کد خبر: ۱۱۳۷۶۴
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۷

ایران؛ ظرفیت تمدنی، ثروت طبیعی و مسئله توسعه( تحلیلی تاریخی– اقتصادی از شکاف میان امکان و واقعیت)

شوشان ـ سیدعلی حمیده کیش : 


 *مقدمه* 
ایران از جمله معدود کشورهایی است که به‌طور هم‌زمان از سه سرمایه بنیادین برخوردار است. پیوستگی تمدنی چند‌هزارساله، سرزمینی وسیع با موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز، و انباشت قابل‌توجه منابع طبیعی. در منطق تاریخ توسعه، هر یک از این مؤلفه‌ها می‌تواند به‌تنهایی پشتوانه‌ای مهم برای شکل‌گیری دولت کارآمد و رشد پایدار اقتصادی باشد. با این حال، تجربه ایران معاصر نشان می‌دهد که برخورداری هم‌زمان از این مزیت‌ها، الزاماً به تحقق توسعه متوازن و پایدار منجر نشده است.
شاخص‌های توسعه اقتصادی، رفاه عمومی و بهره‌وری نهادی در ایران، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، تناسبی پایدار با ظرفیت‌های بالقوه کشور نشان نمی‌دهند. این ناهمخوانی، پرسشی اساسی را پیش می‌کشدکه چرا کشوری با چنین پشتوانه‌های تاریخی، جغرافیایی و طبیعی، همچنان با چالش‌های مزمن توسعه‌ای مواجه است؟
اهمیت طرح این پرسش در شرایط کنونی دوچندان است؛ به‌ویژه آنکه برنامه‌ها و لوایح توسعه‌ای سال ۱۴۰۵ هجری شمسی در حال بررسی و تصویب قرار دارند و بار دیگر اهدافی چون رشد اقتصادی، بهبود معیشت، افزایش بهره‌وری و استفاده بهینه از منابع ملی در کانون سیاست‌گذاری رسمی قرار گرفته است. تکرار این اهداف در اسناد بالادستی، در کنار تداوم مشکلات ساختاری، نشان می‌دهد که مسئله توسعه در ایران بیش از آنکه ناشی از فقدان برنامه یا کمبود منابع باشد، ریشه در کیفیت حکمرانی و نهادسازی دارد.
این نوشتار با اتخاذ رویکردی تاریخی– تطبیقی و با اتکا به مفاهیم پذیرفته‌شده در اقتصاد سیاسی توسعه، می‌کوشد نشان دهد که مسئله اصلی ایران، نه محدودیت منابع طبیعی، بلکه ناتوانی در ترجمه این منابع و ظرفیت‌های تاریخی به نهادهای پایدار، پاسخگو و کارآمد است؛ ناتوانی‌ای که به‌ویژه از دهه ۱۳۷۰ به بعد، در قالب ساختارهای اقتصادی و اداری کشور تثبیت شده و آثار آن تا امروز استمرار یافته است.
 *۱- ایران در منظومه تمدن‌های کهن* 
در تاریخ جهان، معمولاً از چهار کانون اصلی تمدن‌های اولیه یاد می‌شود: ایران؛ روم؛ مصر و چین. وجه تمایز ایران با بسیاری از تمدن‌های هم‌عصر، نه صرفاً قدمت تاریخی، بلکه تداوم هویتی، زبانی و فرهنگی در طول هزاران سال است. درحالی که تمدن مصر پس از دوران فراعنه دچار گسست هویتی شد، روم با فروپاشی سیاسی به میراثی پراکنده در اروپا تبدیل گشت و چین الگوی «دولت- تمدن متمرکز» را برگزید، ولی ایران مسیر متفاوتی پیمود. تداوم فرهنگی در دل دگرگونی‌های سیاسی. این ویژگی، ایران را به یکی از نادرترین نمونه‌های تمدن پایدار در تاریخ بدل کرده است؛ سرمایه‌ای که در منطق توسعه، می‌توانست پشتوانه‌ای مهم برای نهادسازی مدرن باشد.
 *۲- جغرافیا و سرزمین؛ ایران در قیاس تطبیقی* 
ایران معاصر با مساحتی بیش از ۱٫۶ میلیون کیلومتر مربع، از نظر وسعت جغرافیایی در ردیف کشورهای بزرگ جهان قرار دارد. این وسعت، با تنوع اقلیمی کم‌نظیر (از مناطق نیمه‌استوایی تا کوهستان‌های سردسیر) و دسترسی هم‌زمان به آب‌های آزاد جنوبی و کریدورهای شمالی (دریاهای آزاد و عمق قاره‌ای)، مزیتی استراتژیک ایجاد کرده است. در مقایسه تطبیقی، بسیاری از کشورهای اروپایی که امروز در زمره اقتصادهای پیشرفته محسوب می‌شوند، از حیث وسعت کمتر ، از لحاظ منابع طبیعی محدودتر و موقعیت ژئوپلیتیکی کم‌تنوع‌تر برخوردار بوده‌اند، در واقع ایران عزیز دارای موقعیت ژئوپلیتیکی بی‌بدیل میان شرق و غرب، شمال و جنوب؛ مزیتی که بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته اروپا اساساً از آن محروم‌اند. اما آنها با نهادسازی کارآمد و سیاست‌گذاری پایدار توانسته‌اند مزیت‌های جایگزین خلق کنند.
 *۳- منابع طبیعی؛ مزیت بالقوه یا دام توسعه* 
برآوردهای اقتصادی نشان می‌دهد ایران در زمره کشورهایی قرار دارد که ارزش منابع طبیعی آن‌ در سطح جهانی بسیار بالاست. بدیهی است نفت، گاز و تنوع معدنی، بالقوه می‌توانند زیربنای رشد پایدار باشند. با این حال، ادبیات توسعه در ایران از دهه ۱۳۷۰ به بعد، به‌طور گسترده بر اساس وفور منابع طبیعی، در غیاب حکمرانی کارآمد تأکیدکرده است. بر اساس این چارچوب نظری، وفور منابع در غیاب نهادهای کارآمد منجر به وابستگی به رانت، تضعیف تولید و صنعت، بی‌ثباتی اقتصادی و فرسایش سرمایه اجتماعی تبدیل گردید. تجربه ایران را می‌توان در بسیاری از ابعاد، ذیل همین الگوی تحلیلی فهم کرد.
 *۴- دهه ۱۹۹۰میلادی(۱۳۷۰) ؛ بزنگاه تاریخی ایران معاصر* 

دهه ۱۹۹۰ میلادی، هم‌زمان با فروپاشی نظم دوقطبی و شتاب جهانی‌شدن، نقطه عطفی در تاریخ توسعه جهان بود. در این دوره، معیار قدرت از «منابع سخت» به «نهاد، دانش و فناوری» تغییر یافت.ایران در آستانه این دهه، از جنگی فرسایشی هشت ساله خارج شده بود، در حالی که از منابع طبیعی و سرمایه انسانی بالقوه برخوردار بود، اما با اقتصادی دولتی، نفت‌محور و نهادهای ضعیف تنظیم‌گر وارد عصر جدید شد. از منظر تاریخی، این دهه را می‌توان آغاز شکاف میان« زمان جهانی» و « زمان حکمرانی داخلی» دانست؛ شکافی که تا امروز استمرار یافته است.
 *۵- مقایسه تطبیقی؛ فرصت‌های از دست‌رفته* 
در همان بازه تاریخی، کشورهایی چون کره‌جنوبی، مالزی، ترکیه و چین، با منابع طبیعی کمتر از ایران، اما با اصلاح نهادی، ثبات قواعد اقتصادی، پیوند اقتصاد با بازارهای جهانی و سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی توانستند مسیر توسعه را شتاب دهند. این مقایسه نشان می‌دهد که مسئله ایران، فقدان فرصت یا ظرفیت نبوده است؛ بلکه ناتوانی در ترجمه ظرفیت به نهاد و سیاست پایدار بوده است.
 *۶- تداوم الگوی ناکارآمد و تعمیق شکاف* 
الگوهای شکل‌گرفته از دهه ۱۳۷۰ به بعد، در دهه‌های بعد نیز تداوم یافت. وابستگی مزمن به درآمدهای نفتی، بزرگ‌شدن دولت و تضعیف بخش خصوصی مولد، بی‌ثباتی سیاست‌ها و کاهش اعتماد عمومی. در نتیجه، شکاف میان ایران برخوردار از ظرفیت تمدنی و طبیعی و ایران گرفتار در تنگنای توسعه، عمیق‌تر شد.
 *۷- نتیجه‌گیری؛ از یادآوری تاریخی تا مسئولیت نهادی* 
این تحلیل نشان می‌دهد که مسئله ایران را نمی‌توان با ارجاع صرف به تاریخ پرافتخار یا ثروت طبیعی توضیح داد. در منطق توسعه، سرمایه تمدنی و منابع طبیعی، امتیاز نیستند؛ بلکه مسئولیت‌ می باشد.ایران، نه محکوم به عقب‌ماندگی است و نه فاقد مزیت‌های بنیادین؛ اما بدون اصلاح در کیفیت حکمرانی، نهادسازی و عقلانیت تصمیم‌گیری، هیچ ظرفیتی به‌خودی‌خود به رفاه عمومی تبدیل نخواهد شد. داوری نهایی تاریخ، نه بر اساس آنچه ایران داشته است، بلکه بر اساس آنچه با آن ظرفیت‌های شناخته‌شده  انجام داده است، صورت خواهد گرفت.
 *۸- سخن پایانی (یادآوری نه برای فخر؛ که برای مسئولیت)* 
این یادداشت نه برای خودستایی تاریخی است، نه برای نفی مشکلات موجود و نه برای سرزنش،که برای مسئولیت‌پذیری تاریخی است. یادآوری شکوه تمدنی و ظرفیت سرزمینی ایران، باید بار مسئولیت نخبگان و کارگزاران را سنگین‌تر کند، نه سبک‌تر. چرا که کشوری با چنین پیشینه، وسعت و ثروتی، حق ندارد به وضعیت نامتعارف اقتصادی موجود عادت کند. اگر ایران، به اندازه تاریخش، حکمرانی خردمندانه داشته باشد، نه محتاج اغراق است و نه نیازمند توجیه. مسئله ایران، "نمی‌شود"نیست؛ بلکه مسئله، این است که "چگونه باید شد". این نوشتار، دعوتی است به گفت‌وگوی عقلانی میان سیاست‌گذاران، نخبگان و جامعه؛ گفت‌وگویی که از گذشته الهام می‌گیرد، اما در گذشته متوقف نمی‌ماند.باید دانست که نسل‌های آینده، شما را با شعارها نخواهند سنجید، بلکه با نسبت عملکردتان به ظرفیت‌های بی‌بدیل این سرزمین داوری خواهند کرد.ایران، شایسته حکمرانی در تراز تاریخ خود است. ثروت طبیعی و تمدنی، امتیاز نیست؛ امانت است و امانت، پاسخ و پاسداری می‌خواهد. *والسلام*

نظرات بینندگان