؛ و ما، هنوز در آغاز روایتایم، نه پایان آن.